تنها درد بیدرمان
مقدمه:
می دانیم که شروع روز دانش آموزان با یک برنامه صبحگاهی مناسب علاوه بر پرورش روح معنوی دانش آموزان، در بالا بردن سطح آموزشی آن ها از لحاظ یادگیری تاثیرگذار است.
به عنوان مثال اگر معلم پرورشی مدرسه بتواند هر هفته یک کلاس را برای برگزاری برنامه های صبحگاه مدرسه انتخاب و هدایت نماید:
دوم: طبق ایام اله برای پیدا کردن مطالب مناسب روز اجرای برنامه به دنبال مطالبی از قبیل شعر، مقاله، طنز و غیره هستند.
سوم: مراسم آغازین مدرسه از یکنواخت بودن و احیاناً خسته کننده بودن به پویایی و سرشار بودن تبدیل می شود.
یکی از کارهایی که در اکثر مدارس کشور عزیزمان انجام می شود، خواندن آیاتی از قرآن مجید می باشد، در این زمینه چنان چه دانش آموزان بتوانند علاوه بر شنیدن آیات، با مفاهیم متعالی این معجزه الهی آشنا شوند، بی شک به هدف والای نزول وحی رهنمون گشته ایم.
در این راستا، مرکز یادگیری جهت غنی سازی برنامه های صبحگاه مدارس، به بررسی و تفسیر برخی از آیات قرآن پرداخته است. در این قسمت سعی شده، تفسیر به زبان ساده و قابل درک برای دانش آموزان ارائه گردد.
در این مقاله آیات سوره کهف، مورد بررسی قرار می گیرد...
آیات 84 تا 97 سوره کهف ( صفحه 303 ) ، مربوطه توسط یکی از دانش آموزان قرائت شود.
شما می توانید برای شنیدن فایل صوتی آیات این صفحه کلیک نمایید.
جهت دریافت فایل صوتی آیات فوق، کلیک کنید.
تمامی آیات چهاردهگانه ی 84 تا 97 سوره ی كهف از صفحه ی 303 ، بهانضمام دو آیه از صفحه ی قبل و صفحه ی بعد، به سرگذشت ذوالقَرنین كه یكی از نیكان روزگارش و احتمالاً یكی از پیامبران الهی بود، میپردازند.
اینآیات میفرمایند: «ذوالقرنینكه مرد دنیاگردی بود، در اَثنای سفر خود به مشرق زمین، به میان دوكوه رسید. درآنجا، قومی را یافت كه از سوی دشمنان خونخواری، مورد ستم و تجاوز بودند. ذوالقرنین، به درخواست آنان، تصمیم گرفت كه میان آن ها و دشمن، سدّی ایجادكند؛ به آن ها فرمود: به نیرویی كمكم كنید تا بین شما و دشمنانتان، سدّ محكمی قرار دهم».
از جمله مطالبی كه شدیداً مورد تاخت و تاز فرقه ی وهّابیّه قرارگرفته و آن را بهزعم خود، یكی از شواهد كفر و شرك شیعه!! دانستهاند، موضوع خواندن غیرخداست كه بهصورت یا محمّد (ص)، یا علی (ع)، یا صاحبَالزّمان (عج) و امثال آن، در زیارات و استغاثههایشان نسبت به اهل بیت عصمت (ع) اظهار میدارند.
و حاصلِ آن چه كه در اینباب، از استدلالات فرقه ی نامبرده بهدست میآید، ایناست:
كه آنان، مطلقِ دعا و دعوت و خواندنِ مخلوق را بهطریق استعانت و استمداد و كمكخواهی در انجام امور دنیوی و اخروی، داخل در عنوان پرستش و عبادت دانسته و خواننده را محكوم به شرك در عبادت میشناسند.
تا آنجا كه یكی از سرانشان میگوید: هركس، مخلوقی را بخواند و از وی طلب یاری و امداد نماید، دچار شرك در عبادتگردیده و مشرك میشود، حال،آن مخلوق، پیغمبر باشد یا ولیّ، زنده باشد یا مرده، فرشته باشد یا جن، درختی باشد یا قبری.
آنگاه میگوید: آن مشرك، خودش باید كشتهشود و اموالش به غارت برود و اهل و عیالش نیز باید اسیرگردند؛ هر چند، او بهظاهر، اقرار به وحدانیّت الله كرده و رسم عبودیّت و بندگی را بهجا آورَد.
و نیز محمّدبنعبدالوهّاب، سردسته ی اینفرقه میگوید: خواندن غیرخدا و استغاثه ی به غیرخدا، سبب ارتداد و خروج از دین و دخول در زمره ی مشركین و بتپرستان میشود و موجب از بینرفتن حرمت مال و جان خواننده ی غیرخدا میگردد.
در پاسخ، باید گفته شود كه چنین نیست كه هر دعا و دعوتی، بهمعنای عبادت باشد، بلكه معنای لغوی و عرفی دعا ودعوت، عبارتاست از خواندن و نداكردن دیگری كه بهمنظورهای گوناگونی ممكن است تحقّق پذیرد.
از جمله، قرآن در آیه ی 95 همینصفحه و از زبان ذوالقرنین، اینمرد موحّد میفرماید: مرا با نیرویتان یاریكنید تا میان شما و دشمن، سدّ نیرومندی ایجاد كنم. و بهصورت تقریر، استمداد از دیگران را امضا فرمودهاست.
حال، آیا اینسخن ذوالقرنین كه از مصادیق دعوت غیرخدا و استعانت از مخلوق است، بهزعمآقایان وهّابیها، شرك است و ضدّ توحید؟!
و آیا این مرد حق و دیگر پیامبران كه از اینتقاضاها داشتهاند، همگی، مشركاند و منحرف از صراط مستقیم توحید؟!
و تنها، سران فرقه ی وهّابیّه، ابنتیمیّه و محمّدبنعبدالوهّاب و دنبالهروهای آن ها، موحّدكامل و تابع راستین قرآنكریماند؟!
در واقع، تنها درد بیدرمان آن ها، كینه و بغض و عَداوتی است كه نسبت به اهلبیت رسول مكرّم(ع) دارند.
آری،آنان از یكسو، میبینند آن بزرگواران، برحسَب اقتضای طبع بشری مردهاند و یكیشان نیز به اعتقاد پیروانشان، بهاراده ی خدا، زنده و غایب است؛ و از اینرو، طبیعتاً باید از دلها فراموش شدهباشند و تعالیمشان متروكگشتهباشد.
مَحبّتی عجیب، بهسوی مزارشان میشتابند و نسبت به امام غایبشان در هركجا كه هستند، عرض احترام و ادب مینمایند و با تشكیل مجالس ذكرشان، در اِحیای تعالیمشان میكوشند و از این راه، اسلام و قرآن، اینمكتب انسانساز ضدّ شیطان را زنده نگه میدارند و نتیجتاً سدّی عظیم بر سر راه استعمارگران جبّار و مزدوران كثیفشان بهوجود میآورند كه جدّاً نقشه های خائنانه ی آن ها را نقش برآب میسازند.
و بالاخره، میبینند دستگاههای استعماری و قدرتهای شیطانی كه ولیّ نعمتشان هستند، آن چنان، ضربه ی كاری و سیلی سختی از دست آن امامانِ بهقول خود مرده و این امام غایب میخورند كه از دست هیچ انسان زنده و هیچ زورمند حاضری نمیخورند!!
و لذا با پیبردن به این واقعیّت خطیر، از شدّت خشم و غضب، بهخود میپیچند و برای دفاع از حریم مطامع ابلیس مآبانه ی اربابانشان، بهپا خاسته و زیر ماسك قلاّبی دین، به بهانه ی طرفداری از توحید راستین!
سخن از شرك و كفر و بدعت و امثال اینمطالب بهمیان میآورند تا با جداكردن امّت از امام بهحق، مردم را از حقایق تحرّكآفرین و شهیدپرور اسلام بیخبرگردانیده و سرانجام، راه را برای هجوم استعمارگران جنایتكارآماده و هموار سازند و منابع زرخیزكشورهای اسلامی را به تصرّف دزدان و غارتگران بین المللی درآورده و خود نیز از پسمانده ی آنپلیدان، به شهوات پست و منفور حیوانیشان نائلگردند!!
و گرنه، خودشان هم میدانندكه تقاضایكمك از مردگان، با اعتقاد به حیات برزخی آنان به براهین عقلی و نقلی و اعتقاد به اینكه خداوند توانا، بهآنان نیروی شنیدن سخن داده و همچنین، توانایی حلّ مشكلات و قضای حاجات از طریق دعا و شَفاعت در پیشگاه خدا به آن ها عطا فرمودهاست، نه عملی مشركانه است و نه كاری لغو.