تبیان، دستیار زندگی
نزدیک‌ترین ستاره به ما، خورشید است؛ ستاره‌ای که در مرکز منظومه شمسی قرار گرفته و چند سیاره، میلیون‌ها سیارک، کرور کرور دنباله‌دار و بی‌شمار جسم آسمانی دیگر به دور آن می‌گردند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ولکان، سیاره ای که وجود ندارد


نزدیک‌ترین ستاره به ما، خورشید است؛ ستاره‌ای که در مرکز منظومه شمسی قرار گرفته و چند سیاره، میلیون‌ها سیارک، کرور کرور دنباله‌دار و بی‌شمار جسم آسمانی دیگر به دور آن می‌گردند. منظومه شمسی، سرزمین پرهیاهو و شلوغی است با این حال مکانی مرموز و ناشناخته در آن وجود دارد که گرچه می‌تواند هزاران جسم آسمانی را در خود جای دهد اما ظاهرا خالی از هرگونه جسم خارجی است.

ولکان، سیاره ای که وجود ندارد

این فضای اسرارآمیز که خیلی هم از ما دور نیست، در درون مدار سیاره تیر قرار گرفته؛ یعنی نزدیک‌ترین سیاره به خورشید. جای خیلی تاریکی نیست که نتوان آن را دید. برعکس، خورشید در همان نزدیکی با شدت وحشیانه‌ای زبانه می‌کشد و پرتوهای سوزان خود را به اطراف می‌افشاند. از این گذشته این فضای ناشناخته اصلا کوچک نیست و میلیون‌ها کیلومتر وسعت دارد.

بعضی از اخترشناسان معتقدند این مکان ناشناخته قطعا خالی از اجرام کیهانی نیست. اجسامی که در روزهای اول تولد منظومه شمسی در آن محیط داخلی به‌وجود آمدند، احتمالا هنوز هم آنجا هستند. شاید سیارک و دنباله‌دار با نیروی گرانش سیارات به داخل این فضا کشیده شده و برای همیشه در دام جاذبه پرحرارت خورشید افتاده باشند.

بعضی عکس‌های رسیده از تیر نشان می‌دهد پوسته و سطح این سیاره کوچک چگونه مورد حمله بی‌رحمانه شهاب‌سنگ‌ها و دیگر اجسام آسمانی قرار گرفته. این یعنی در گذشته بین تیر و خورشید مملو از اجسامی کیهانی بوده که احتمالا هنوز هم آنجا هستند اما برای ما نامرئی‌اند. به علاوه بررسی این محوطه، خیلی سخت‌تر از آن چیزی است که بتوان فکرش را کرد.

در جست‌وجوی شکار

جست‌وجو برای یافتن سیاره‌ای نزدیک‌تر از تیر به خورشید به 400 سال پیش برمی‌گردد، یعنی تقریبا همزمان با اختراع تلسکوپ. در سال 1611 ستاره‌شناس آلمانی کریستوف شاینر، نیمرخ شیئی را در قرص خورشید مشاهده کرد. او تصور می‌کرد سیاره هفتم را کشف کرده است. در آن زمان هنوز اورانوس و نپتون رصد نشده بودند. بعدا مشخص شد این نیمرخ مرموز یک لکه خورشیدی بوده. چنین اشتباهاتی بارها در تاریخ ستاره‌شناسی تکرار شده‌اند. در دهه 1850 ریاضیدان فرانسوی، اوربان لووریه اعلام کرد که گردش تیر تحت تاثیر یک سیاره دیگر قرار دارد.

یک سوال بی‌پاسخ دیگر باقی مانده، اینکه چرا ستاره‌شناسانی مثل استرن و دن‌دوردا بعد از حل شدن معمای ولکان توسط اینشتین همچنان به جست‌وجو می‌پردازند؟ آنها می‌گویند: «هیچ‌کس دوست ندارد دنبال چیزی بگردد که نیست!» اما منظومه شمسی قبلا هم ما را غافلگیر کرده است

محاسبات او نشان می‌داد که مدار تیر به کندی اما به‌طور مداوم از مسیر خود منحرف می‌شود. تنها توجیه قابل‌قبول برای چنین فرضیه‌ای، تصور یک سیاره دیگر در کنار تیر بود. سیاره ناشناخته‌ای که احتمالا کوچک‌تر از تیر و نزدیک‌تر به خورشید است. ستاره‌شناسان زیادی جست‌وجو را با آخرین امکانات دوران خود ادامه دادند.

آنها حتی برای سیاره‌ای که هنوز پیدا نشده بود اسم انتخاب کردند و وُلکان، نام خدای آتش نزد رومیان را برای آن کنار گذاشتند. هر چه باشد سطح این سیاره آن‌قدر داغ و سوزان است که قلع و روی را به راحتی ذوب می‌کند. با گذشت زمان، تلسکوپ‌ها پیشرفته‌تر شدند و حالا می‌توانستند اجسام کوچک‌تر و نامشخص را بهتر نشان دهند.

ولکان، سیاره ای که وجود ندارد

معمای ناتمام

اوربان لووریه برای تجزیه و تحلیل مدار تیر به فرمول‌های گرانش آیزاک نیوتن اتکا کرده بود. او با تمام هوش و ذکاوتی که داشت نمی‌دانست نیروی گرانش، گهگاهی از قوانین دیگری پیروی می‌کند. این قوانین سال‌ها ناشناخته بودند تا اینکه آلبرت اینشتین در سال 1915 تئوری عمومی نسبیت را مطرح کرد.

این تئوری نحوه گردش سیاره تیر به دور خورشید را توجیه می‌کرد. اینشتین با محاسبات خود نشان داد تئوری نسبیت چگونه تغییرات گردش تیر را توضیح می‌دهد. حالا دیگر نیازی به ولکان برای اثبات تغییرات این سیاره نبود و داستان باید همین‌جا ختم به خیر می‌شد اما اینطور نشد.

یک سیاره به راحتی قابل رۆیت است اما اجسام کوچک‌تر می‌توانند در اشعه تند و تیز خورشید پنهان شوند و هر چیزی که در نزدیکی سطح خورشید حرکت کند، احتمالا تا حالا بخار شده‌است.

اگر ولکان گمشده ما خیلی کوچک باشد به آسانی تحت تاثیر بادهای خورشیدی قرار می‌گیرد و جابه‌جا می‌شود. مانند پر قویی که در مقابل باد قرار گرفته باشد. در مقابل خیلی هم نباید بزرگ باشد، چرا که در این صورت از زمین قابل مشاهده بود و این همه جار و جنجال به پا نمی‌کرد. این شرایط خاص در اواسط قرن بیستم برای سیاره‌ گمشده مشخص شد و ستاره‌شناسان را به جست‌وجوی دوباره ترغیب کرد. آنچه پیدا کردن ولکان را سخت می‌کند این است که احتمالا مدار گردش آن خیلی نزدیک به خورشید است و یک جسم آسمانی به راحتی می‌تواند در نور خورشید پنهان شود.

ولکان، سیاره ای که وجود ندارد

تنها امید ستاره‌شناسان به دیدن سیاره‌ قبل از طلوع خورشید یا بعد از غروب است، یعنی وقتی که خورشید کمی پایین‌تر از افق قرار دارد و سیاره کمی بالاتر از آن است. ستاره‌شناسان حداکثر چند دقیقه فرصت دارند تا سیاره فرضی را کشف کنند.

استرن به همراه همکارش دن‌دوردا، در انستیتوی تحقیقاتی ساوت‌وست بیشتر از 10 سال است که به دقت برهوت سوزان بین تیر و خورشید را رصد می‌کنند؛ کاری که هیچ‌کدام فکر نمی‌کردند این قدر طولانی شود. اما هدف مشخص است: پیدا کردن ولکان یا رد احتمال وجود آن.

با توجه به دشواری‌هایی که اتمسفر زمین در رصد فضا به وجود می‌آورد، استرن و دن‌دوردا راه تازه‌ای برای یافتن سیاره‌ گمشده انتخاب کردند. آن ها از کاوشگرهای فضایی تخصصی که خارج از مدار زمین حرکت می‌کنند استفاده کردند. ناسا در فوریه 2010 سفینه فضایی SOD با نام رصدخانه دینامیک خورشیدی را به فضا فرستاد. این فضاپیما که برای رصد کردن فعالیت‌های مغناطیسی خورشید به فضا پرتاب شد، می‌تواند اجسام نزدیک به خورشید را شناسایی کند.

موشک‌های زیرمداری به کمک می‌آیند

وقتی هواپیماها خیلی کند هستند و ماهواره‌ها با سرعت حرکت می‌کنند، پرواز با موشک‌های زیرمداری بهترین گزینه است. چنین پروازی برای شکار ولکان تقریبا عالی خواهد بود. آسمان در آن ارتفاع به اندازه‌ای تاریک است که به راحتی می‌توان اجسام کوچک موجود در آن ناحیه را شناسایی کرد.

ولکان، سیاره ای که وجود ندارد

اگرچه هر بلیت برای پرواز با این وسیله نقلیه دویست هزار دلار آب خواهد خورد. با این حال استرن و دوردا مصمم به ادامه فعالیت‌هایشان هستند. آنها بلیت پرواز را در جیب دارند و در این سفر دوربین مخصوص عکس‌برداری را با خود به انتهای آسمان خواهند برد. این دوربین می‌تواند یک سوم منطقه فرضی را جست‌وجو کند و اگر خوش‌شانس باشد و چیزی پیدا کند، سوالات ستاره‌شناسان را بیشتر خواهد کرد: آیا فقط یک سیاره آنجاست؟ مدار آنها چقدر به خورشید نزدیک است؟ اندازه آنها چقدر است؟

یک سوال بی‌پاسخ دیگر باقی مانده، اینکه چرا ستاره‌شناسانی مثل استرن و دن‌دوردا بعد از حل شدن معمای ولکان توسط اینشتین همچنان به جست‌وجو می‌پردازند؟ آنها می‌گویند: «هیچ‌کس دوست ندارد دنبال چیزی بگردد که نیست!» اما منظومه شمسی قبلا هم ما را غافلگیر کرده است.

در گذشته تصور بر این بود که بین مریخ و مشتری هیچ جسمی وجود ندارد، تا اینکه جوزپه پیاتسی در 1801، سِرس (Ceres) اولین سیارک را در تاریخ ستاره‌شناسی به ثبت رساند و حالا مشخص شده که میلیون‌ها جرم آسمانی در این محدوده قرار دارند.

دنباله‌دارهایی که در پشت نپتون می‌گردند تا دهه 1990 فقط روی کاغذ و در تئوری‌های محض وجود داشتند. حالا مشخص شده که آنها کمربند کویپر را تشکیل داده‌اند و تعدادشان احتمالا به میلیون‌ها عدد نیز می‌رسد.

این اکتشافات بزرگ کمک زیادی به آشکار شدن‌ چگونگی پیدایش منظومه شمسی کردند. کنجکاوی دانشمندان را هم باید به این موضوع اضافه کنیم. نبود شواهد برای وجود ولکان به معنی نبود آن نیست.

بخش دانش و زندگی تبیان


منبع: دانستنی ها