تبیان، دستیار زندگی
) اشاره دكتر مصدق، قدرت بلا منازع قطع رابطه انگلیس باایران شبكه «بدامن» و فعالیت‌های آن فعالیت‌های ضد مذهبی شبكه بدامن تحولات سیاسی در آمریكا و انگلیس زمینه‌های اقتصادی كودتا دیپلماسی كودتائی آمریكا اشاره نهضت ملی شدن صنعت ن...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

بازخوانی كودتای آمریكائی انگلیسی 28 مرداد 1332( 1)

اشاره

دكتر مصدق، قدرت بلا منازع

قطع رابطه انگلیس باایران

شبكه «بدامن» و فعالیت‌های آن

فعالیت‌های ضد مذهبی شبكه بدامن

تحولات سیاسی در آمریكا و انگلیس

زمینه‌های اقتصادی كودتا

دیپلماسی كودتائی آمریكا


اشاره

نهضت ملی شدن صنعت نفت، سرآغاز یک همدلی فعالانه میان همه گروه‌ها و شخصیت‌های سیاسی و مذهبی بود که به منافع ایران و اسلام می‌اندیشیدند. ولی این گروه‌ها در طول زمان و پس از دست یازیدن به قدرت سیاسی، به قلع و قمع و حذف یکدیگر پرداختند. کودتای بیست و هشت مرداد که با طراحی انگلستان و آمریکا و اجرای مشترک آن دو به انجام رسید، پایان غم‌انگیزی بر نهضت ملی شدن صنعت نفت و آغاز دوره جدیدی از دیکتاتوری و استبداد بوده است.

تصور حزب توده و روس‌ها، گسترش نفوذ آنها در ایران بود. اما تصور دکتر مصدق، استفاده از آنان در مسیر اهداف خود بود این گروه انگلیسی که در بین مردم به «توده نفتی» مشهور بودند، با تبلیغات علیه مذهب و روحانیت و معتقدات دینی، این باور را در میان مردم ایجاد می‌کردند که دولت مصدق دولتی ضد مذهبی و زمینه‌ساز نفوذ کمونیست‌هاست.

با پیروزی نهضت ملی در جریان قیام سی‌ام تیر 1331 و روی کار آمدن مجدد دکتر مصدق، نهضت، به اوج اقتدار خود رسید، خصوصاً آن که در همان اولین روز، پیروزی دیگری برای آن رقم زده شد؛ دادگاه لاهه در همان شب، به نفع مردم ایران رای صادر نمود. مجلس شورای ملی نیز روز سی‌ام تیر را به عنوان روز قیام مقدس ملی اعلام نمود و قوام السلطنه را به دلیل کشتار مردم و قیام مسلحانه علیه ملت ایران، مفسد فی‌الارض شناخت و کلیه اموال او را مشمول مصادره دانست.

رئیس مجلس، سیدحسن امامی، که از فراماسون‌های برجسته و از طرفداران دربار و شاه بود، کنار رفت و آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی به ریاست مجلس انتخاب شد. در مجلس هم کمیسیونی برای تعقیب مسببین حوادث و کشتار سی‌ام تیر تشکیل گردید. اما در عین حال، دکتر مصدق، سرلشکر احمد وثوق، فرمانده ژاندارمری زمان قوم السلطنه را که در جریان قیام، دست به کشتار مردم زده بود، به عنوان کفیل وزارت دفاع منصوب کرد.


دكتر مصدق، قدرت بلا منازع

به دنبال تضعیف دربار و نمایندگان مجلس طرفدار شاه، و تقویت قدرت دکتر مصدق مجلس شورای ملی، طی مصوبه‌ای دیگر بنا به درخواست دکتر مصدق، اختیارات قانونگذاری را برای شش‌ماه به او واگذار کرد و این در شرایطی بود که دکتر مصدق علاوه بر ریاست قوه مجریه، ارتش، فرماندهی کل قوا و اختیارات تام در قانونگذاری، عملا در کشور قدرتی بلا منازل شده بود. از طرف دیگر، شاه که به شدت توسط دکتر مصدق کنترل می‌شد به گونه‌ای که حتی هزینه‌های شخصی دربار او نیز به دقت بررسی می‌گردید و بدون اجازه مصدق عملاً کاری نمی‌توانست انجام دهد. تا جائیکه حتی بعضی از اعضای خانواده سلطنت نیز از کشور تبعید شدند.

اختلافات دکتر مصدق و آیت‌الله کاشانی در مسائلی مانند تمدید لایحه اختیارات دکتر مصدق، اجرای پاره‌ای از احکام شرعی در خصوص منع فروش مشروبات الکلی و همچنین نوع عزل و نصب‌ها و چگونگی تنظیم قرارداد جدید نفت، سبب بروز شکاف عمیقی میان رهبران نهضت و نمایندگان طرفدار آنها شد و سیل اتهامات و تبلیغات سیاسی علیه یکدیگر آغاز و پی گرفته شد.

در شانزدهم مرداد ماه سال 1331، مجلس طی ماده واحده‌ای، استاد خلیل طهماسبی، عامل اعدام انقلابی سپهبد رزم آرا و عضو برجسته فدائیان اسلام، را با قید سه فوریت، مشمول تبرئه و سپهبد رزم آرا را خائن به ملت ایران دانست.


قطع رابطه انگلیس با یران

در اواخر مهرماه 1331، و در پی تلاش نافرجام وینستون چرچیل، نخست وزیر انگلیس، و هاری ترومن، رئیس جمهور آمریکا، برای سیطره مجدد بر نفت ایران، دولت انگلیس رابطه سیاسی خود را با ایران قطع کرد. و در پی آن دولت ایران نیز با تشکیل شرکت ملی نفت ایران، برای اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت در ایران گام موثری برداشت.

با وجود این، در شرکت نفت، مرتضی قلی بیات (سهام السلطان)، به عنوان مدیر عامل و رضا فلاح به عنوان مدیر پالایش که هر دو به جاسوسی برای انگلستان شهرت داشتند، منصوب شدند. به همین جهت، حسین مکی و نمایندگان عضو هیئت مدیره شرکت نفت، در اعتراض به انتخاب این افراد استعفا دادند و در پی آن، دکتر مصدق، جمع دیگری را به مدیریت امور نفت برگزید. اما رضا فلاح و مرتضی قلی خان بیات را در مسئولیت خود ابقا کرد.

احمد قوم السلطنه که به موجب مصوبه مجلس می‌بایست تحت تعقیب قرار گیرد و مجازات شود علی‌رغم اینکه دسترسی به وی ممکن بود، از مجازات وی استنکاف شد و عملاً اقدامی علیه وی صورت نگرفت. همین امر، زمینه ساز جرات یافتن دیگران در فعالیت علیه مصدق و اعتراض دیگر رهبران و سیاسیون نهضت گردید. و در کنار مجموعه‌ای از ناهماهنگی‌های مختلف که موجب بروز اختلافات و تشتت تصمیمات بود، بستری مناسب برای دخالت بیشتر بیگانگان و پی‌گیری سیاست سقوط دولت ملی فراهم شد.


شبكه «بدامن» و فعالیت‌هی آن

یکی از مسائل اساسی بعد از جنگ جهانی دوم، گسترش کمونیسم و افکار و گروه‌های کمونیستی در کشور‌های آسیایی و آفریقایی بود که برای جهان سرمایه‌داری، بخصوص آمریکا، به موضوعی بسیار در خور اهمیت تبدیل شده بود. دو حزب سیاسی عمده آمریکا- یعنی جمهوری خواه و دمکرات- هر کدام برای مبارزه با گسترش کمونیسم سیاست‌های خاص خود را دنبال می‌کردند. استراتژی حزب دمکرات، آن بود که احزاب ملی‌گرا و ناسیونالیست، موانعی جدی در برابر رشد کمونیسم در جهان سوم هستند. به همین خاطر سیاست آنها تقویت حکومت‌های ملی‌گرا در این کشورها بود. ولی جمهوری خواهان بر این اعتقاد بودند که احزاب ملی‌گرا عمدتاً سرپل‌های مناسبی برای قدرت گرفتن کمونیست‌ها می‌باشند. بر همین اساس، گرایش این حزب در کشورهای تحت نفوذ آمریکا، بیشتر به سوی تشکیل دیکتاتورهای نظامی و حکومت‌های غیر ملی و غیر دموکراتیک بوده است.

سیاست‌های دکتر مصدق در راستای تمرکز بخشیدن به قدرت خویش و اعمال محدودیت در حوزه‌های دخالت آیت‌الله کاشانی و نیروهای مذهبی و نفی حضور آنان سبب شد که وی در میان مجموعه‌ایی از مشکلات تنها بماند.

براساس همین تحلیل، در دوران ریاست جمهوری هاری ترومن از حزب دموکرات، دولت آمریکا تا حدودی در برابر سیاست‌های انگلستان، از دولت مصدق حمایت می‌کرد. و در قالب «اصل چهار» و کمک‌های نظامی همراه آن، در صدد نفوذ و جانشینی انگلیس در ایران بود. از طرفی، دکتر مصدق نیز برای آنکه بر ترس آمریکایی‌‌ها از کمونیسم بیفزاید، اجازه فعالیت علنی به حزب توده و سایر وابستگان به آنها را داده بود تا دولت آمریکا را در حمایت از خود مصمم‌تر نماید.

این سیاست مصدق که در داخل مورد اعتراض نیروهای مذهبی و روحانیون قرار گرفته بود، سازمان جاسوسی انگلستان را بر آن داشت که شبکه‌ای از فعالیت‌های سیاسی علیه دولت مصدق را در قالب فعالیت‌های کمونیستی سازماندهی نماید.

فعالیت‌هایی که از حوزه اشراف حزب توده و سازمان جاسوسی دولت کمونیستی شوری خارج بود و هر دو تصور می‌کردند که فعالیت این گروه‌های سیاسی به نفع سیاست‌های آنها صورت می‌گیرد. در همین راستا، سازمان جاسوسی انگلستان، با هدایت شاپور جی در داخل و کریستوفر و دهاوس در انگلستان، با کارگردانی اسدالله علم به جذب تعدادی از کمونیست‌های سابق پرداخت و با به خدمت گرفتن آنها، فعالیت‌های مختلفی را در پوشش حزب توده انجام داد .

تصور حزب توده و روس‌ها، گسترش نفوذ آنها در ایران بود. امّا تصور دکتر مصدق، استفاده از آنان در مسیر اهداف خود بود این گروه انگلیسی که در بین مردم به «توده نفتی» مشهور بودند، با تبلیغات علیه مذهب و روحانیت و معتقدات دینی، این باور را در میان مردم ایجاد می‌کردند که دولت مصدق دولتی ضد مذهبی و زمینه ساز نفوذ کمونیست‌هاست. شبکه‌های تحت هدایت «شاپور جی» و «اسدالله علم» در اجرای این سیاست نقشی فعال داشتند. اسدالله علم، با جذب چهره‌های روشنفکر، مطبوعاتی و سیاسی یکی از موثرترین اجزای این عملیات بوده است.

سیاست‌های آمریکا و انگلیس در مسیر کودتا علیه دولت دکتر مصدق و نهضت ملی به طور جدی پی ‌گرفته شد و دکتر مصدق در ملاقات با لوی هندرسن، سفیر آمریکا، نسبت به حمایت این کشور از انگلیس و عمل نکردن به وعده‌هایش، وی را سرزنش کرد.

مارک گاز یوروسکی، در پژوهشی در باره کودتای بیست و هشت مرداد 1332 می‌نویسد: «... اجرای یک سلسله عملیات بارفر بدامن که از سال 1948 به منظور مقابله با نفوذ شوروی و حزب توده آغاز شده بود. بدامن، نام یک برنامه تبلیغاتی و سیاسی گسترده بود، که از طریق شبکه‌ای به سرپرستی دو تن ایرانی با نام‌های رفر «نرن» و «سیلی» اداره می‌شد و ظاهراً سالانه بودجه‌ای معادل یک میلیون دلار داشت.»

فعالیت شبکه شاپور جی و اسدالله علم بر دو محور متمرکز بود: عملیات نفوذ سیاسی و عملیات جنگ تبلیغاتی و فرهنگی.

عوامل این شبکه توانسته بودند که در حزب توده، جبهه ملی، حزب زحمتکشان، نیروی سوم، حزب ایران و ... نفوذ کنند. گازیوروسکی در این باره می‌نویسد: «در این ایام «شبکه بدامن» تا سطوح عالی تشکیلات حزب توده رخنه کرده بود و از متن تمام دستورات رهبری حزب به کادرها اطلاع داشت.»

آشوب بیست و سوم تیرماه همراه با ورود «اورل هریمن»، نماینده مخصوص ترومن (رئیس جمهور آمریکا) یکی از اقدامات شبکه بدامن بوده است.

پیتر‌ آوری، مورخ انگلیسی، در این خصوص می‌نویسد: «اورل هریمن در 15 ژوئیه 1951 [23 تیرماه 1330] وارد تهران شد. هنگام ورود او به تهران تظاهرات شدیدی صورت گرفت که در نوع خود بی‌سابقه بود. در زد و خوردی که میان اعضای جبهه ملی در میدان بهارستان صورت گرفت، بیست نفر کشته و نزدیک به سیصد نفر مجروح شدند. مصدق در 22 ژوئیه (30 تیر 1330) متوجه اشتباه رفتار خود شد و رئیس شهربانی کل کشور [سرلشکر بقایی] را به جرم شدت عمل نسبت به تظاهر کنندگان برکنار کرد.»

جیمزبیل، محقق آمریکایی که اطلاعات دست اولی نیز در این باره داشته است، می‌نویسد:«این تظاهرات ظاهراً از سوی حزب توده ولی در باطن از سوی عوامل انگلیس ترتیب یافته بود.»


فعالیت‌هی ضد مذهبی شبكه بدامن

در کنار بزرگ نمایی خطر کمونیسم علیه اهداف آمریکا، نیروهای مذهبی نیز هدف این سیاست قرار گرفته و تحریک و اغفال شدند. آیت الله سیدمحمود طالقانی به عنوان یکی از فعالان سیاسی مذهبی آن زمان می‌گوید: «عده‌ای نویسنده‌ی که به آنها محرر می‌گفتند، در منزل ... نشسته بودند و با جوهر قرمز و با امضای جعلی حزب توده برای تمام علمای سراسر ایران با پست نامه ارسال می‌کردند- ما بزودی شما را با شال‌های سرتان بالای تیرهای چراغ برق خیابان به دار خواهیم زد- امضا حزب توده.»

آیت‌الله سید محمود طالقانی به عنوان یکی از فعالان سیاسی مذهبی آن زمان می‌گوید: «عده‌ای نویسنده که به آنها محرر می‌گفتند، در منزل.... نشسته بودند و با جوهر قرمز و با امضای جعلی حزب توده برای تمام علمای سراسر ایران با پست نامه ارسال می‌کردند- ما بزودی شما را با شال‌های سرتان بالای تیرهای چراغ برق خیابان به دار خواهیم زد- امضا حزب توده.»

در کنار این تبلیغات زهرآگین، سیاست‌های دکتر مصدق نیز در راستای تمرکز بخشیدن به قدرت خویش و اعمال محدودیت در حوزه‌های دخالت آیت‌الله کاشانی و نیروهای مذهبی و نفی حضور آنان سبب شد که وی در میان مجموعه‌ایی از مشکلات تنها بماند؛ به عنوان نمونه وی سید مجتبی نواب صفوی، رهبر فدائیان اسلام، را- که می‌توانست با نیروهای فدائی تحت امرش حمایت سیاسی و نظامی مناسبی برای حکومت او فراهم آورد- در همان ماه‌های اولیه حکومت خویش و به جرم ایراد یک سخنرانی در سال 1327 در آمل که در پی آن مردم به چند مغازه مشروب فروشی حمله کرده بودند، به زندان انداخت. و عملاً در برابر نیروهایی که با فداکاری آنان به مجلس و ریاست دولت رسیده بود، ایستاد. علاوه بر آن مجموعه فعالیت‌های ضددینی گروه‌های سیاسی با گرایش انگلیسی و روسی، فضای روانی این افتراق را تشدید کرده بود. اما این مسئله از دید آیت الله کاشانی مخفی نمانده بود.

وی در پاسخ به اورل هریمن، نماینده آمریکا، درباره فعالیت توده‌ای‌ها در ایران چنین توضیح می‌‌دهد: «انگلیسی‌ها در هر موقعی که نفعشان ایجاب می‌کند، برای فشار آوردن به بعضی مقامات هیات حاکمه ایران و ترساندن آنها حزب توده را مستقیم یا غیرمستقیم تقویت می‌کنند. تا بعضی از اعضای هیات حاکمه از ترس حزب توده بیش از پیش خود را به دامان سیاست استعماری انگلستان بیفکند. حزب توده در ایران حزب کوچکی است... در اغلب تظاهراتی که به نام حزب توده صورت می‌گیرد، انگشت عمال شرکت سابق نفت در کار است. مثلاً مصطفی فاتح که یکی از روسای بزرگ شرکت سابق نفت بود در منحرف ساختن عده‌ای از از توده‌ای ها شرکت داشته است.»


تحولات سیاسی در آمریكا و انگلیس

در مناسبات فیمابین آمریکا و انگلستان و پس از روی کار آمدن جمهوری‌خواهان در آمریکا، انگلیس‌ها توانسته بودند با ترفند بزرگ نمایی «خطر کمونیسم» نظر دولت جدید جمهوری خواه به رهبری ژنرال آیزنهاور را به اعاده دیکتاتوری در ایران جلب نمایند، خاصه آن که با روی کار آمدن: «وینستو چرچیل- که در زمان وزارت جنگ خود سبب کودتای 1299 و صعود رضاخان به قدرت شده بود- همزمان با نهضت مبارزه با کمونیسم در آمریکا (مک کا رتیسم) و مرگ استالین در شوروی، شرایط بین‌المللی لازم برای کودتا علیه دکتر مصدق و نهضت ملی فراهم آمد؛ چرا که دولت جدید آمریکا، دولت مصدق را زمینه ساز صعود کمونیست‌ها به قدرت می‌‌دانست.» به همین خاطر ژنرال آیزنهاور و وزیرخارجه‌اش، جان فاستر دالس، و رئیس سازمان سیا، آلن دالس، به برنامه انگلستان برای اجرای کودتا پاسخ مساعد دادند و مقدمات اجرای آن را در ایران فراهم آوردند.


زمینه‌هی اقتصادی كودتا

آمریکا و انگلیس با هدف تصاحب منابع عظیم نفتی ایران، سیاست‌های یکسانی را علیه نهضت ملی در پیش گرفته بودند و اتحاد جماهیر شوروی نیز علی‌رغم شعارهای دفاع از منافع زحتمکشان، به منافع اقتصادی و سیاسی ایران چشم دوخته بود. روس‌ها از تحول یازده تن طلایی که به ایران مقروض بودند و هزینه آن گرسنگی مردم ایران در جریان جنگ جهانی دوم به جهت صدور گندم به آن کشور بود- علی‌رغم نیاز مبرم ملت و دولت ایران- استنکاف ورزیدند. عدم توان دولت دکتر مصدق در جذب مشتری برای خرید نفت، علی رغم مخالفت‌های انگلستان، خریداران مستقلی در جهان وجود داشتند. سبب کاهش شدید توان اقتصادی کشور گردید و سیاست‌های مثبتی که در جهت صادرات غیر نفتی در پیش گرفته شده بود، کفایت هزینه‌های کشور را نمی‌کرد.

اختلافات دکتر مصدق و آیت‌الله کاشانی در مسائلی مانند تمدید لایحه اختیارات دکتر مصدق، اجرای پاره‌ای از احکام شرعی در خصوص منع فروش مشروبات الکلی و همچنین نوع عزل و نصب‌ها و چگونگی تنظیم قرارداد جدی نفت، سبب بروز شکاف عمیقی میان رهبران نهضت و نمایندگان طرفدار آنها شد و سیل اتهامات و تبلیغات سیاسی علیه یکدیگر آغاز و پی گرفته شد. با وجود جلسات متعدد آشتی کنان که بین آنها برگزار شد، در نهایت به دلیل عدم درایت انقلابی و گذشت متقابل، راه اختلاف مجدداً، در پیش گرفته می‌شد.


دیپلماسی كودتائی آمریكا

در کنار این اختلافات داخلی، سیاست‌های آمریکا و انگلیس در مسیر کودتا علیه دولت دکتر مصدق و نهضت ملی به طور جدی پی گرفته شد و دکتر مصدق در ملاقات با لوی هندرسن، سفیر آمریکا، نسبت به حمایت این کشور از انگلیس و عمل نکردن به وعده‌هایش، وی را سرزنش کرد. در سوم خرداد سال 1332 جان فاستر دالس، وزیر خارجه آمریکا، خبر از وقوع تحولاتی مهم در خاورمیانه داد. در اواخر خرداد 1332 ژنرال آیز نهاور در قبال درخواست کمک دولت ایران اعلام کرد:

«چون دولت ایران توانایی فروش نفت خود را دارد، دولت آمریکا هیچ گونه کمک مالی به ایران نخواهد کرد. افزون بر این تا رضایت دولت انگلیس جلب نشود، آمریکا از خرید نفت ایران خودداری خواهد کرد. با وجود این، ما نسبت به سختی و موقعیت دشوار ایران آگاهیم و امیدواریم تا وضع ایران بدتر نشده دولت ایران نظرات دولت انگلیس را بپذیرد.»

اما با وجود این، دکتر مصدق در نامه‌ای به آیزنهاور از مواضع آمریکا در قبال ایران ابراز نارضایتی کرد و خواهان افزایش کمک‌های اقتصادی آن کشور به ایران شد. آیزنهاور نیز به دکتر مصدق پاسخ رد داد و از او خواست تا فرصت باقی است اقداماتی برای جلوگیری از بدتر شدن اوضاع به عمل آورد.

در بیست و هفتم تیرماه سال 1332 پنجاه و سه نفر از کارکنان اداره اصل چهار و سفارت آمریکا، تهران را ترک کردند و در کنار آن، مقادیر معتنابهی سلاح برای کودتا مخفیانه و تحت عنوان کمک‌های انسان دوستانه اصل چهار وارد کشور شد.

منبع: مركز اسناد انقلاب اسلامی