مواردی که غیبت آزاد است !
از امام كاظم (علیه السلام) روایتى نقل شده است كه حدود غیبت را روشن مىفرماید:
«مَن ذَكرَ رَجُلا مِن خَلفِهِ بما هُو فِیه مِمّا عُرفه الناس لَم یَغتَبه و مَن ذَكره مِن خَلفِهِ بما هو فیه مِما لا یَعرفهُ الناس اَغتابهِ، و مَن ذَكره بِما لَیس فیه فَقد بُهته» (جامع السعادات، ج 2، ص 304.)
كسى كه دیگرى را در غیابش به عیبى كه مردم از آن باخبرند یاد كند، غیبت او را نكرده است و كسى كه دیگرى را در غیابش به عیبى یاد كند كه مردم از آن بىخبرند، غیبت او را كرده است و كسى كه او را به عیبى كه در او نیست یاد كند به او بهتان زده است.
موارد جواز غیبت
1-دادخواهی
لا یحب الله الجهر بالسوء من القول الا من ظلم و کان الله سمیعا علیما (148/ نساء)
استثنایی که خداوند در این آیه فرموده –یعنی به کسی که ستم به او شده، اجازه داده که بدی های ستمگر را اظهار کند- به این معنی نیست که مظلوم اجازه دارد تمام بدی های ظالم را به هر نحو اعلام کند و به قول معروف هر چه از دهانش درآمده به او بگیود؛ بلکه به این معناست که کسی که به او ظلم شده، اجازه دارد در همان مورد خاص سکوت نکند و برای گرفتن حقش بدی و ظلم ظالم را با صدای بلند آشکار کند و صفات بد او را که با ظلمش ارتباط دارد، به زبان آورد.
بنابراین یکی از موارد جواز غیبت، دادخواهی و اعلام مظلومیت است.
امام صادق(علیه السلام): ستمگر و یاری دهنده او و کسی که به ستم او راضی باشد، هر سه در ستم شریکند.
پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله): از دعای ستمدیده بترسید، گرچه کافر باشد، زیرا هیچ چیز مانع دعای مظلوم نمی شود.
امام علی(علیه السلام): کارگرترین تیرها، دعای ستمدیده است.
2. کمک گرفتن جهت امر به معروف و نهى از منكر
مورد دیگرى كه از موارد جواز غیبت شمرده شده امر به معروف و نهى از منكر است. به این معنا که هرگاه انسان منکری را از مسلمانی ببیند که بر انجام آن اصرار دارد و بداند که اگر غیبتش را بکند آن را ترک میکند. همچنین گاهى از اوقات انسان به تنهایى نمىتواند جلوى منكر را بگیرد و ناگزیر مىشود از دیگران كمك خواسته یا به مقامات ذى ربط (پلیس و دستگاه قضایى) اطلاع دهد تا به كمك آنها از كارهاى زشت جلوگیرى شود، بنابراین ناگزیر است شخص و محل منكر را معرفى نماید«و این باید در جایى باشد كه در رفع منكر کمک نموده و مطابق شرع باشد، نه در نزد ظالم بىباكى كه از حد شرع تجاوز كند یا در جایى كه فایدهاى بر آن مترتب نشود»[ معراج السعاده، ص475]
همچنین اگر انسان در غیاب كسی در نفی كمال او سخنی بر زبان آورد، ولی قصد تنقیص او را نداشته باشد، این عمل او غیبت شمرده نمیشود؛ همانند نفی مهارت یك پزشك یا ضعیف بودن قدرت علمی یك مجتهد كه در این حالتها غیبت جایز است
3. استفتاء
از موارد جواز غیبت استفتاء(پرسش) از حكم شرعى است، به این معنى كه انسان گاهى در مقام سۆال از حكم شرعى ناگزیر مىشود مورد مسأله را بیان كند و در این جا ممكن است نام فرد یا افرادى برده شود كه در این جریان دست داشتهاند و از ذكر نام خود ناراضى باشند. در این گونه موارد اگر مسأله مهم و حیاتى باشد اشكالى ندارد.
البته در این گونه موارد باید تا حد امكان به كنایه و اشاره بسنده كرد تا پاى شخص معیّنى به میان نیاید و در بازگو كردن جریان نیز به حداقل لازم اكتفا شود، مثلا بگوید نظر شما در باره كسى كه پدر یا برادر او بر وى ستم كرده است چیست؟ اما اگر راهى جز اظهار نباشد این گونه غیبتها گناهى ندارد[نقطههاى آغاز در اخلاق عملى ، ص204]
4. غیبت جهت هشدار
هشدار دادن و آگاه ساختن از خطرى كه مسلمانى را تهدید مىكند یكى دیگر از اسباب تجویز غیبت است، یعنى اگر انسان ببیند یكى از دوستانش با گروهى در ارتباط است كه به مصلحت او نیست باید وى را آگاه سازد. به طور مثال، با كسانى معاشرت مىكند كه اگر او را متوجه نكنند به تدریج در اثر رفت و آمد با آنان تحت تأثیر رفتار بد آنها قرار مىگیرد. در این صورت لازم است او را از عیوبشان آگاه سازد تا از روى بصیرت و آگاهى با آنها برخورد كند. رسول گرامى اسلام (صلّىاللّهعلیه وآله) فرمود:
« آیا از گفتن آنچه در باره فاجر و گناهكار مىدانید خوددارى مىكنید تا مردم او را نشناسند؟ عیوب وى را براى مردم بازگو كنید تا از او كنارهگیرى كنند و برحذر باشند[همان، ص205]
همچنین اگر انسان در غیاب كسی در نفی كمال او سخنی بر زبان آورد، ولی قصد تنقیص او را نداشته باشد، این عمل او غیبت شمرده نمیشود؛ همانند نفی مهارت یك پزشك یا ضعیف بودن قدرت علمی یك مجتهد كه در این حالتها غیبت جایز است.
5. لقب مشهور
اگر كسى به نام و یا لقبى مشهور باشد كه هر چند آن لقب در اصل بیان كننده عیب و نقص اوست ولى با مرور زمان قبح و زشتى آن از بین رفته است به گونهاى كه اگر كسى او را با آن نام یا لقب صدا بزند ناراحت نمىشود، ذكر او با آن نام و لقب مانعى ندارد، مثل اینكه در باره كسى كه كور است بگویند فلان نابینا آمد و یا آن نابینا چنین مطالبى را اظهار كرد و یا در باره كسى كه لنگ است بگویند فلان كس كه لنگ است چنین مطلبى را گفت و... در این گونه موارد اگر كسى آنان را با این صفت نام ببرد غیبت نیست، زیرا از شنیدن آن ناراحت نمىشوند و كسى هم كه آنها را صدا مىزند در مقام عیب جویى نیست، چنانكه در میان راویان حدیث كسانى بودهاند كه نقص عضو داشتهاند و در احادیث نیز با همان نقص عضو از آنها یاد شده است، مانند «ماعور»(یكچشم) و«اعمش» (كسى كه دیدگانش تار است)
اما هرگاه شخص راضی نباشد یا شناسانیدن او با عبارتى دیگر ممكن باشد، جایز نیست .[همان،ص207]
6. غیبت در مقام مشورت
مورد دیگرى كه غیبت كردن جایز است مقام مشورت است كه اگر كسى در امور مهم شخصى یا اجتماعى از قبیل ازدواج و معامله و عزل و نصب كارمندان و مسئولان با انسان مشورت كند در صورتى كه احتیاج به ذكر نقاط ضعف و عیوب وى باشد اظهار عیب اشكالى ندارد بلكه گاهى لازم نیز هست.
امیرمؤمنان علی (علیه السّلام) فرمود:
«المستشار مؤتمن»؛ كسى كه مورد مشورت قرار میگیرد باید امین باشد و در مشورت خیانت نكند.
بنابراین، لازم است انسان آنچه میداند به كسى كه با او مشورت میكند بگوید تا از روى آگاهى و بصیرت كار خود را انجام دهد و اگر حقیقت را نگوید خیانت در مشورت كرده است.
7. غیبت بدعتگذار
اگر كسى مبیند شخصى گمراه است و مردم را هم گمراه میكند و میخواهد بدعتى در دین خدا ایجاد كند، متواند از او بدگویى كند تا مردم فریبش را نخورند و در دامش نیفتند.
در اینجا گذشته از اینكه غیبت او گناه ندارد خداى متعال در نامه عمل وى ثواب نیز مینویسد، چنان كه امام صادق(علیه السّلام) فرمود:
رسولخدا(صلّىاللّهعلیهوآلهوسلم) فرمود: «هرگاه پس از من اهل ریب[كسانى كه در دین القاى شبهه میكنند] و بدعت را دیدید، بیزارى خود را از آنان آشكار نمایید و به آنها سخت دشنام دهید و دربارهشان بدگویى كنید تا به فساد در اسلام طمع نكنند و مردم از آنها دورى نمایند و بدعتهاى آنان را یاد نگیرند، خداوند در برابر این كار براى شما ثواب مینویسد و درجاتتان را در آخرت بالا مىبرد» [مستدرک سفینه البحار،ج1،ص303]
8. غیبت متجاهر به فسق
غیبت افرادی که آشکارا فسق و گناه میکنند نیز از موارد حرمت غیبت استثنا شده است.
از امام باقر(علیه السّلام)روایت شده است كه فرمود:
سه نفرند كه احترام ندارند:
1. كسى كه داراى هوسهاى بدعت آمیز است، 2. زمامدار ستمگر، 3. كسى كه آشكارا معصیت میكند.[ وسائل الشیعه، ج 12، ص 289، ح 16327]
امیرمؤمنان علی (علیه السّلام) فرمود: «المستشار مؤتمن»؛ كسى كه مورد مشورت قرار مىگیرد باید امین باشد و در مشورت خیانت نكند
9. غیبت شخص یا گروه نامشخص
غیبت در صورتی که از فرد نامشخصی باشد و نام و نشانی از او برده نشود، اشکالی ندارد. مثل این که بگوید: امروز گرفتار نادانى شدم یا فاسقى چنین گفت و چنین كرد و امثال اینها، به شرطى كه آن شخص بر شنونده معلوم نباشد.
و هرگاه از یک نفر که مردّد بین چند نفر مشخص است غیبت کند حرام است. مثل این که بگوید: یکی از پسران فلانی این عیب را دارد.
مثل این که بگوید: یک نفر اصفهانی یا شیرازی چنین و چنان بود و نیز جایز است اگر بگوید: بعضی از اصفهانیها یا شیرازیها فلان عیب را دارند. ولی اگر بگوید: همه اصفهانیها فلان عیب را دارند، شکی در حرمت آن نیست بلکه ظاهر این است که در این صورت غیبت تمام اهل آن شهر را کرده است.[ گناهان کبیره شهید دستغیب ،ج2،ص280]
10- كسى كه خود را منسوب به دیگرى نماید و منسوب به او نباشد جایز است ردّ نسبت او را كردن؛ زیرا مصلحت حفظ انساب و خانوادهها مقدم بر مفسده هتک مُدّعی است.
11. اظهار عیب عالم یا حاكم شرعى كه صلاحیت فتوى و حكم نداشته و متصدى آن شود، تا بدین صورت از افتاء و حكم دادن او جلوگیری شده[معراج السعاده، ص476]، مردم سراغ افراد شایسته و اهل این کار بروند، مثلا بیعدالتی یا اخذ رشوه قاضی یا مسئولی را بیان کند. مشروط بر این که قصد هدایت و راهنمایی مردم را داشته باشد نه این که از روی حسادت یا کینه باشد.
12. غیبت كفار و كسانى كه مخالف مذهب شیعه اثنىعشریاند، كه در این صورت نیز اقوى جواز غیبت آنهاست[همان]
منابع:
بیانات آیت الله ضیاء آبادی
سایت پرسمان