تبیان، دستیار زندگی
در سفری که در آفریقای جنوبی بودم،از جمله جاهایی که ما را برای بازدید بردند، یک جنگل بود، که در منتهاالیه بلندی آن، روی تپه، یک حرم با چهار گلدسته و یک ضریح و یک محوطه بزرگ وجود داشت. صاحب قبر، شیخ محمدحسین غیب‌شاه یا غریب‌شاه بود.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

این مصاحبه تیتر ندارد!(2)

استاد انصاریان

در سفری که در آفریقای جنوبی بودم،از جمله جاهایی که ما را برای بازدید بردند، یک جنگل بود، که در منتهاالیه بلندی آن، روی تپه، یک حرم با چهار گلدسته و یک ضریح و یک محوطه بزرگ وجود داشت. صاحب قبر، شیخ محمدحسین غیب‌شاه یا غریب‌شاه بود.

ما به وضوح می‌بینیم که حداقل در دوره اخیر، مراجع در زمینه تبلیغ بین‌الملل اقداماتی داشته‌اند، این اهتمام به طور کلی در عصر غیبت چگونه بوده است؟

آن‌قدر این اهتمام سنگین بوده که علمای بزرگ شیعه، گاهی رساله‌هایی را نوشته‌اند برای مناطق مختلف به اسم آن منطقه، یعنی شما برخی از کتاب‌های شیخ مفید را مثلاً می‌بینید نوشته است ناصریات، یعنی کلیه پرسش‌های مردم آن منطقه از مبلغین را همراه پاسخ‌ها در یک کتاب آورده و اسم کتاب را به اسم آن ناحیه گذاشته است.

یا این‌ها بهترین شاگردانی که تربیت می‌کردند، نمی‌گذاشتند در آن حوزه متمرکز شوند و بمانند و همه‌اش بخوانند و بمیرند! بلکه این‌ها را تشویق می‌کردند و به بیرون می‌فرستادند.

خوب فرهنگ اهل‌بیت علیهم‌السلام چگونه از هند سر درآورد؟ چگونه از کشورهای دیگر سر درآورد؟ پس اسلام بدون نیرو جهانی نمی‌شود. چرا حضرت امام رحمةالله‌علیه با آن سنش در فرانسه حاضر بود گاهی در شبانه‌روز 5 بار با تلویزیون‌های بیگانه مصاحبه کند؟ چه چیزی را می‌خواست آشکار کند، آیا جز اسلام را؟

جز این‌که می‌دید خداوند لطف کرده و بلندگوی رایگان در اختیارش قرارداده که می‌تواند با این بلندگو حرف اسلام را به تمام جهان پخش کند؟

این بسیار اثر داشت و خیلی‌ها در اثر همین مصاحبه‌ها و سخنرانی‌ها مسلمان شدند. در اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم، شیخ صدوق رحمةالله‌علیه از آن جاده‌های خاکی پرخطر و پر از راهزن و داغ، دو بار از قم تا ماوراءالنهر و سمرقند و بخارا می‌رود و بر می‌گردد.

این‌ها زن و بچه داشتند، استراحت می‌خواستند، خوشی می‌خواستند، اما همه خوشی‌ها را برای خاطر خدا می‌گذارند و جانشان را به خطر می‌اندازند می‌روند و برمی‌گردند؛ محصول این دو سفر می‌شود 300 جلد کتاب. ما خبر نداریم، ولی خدا می‌داند که ایشان در این سفرها چه اثراتی بیرون از حوزه اسلام گذاشته‌اند.

* قطعاً مۆثر بوده است چون طبق فرمایش خودتان کار مخلصانه، اثر ماندگار خواهد گذاشت. در این زمینه اگر خاطره‌ای از سفرهای خود دارید، بفرمایید.

در سفری که در آفریقای جنوبی بودم، 3 روز ما را به شهر «کیپ‌تاون» که یکی از مهم‌ترین شهرهای آفریقای جنوبی است، ‌بردند. از جمله جاهایی که ما را برای بازدید بردند، یک جنگل بود، که در منتهاالیه بلندی آن، روی تپه، یک حرم با چهار گلدسته و یک ضریح و یک محوطه بزرگ داشت. صاحب قبر، شیخ محمدحسین غیب‌شاه یا غریب‌شاه بود.

ایشان همان‌گونه که از اسمش (شیخ محمدحسین غیب‌شاه) هم پیداست، شیعه بوده، و 7 قرن قبل، از هند با کشتی‌های بادی 9هزار کیلومتر مسیر را طی می‌کند و به شهر ژوهانسبورگ آفریقای جنوبی که شهر مهم آن زمان بوده، می‌رود و بدون این‌که اعلام کند شیعه است، به‌عنوان یک عالم اسلامی شروع به تبلیغ اسلام می‌کند.

شما فکر کنید او قبلاً در هند، زبان را کاملاً یاد گرفته، چون هندی‌ها خیلی سال است که با آفریقای جنوبی رفت‌وآمد دارند؛ بعد با تخصص در زبان آفریقایی به ژوهانسبورگ می‌رود برای تبلیغ اسلام.

ایشان شروع می‌کند حقایق اسلام را به سیاه‌پوستان آفریقایی ارائه می‌دهد و آن‌ها قبول می‌کنند. از سوی دیگر انگلیسی‌ها که آن دوران بر آفریقای جنوبی تسلط داشتند، می‌فهمند که یک مبلغ اسلامی آمده و دارد اسلام را تبلیغ می‌کند؛ لذا او را می‌گیرند، دست و پایش را با طناب می‌بندند.

دو هزار کیلومتر ایشان را با دست و پای بسته به کیپ‌تاون می‌آورند و در همین جنگلی که دفن است، می‌اندازند که حیوانات جنگلی او را بخورند! 3 سال بعد همان‌هایی که این‌‌کار را کرده بودند، برای بازدید از کارهایشان به کیپ‌تاون می‌آیند، اما متحیرانه می‌بینند که شیخ محمدحسین غیب‌شاه، مدرسه و حوزه علمیه ساخته، مسجد ساخته و دیگر کار از کار گذشته و گروه زیادی در کیپ تاون به مکتب اهل‌بیت علیهم‌السلام گرایش پیدا کرده‌اند و بعد هم رحلت می‌کند.

الان این منطقه، شیعیان باصفایی دارد، که نتایج همان مسئولیت جهانی‌کردن اسلام است. البته یک نفر که نمی‌تواند اسلام را جهانی کند، بلکه حوزه باید بهترین نیروها را پرورش دهد و در عالم پخش کند.

* از مرحوم قمی هم یاد کنیم که به تایلند رفتند.

بله، ایشان پدرش بازرگان و خودش طلبه بوده است. وقتی با پدرش به تایلند می‌رود، به پدرش می‌گوید من به قم برنمی‌گردم چون احساس می‌کنم باید این‌جا بمانم و اسلام را تبلیغ کنم؛ اتفاقاً همین‌طور هم می‌شود و آن‌قدر آن‌جا محبوب می‌شود که تا پست نخست‌وزیری شاه هم بالا می‌رود؛

قبرش هم که الان زیارتگاه است و تاسوعاً و عاشوراً دسته‌ها می‌روند و در صحنش عزاداری می‌کنند. ما باید تحقیقات وسیعی داشته باشیم و اشخاص را شناسایی کنیم که اسلام چگونه به اندونزی رفت؟ چگونه به هند رفت؟ چگونه به مصر، فلسطین و جاهای دیگر رفت؟

* این‌گونه تلاش‌ها در قرن اخیر چگونه بوده است؟

مرحوم آیةالله‌العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی قدس‌سره، که یک تحصیل‌کرده نجف بود و آن وقت‌ها می‌گفتند فکر نجفی‌ها بسته است! در حالی‌که این‌گونه نبود.

حاج شیخ وقتی می‌آید و حوزه قم را تشکیل می‌دهد و حوزه قم جان می‌گیرد، بنا می‌گذارد که یک تعداد طلبه را انتخاب کند که زبان خارجی یاد بگیرند، ‌متأسفانه تاجرانی که سهم امام می‌دادند، حرف ایشان را نمی‌فهمند و می‌گویند ما پول نمی‌دهیم که زبان کفر را در این حوزه یاد این‌و‌آن بدهید! خوب حاج شیخ اهم و مهم می‌کند و می‌گوید اگر این‌ها قهر کنند و سهم امام را به حوزه قم ندهند، این حوزه پا نمی‌گیرد. لذا با یک دنیا تأثر و تأسف، این فکر را رها می‌کند!

* گویا فضا در زمان مرحوم آیةالله‌العظمی بروجردی قدس‌سره بهتر می‌شود.

بله، بعد از حاج شیخ که یک مقدار بهتر و روشن‌تر شد، اولین کسی‌که در میان مراجع ما در حوزه قم به فکر جهانی‌کردن دین اسلام افتاد، مرحوم آیةالله‌العظمی بروجردی قدس‌سره بود و ایشان این کار را از دو طریق دنبال می‌کرد. یکی از راه تقریب که بنیان‌گذار تفکر تقریب هم بود و مرحوم قمی را به مصر فرستاد.

سی‌سال مرحوم قمی در مصر بود و دارالتقریب را اداره می‌کرد که کار آقای بروجردی به وسیله نماینده‌ خود در مصر منتهی به این شد که بزرگ‌ترین مرجع تقلید باسواد آن‌روز اهل تسنن یعنی شیخ شلتوت، فتوا داد که هر اهل‌سنتی می‌تواند در تمام عبادات و معاملاتش به مکتب اهل‌بیت علیهم‌السلام عمل کند. و سند این فتوا اکنون در موزه آستان قدس رضوی موجود است.

آیا جهانی‌شدن و جهانی‌کردن غیر از این است؟! یعنی اگر به این فتوا نگاه دقیقی بیندازیم، می‌بینیم که شیخ شلتوت واقعاً به وسیله افکار آیةالله‌العظمی بروجردی زمینه‌ساز آزاد‌شدن تشیع از اسارت تعصبات جاهلی مخالفین شد.

* راه دومی که مرحوم آیةالله‌العظمی بروجردی قدس‌سره دنبال کردند، چه بود؟

کار دوم ایشان، احداث مسجد ‌هامبورگ بود که من دوبار آلمان رفتم و در این مسجد سخنرانی کردم؛ پارسال ایام اعتکاف ماه رجب در این مسجد بودم و عجیب است که مسجد به آن عظمت، از زن و مردِ معتکف پر بود.

مرحوم آیةالله‌العظمی بروجردی دستور دادند در بهترین نقطه‌ هامبورگ که مسلمانان بیشتری از جاهای دیگر آلمان در آن‌جا حضور داشتند، یک زمین به هر قیمتی که داشت بخرند؛ کنار دریاچه ‌‌هالستر، زیباترین نقطه، زمین خریدند، سنگ بنای مسجد را گذاشتند و انصافاً تا زنده بودند افراد متخصص به آن‌جا می‌فرستادند.

البته بعد از انقلاب هم افرادی که رفتند آدم‌های موثری بودند. این ماجرا را که می‌خواهم بگویم، حاج میرزا حسن نوری تعریف کرد و من در یادداشت‌هایم نوشته‌ام.

حاج میرزا حسن نوری از علمای قم و از اطرافیان مرحوم آیةالله‌العظمی بروجردی بود که می‌گفت، در دفتر مسجد ‌هامبورگ، عکس آقای بروجردی را قاب کرده و به دیوار زده بودند؛ ایشان می‌گفت تا جایی‌که من یادم می‌آید، 25 مرد و زن مسیحی آلمانی که آمده بودند ببینند این‌جا چه خبر است، وقتی آن‌ها را به دفتر بردند که چایی یا قهوه به ایشان بدهند، این‌ها فقط با دیدن عکس آقای بروجردی شیعه شدند.

یعنی وقتی این چهره و جمال نورانی را دیدند، شیعه شدند. یعنی آخوند شیعه باید یک آخوندی باشد که عکسش هم مسیحی، یهودی و زرتشتی را مسلمان کند، چه برسد به خودش.

* و این اتفاق یعنی جهانی‌کردن اسلام بعد از پیروزی انقلاب چگونه دنبال شده و چه ظرفیت‌هایی ایجاد شده است؟

پذیرش طلاب خارجی و آموزش زبان‌های خارجی به برخی از طلبه‌ها کار بسیار عالی بوده است. این‌که ملت‌های دیگر و نیروهای خوب را بیاوریم و تربیت‌شان کنیم که این‌ها سفیر جهانی‌کردن اسلام در دیگر کشورها بشوند، این از برکات بعد از انقلاب است.

از سوی دیگر آراسته‌شدن طلاب ایرانی به زبان‌های خارجی هم کار خوبی بوده است، اما آیا این دو کار در برابر صدها ماهواره ضد اسلام، در برابر دو هزار سایت بهائیت، در برابر میلیون‌ها سایت دیگر ضد اسلام، کافی است؟! آیا این مقدار هزینه کافی است؟!


منبع: خبرگزاری حوزه

تهیه و تنظیم : جواددلاوری، گروه حوزه علمیه تبیان