تبیان، دستیار زندگی
) بعد از تحول صنعتى در اروپا و مشاهده پیشرفت‏هاى علم فیزیك، و نارسایى تعالیم كلیسا و ظهور مكتب دئیسم (خداشناسى طبیعى) در فلسفه، فیزیوكراتها از حاكمیت‏بلامنازع قوانین طبیعى بر رفتار آدمى سخن گفتند و اراده و اختیار انسانى را نف...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نقدى بر دیدگاه   سرمایه ‏دارى درباره انسان اقتصادی (1)


بعد از تحول صنعتى در اروپا و مشاهده پیشرفت‏هاى علم فیزیك، و نارسایى تعالیم كلیسا و ظهور مكتب دئیسم (خداشناسى طبیعى) در فلسفه، فیزیوكراتها از حاكمیت‏بلامنازع قوانین طبیعى بر رفتار آدمى سخن گفتند و اراده و اختیار انسانى را نفى كردند. آنان جامعه انسانى را یك ماشین بزرگ تصور مى‏كردند كه با مجموعه‏اى از قوانین طبیعى اداره مى‏گردد و قانون طبیعت، بهترین قانون براى تنظیم روابط اجتماعى است.

«و كافى است آنها را درك كنیم تا از آنها تبعیت نمائیم.» (2)آنان اجتماع انسانى را به بدن موجود زنده تشبیه مى‏كردند كه تحت تابعیت قوانین طبیعى قرار دارد. «دكتر كند» كه درباره چگونگى گردش خون در بدن تحقیقاتى انجام داده بود، گردش ثروت در جامعه را بدان تشبیه مى‏نمود و اقتصاد اجتماعى در نظر او همانند علم فیزیولوژى جلوه مى‏كرد. در نظر فیزیوكراتها نظام طبیعى با همان عظمت قوانین هندسى و با صفات دو گانه آنها یعنى «كلیت‏» و «تغییر ناپذیرى‏» جلوه مى‏كند.

تمایل روانى كه در هر فرد انسانى وجود دارد و دیر زمانى بعد، اصل لذت‏جویى نامیده میشود و شالوده مكتب كلاسیك‏هاى جدید قرار مى‏گیرد، در همان ایام توسط دكتر كند توضیح داده شده است: «بدست آوردن حداكثر استفاده از طریق حداكثر كاهش در مخارج، این است‏حد كمال در روش اقتصادى!» و نیز همین است نظام طبیعى اجتماع، وقتى هر كس چنین كند نظام مذكور به جاى آنكه مختل گردد به بهترین وجه مستقر خواهد شد.

این در ذات نظام است كه نفع شخصى از منافع عموم جدا نیست و «در این صورت، جهان به خودى خود پیش مى رود و میل به تمتع و سودجویى در جامعه، حركتى به وجود مى‏آورد كه به صورت گرایش دائم به سوى بهترین وضع ممكن است‏» بنابراین و بهطور خلاصه ما كارى جز این نداریم كه «بگذاریم بشود». (3)

در قانون طبیعى كه فیزیوكراتها كشف كرده بودند، منافع خصوصى و فردى، نقش برجسته داشت. اسمیت نیز انگیزه خودخواهى و نفع شخصى را قاعده عام و جهان شمولى مى‏داند كه برتمام رفتارهاى اقتصادى انسان حاكم است.

پس از فیزیوكراتها تلاش‏هاى فراوانى براى تشریح نظام طبیعى حاكم بر رفتار انسان به عمل آمد. حاصل این تلاشها با انتشار كتاب آدام اسمیت، تحت عنوان «تحقیق در ماهیت و علل ثروت ملل‏» [1776] به بار نشست. وى قانون طبیعى كه فیزیوكراتها درصدد بكار بستن آن بودند، در حال حاضر، موجود و در معرض اجرا دانست. ساده‏نویسى، ارائه شواهد زنده از وقایع عصر، هنر نویسندگى و از همه مهمتر سازگارى اثر اسمیت‏با نیازهاى جامعه سرمایه‏دارى، مقبولیت‏سریع و چشمگیرى براى آن بوجود آورد. فرمولهائى كه بدین ترتیب كشف گردید، پایه‏هاى اولیه اقتصاد جدید را بنا نهاد و هم اكنون نیز اساسى‏ترین فروض اقتصاد سرمایه‏دارى مبتنى بر آن است.


تبعیت رفتار انسان از نفع شخصى

آدام اسمیت قبل از انتشار كتاب «ثروت ملل‏»، در كتاب معروف خود، «تئورى احساسات اخلاقى‏»، انگیزه همدردى را مهمترین عامل حفظ نظم اجتماعى و منافع عمومى معرفى كرده بود. در این كتاب او روح همدردى و نوعدوستى را ناظر بى‏طرفى معرفى مى‏كند كه فعالیت‏هاى پراكنده افراد را به سمت‏یك نظم اجتماعى راهنمائى مى‏كند. اما وى پس از آشنایى با عقائد فیزیوكراتها در مسافرت به فرانسه، در معروفترین اثر خود، «ثروت ملل‏»، تجدید نظر كرده و انگیزه خودخواهى و نفع طلبى شخصى را جایگزین انگیزه همدردى نمود. درباره تضاد و یا سازگارى این دو عقیده اسمیت، دو دیدگاه ارائه گردیده است. گروهى مانند برخى اقتصاددانان آلمانى، این دو عقیده را در تضاد با یكدیگر مى‏دانند و آنرا دلیل عدم انسجام فكرى اسمیت مى‏دانند و در مقابل، گروه دیگرى با این توجیه كه «ثروت ملل‏»، انگیزه «همدردى‏» را فراموش نكرده بلكه آن را تنها با انگیزه «تعقیب نفع شخصى‏»، ممكن مى‏داند، تلاش نموده‏اند تا میان عقائد اسمیت در دو كتاب، سازگارى ایجاد كنند. به هر ترتیب، آنچه به عنوان یك جریان غالب وارد اقتصاد گردید، نظر اسمیت در كتاب ثروت ملل بود و ما عقائد او را به همین دلیل، بررسى خواهیم نمود.

در قانون طبیعى كه فیزیوكراتها كشف كرده بودند، منافع خصوصى و فردى، نقش برجسته داشت. اسمیت نیز انگیزه خودخواهى و نفع شخصى را قاعده عام و جهان شمولى مى‏داند كه برتمام رفتارهاى اقتصادى انسان حاكم است. فرد همواره در جستجوى نفع شخصى خویش و تمایل او به بهزیستى مادى، انگیزه نیرومندى است كه از گهواره تا گور، همراه اوست. وى با تاكید مبالغه‏آمیز برانگیزه خویشتن‏پرستى و تعقیب نفع شخصى، ما در صدد برمى‏آید تا انگیزه‏هاى نوعدوستى و همدردى با دیگران و حتى مسئله نجات غریق را هم ناشى از حس خود خواهى شخص معرفى كند. به گفته او:

«كسى كه براى نجات دیگرى از خطر غرق شدن خود را در همان خطر مى‏اندازد نه بهخاطر آن است كه در ذهن او دفاع از جان دیگران، اصلى اخلاقی مطلق است‏ بلكه مثلا بدین دلیل است كه مى‏ترسد در غیراینصورت به بزدلى یا عدم همدردى با همنوع متهم گردد، شاید هم گمان مى‏كند از این راه سود مستقیمى عاید او مى‏شود یا آن كه فردى كه در خطر غرق شدن است در فرصت دیگرى خدمتى مشابه براى او انجام خواهد داد.» (4)

"اسمیت" كاركردن بخاطر نفع عامه را یك پندار ظاهرى و خالى از واقعیت مى‏داند و مى‏گوید:

«... من هرگز از كسانى كه بخاطر منافع عامه، تجارت مى‏كنند، چندان چیزى ندیده‏ام، در واقع چنین نیتى در بین بازرگانان معمول نیست [و در مواردى هم كه چنین باشد] باچند كلمه مى‏توان آنان را از این نیت منصرف كرد!.» (5)

"جرمى بنتام" كه نظرات اخلاقى او مبناى اخلاقى مكتب لیبرال - سرمایه‏دارى را شكل داده است، مشابه"اسمیت" معتقد است كه:

«ما فقط یك وظیفه داریم و آن جستجوى بالاترین لذت ممكن است و مسئله رفتار انسان، فقط مسئله تعیین این است كه چه چیزهایى بیشترین لذت را به انسان مى‏بخشد.» (6)

این عقیده"اسمیت" و"بنتام" در شكل دادن به دكترین توسعه لیبرالى و نظریه‏هاى اقتصاد جدید، فوق‏العاده مؤثر بود و هم اكنون بسیارى از فروض اساسى اقتصاد كلاسیك جدید مانند فرض «تعقیب حداكثر مطلوبیت‏» در نظریه رفتار مصرف‏كننده و «حداكثر سود» در نظریه رفتار تولیدكننده، مبتنى بر همین عقیده است.


حسابگر بودن انسان در تعقیب منافع شخصى (عقلانیت ابزارى)

منحصر بودن انگیزه‏هاى شخص، به «خودخواهى و نفع‏طلبى‏»، و محدود كردن منافع شخصى به درآمد و ثروت، فرد را قادر مى‏سازد كه در رفتارهاى خود با سنجیدن سود و زیان شخصى خود از پیامد اعمال، گزینه‏اى را انتخاب كند كه حداكثر سود را براى او تامین كند. مكتب سرمایه‏دارى، انسان را بهگونه‏اى تعریف مى‏كند كه به تحریك نفس براى كسب لذت و جلب منفعت، حركت مى‏كند و با اتكاء بر عقل حسابگر خویش، بهترین راه دستیابى به موفقیت اقتصادى  یعنى بدست آوردن ثروت بصورت پول یا كالا، را بر مى‏گزیند. بدین ترتیب همه انسانها در انتخابها و تصمیم‏گیریهاى خود از معیار و منطق واحدى پیروى مى‏كنند كه اصطلاحا «رفتار عقلایى‏» نامیده مى‏شود. از آنجا كه در اینگونه رفتار، هدف و نوع اعمالى كه باید انجام شوند با اتكاء بر تمایلات نفس، تعیین مى‏شوند و نقش عقل، محدود به نشان دادن شیوه‏هاى دستیابى به حداكثر لذت و نفع شخصى است، به عقلانیت چنین رفتارى، «عقلانیت ابزارى‏» گفته میشود.

"هابز" درباره تعقل انسان و روحیه حسابگرى وى مى‏گوید:

«جز ملاحظه منافع شخصى، چیز دیگرى نمى‏تواند انگیزه رفتار آدمى باشد و حتى اگر عقل و منطق، كوته‏بینى او را در این اعمال رقابت‏آمیز به وى بنمایاند، و حتى اگر آدمى درك كند كه بهترین راه تامین منافع شخصى او، همكارى و تعاون با همنوعانش است، باز هم براى او فایده‏اى نخواهد داشت، زیرا عقل انسان در تحلیل نهایى، بنده و خدمتگزار شهوات اوست. و چون عقل آدمى متكى به شهوات اوست، تنها وظیفه‏اش این است كه بوسیله جستجوى عواملى كه مى‏توانند شهوات را ارضاء كنند در خدمت انسان قرار گیرد.» (7)

ادامه دارد....

نویسنده: سید رضا حسینى


پی نوشت ها:

1- ر.ك، لاژوژى، ژوزف، مكتب‏هاى اقتصادى ترجمه جهانگیر افكارى، چاپ اول، 1367، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى، ص 135.

2- تاریخ عقایداقتصادى، شارل ژید و شارل ژیست، ترجمه دكتركریم سنجابى، چاپ سوم، 1370، دانشگاه تهران، ص‏2.

3- ر.ك، همان، ص 18-10.

1- محمدعلى كاتوزیان، آدام اسمیت و ثروت ملل، چاپ اول، شركت‏سهامى كتابهاى جیبى، ص 74.

2- همان، ص

3- و.ت.جونز، خداوندان اندیشه سیاسى، ترجمه على رامین، مؤسسه انتشارات امیركبیر، تهران 1362، ج 2، ص 490.

4- همان، ص 278.

5- جون رابینسون، فلسفه اقتصادى، ترجمه بایزید مردوخى، چاپ دوم شركت‏سهامى كتابهاى جیبى 1358، ص 11.

6- محمدعلى كاتوزیان، همان ص 176.

7- باقر قدیرى‏اصلى، سیر اندیشه اقتصادى، چاپ هشتم، دانشگاه تهران، ص 57.