تبیان، دستیار زندگی
دنبال آرامش می‌دویدم اما حتی برای...
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

فقط آرامش خواستم


هنوز نرسیده بودم اما حرم از دوردیده می‌شد. ایستادم و سلام دادم. ذهنم آنقدر زیر بار فشارهای روحی آسیب دیده بود كه توان نگهداشتن اشك‌هایم را نداشتم. راه می‌رفتم و گریه می‌كردم .


دلم گرفته بود و احساس می‌كردم كارهایم مدام گره می‌خورد. حتی زندگی‌ام داشت ناخواسته با اتفاقات عجیب و غریبی كه پیش می‌آمد از هم می‌پاشید. سردرگم شده بودم و حساب گذر روزها و ماه‌ها از دستم رفته بود. شغلم، درسم، زندگی‌ام و همه و همه به نحوی مختل شده بود.

هرچه رفتارم را بررسی می‌كردم، نمی‌دانستم مشكل كار كجاست. دنبال آرامش می‌دویدم اما حتی برای یك لحظه هم كه شده به آن نمی‌رسیدم.

فقط آرامش خواستم

تا اینكه یك روز همه چیز را در شهرمان جاگذاشتم و یک چمدان كوچك بستم و بدون اطلاع آمدم مشهد و یکراست رفتم حرم.

هنوز نرسیده بودم اما حرم از دوردیده می‌شد. ایستادم و سلام دادم. ذهنم آنقدر زیر بار فشارهای روحی آسیب دیده بود كه توان نگهداشتن اشك‌هایم را نداشتم. راه می‌رفتم و گریه می‌كردم .

وقتی رسیدم حرم، حس عجیبی داشتم و فقط و فقط آرامش را آرزوكردم. نمی‌گویم یکباره و در عرض یک ثانیه آرام شدم، اما امام طوری آهسته آرامم كردند كه پیوسته و همیشه برایم ماند.

وقتی برگشتم شهرمان، با عزت نفس بیشتری بامشكلاتم روبه‌روشدم و با یاری خدا و امام رضا (ع) حل‌شان كردم و كم‌كم زندگی‌ام مثل سابق، آرام شد.


بخش حریم رضوی