آمر به خیر، مثل عامل آن است!
آمر به خیر، کالعامل است؛ یعنی امر کردن به خیر هم آنقدر مهم است که در روایات شریفه تبیین میکنند: مثل این است که خود آن شخص هم آن خیر را انجام داده است.
پروردگار عالم، فاعل خیر را تمجید کرده است و در آیات قرآن کریم و مجید الهی، تمجید ذوالجلال و الاکرام برای خوبان عالم که اهل خیرند، تبیین شده است. علاوه بر آن، خود فاعلین خیر، انبیاء عظام، مرسلین، حضرات معصومین(علیهم السلام) که همه آنها هم خود اهل خیرند - اهل خیر را تمجید کردند و حتّی همه را به خیر دعوت کردند.
حتّی طوری است که به تعبیر روایات شریفه ما، آمر به خیر، کالعامل است؛ یعنی امر کردن به خیر هم آنقدر مهم است که در روایات شریفه تبیین میکنند: مثل این است که خود آن شخص هم آن خیر را انجام داده است.
همچنین این مطلب به قدری مهم است که خود ذوالجلال و الاکرام از اولیا و خصّیصینش درخواست کرده که آن کسی که اهل خیر است؛ از دیگران هم بخواهد که آنها هم خیر انجام دهند.
نوشتن ده حسنه، محو ده گناه و رفعت ده درجه، برای مروّج حرف خیر!
وجود مقدّس پیغمبر اکرم خاتم رسل، محمّد مصطفی(صلی الله علیه وآله) بیان فرمودند: «فأمّا خِیَرتُهُ مِن الکلامِ تعلّم للناس» هر کس حرف خوب به دیگران یاد بدهد تا آنها هم این حرف را بزنند، «کَتبَ اللّه ُ لَه عَشْرَ حَسناتٍ» پروردگار عالم برای او ده حسنه مینویسد، «ومَحا عَنه عَشرَ سیّئاتٍ» و ده گناه را از او برطرف میکند، «و رَفع لَه عَشرَ دَرَجاتٍ» و ده درجه بر او مرحمت میکند.
از بس خدا مردم را دوست دارد و میخواهد کلام خیر به هم یاد دهند، این طور ثواب میدهد، لذا پروردگار عالم برای این موضوع اجر و پاداش میگذارند که مردم را به این سمت تشویق کند و بگویند: ببینید چقدر خیر خوب است و چگونه به شما رفعت درجه میدهد.
ببینید در برابر دیدگان شما کسی هست که معصیت میکند، خدا این معصیت را برای شما حرام کرد و راههای طاعت را برای شما هموار ساخت. این طاعت، خیر است و معصیت، شر است و خدا برای شما خیر را قرار داده و شما را اهل خیر قرار میدهد. لذا شرّ، معصیت است و خیر، طاعت است. پس اگر طاعت کنید، خیر خداست و اگر معصیت کنید، شر است. همانطور که اگر شر انجام بدهید، معصیت است. پس ذو وجهین است
رفعت درجات عند الاولیا یعنی چه؟
حسنات که به صورت ظاهر معلوم است؛ یعنی پروردگار عالم به انسان لطف میکند و میگوید: این ثوابها برای تو. محو کردن گناهان هم که مشخّص است. یک گناه هم که از انسان محو شود، یک گناه است، چه برسد به ده گناه؟! امّا این رفعت درجه یعنی چه؟
رفعت درجات یعنی این که پرودگار عالم انسان را از یک حال، به حال دیگری که قبل نداشته میبرد. حالا بعضی مواقع انسان این مطلب را حس میکند که اگر حس کند خوشا به حالش!
لذا این دگرگونی و اینکه مدام دائم میخواهیم از حالی به حال دیگر منتقل شویم، همین است، اینکه بعضی از اولیا خدا هر شب این دعای «یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ یَا مُدَبِّرَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَى أَحْسَنِ الْحَالِ» را میخواندند، برای همین است که اولیا به دنبال این هستند که مدام تغییر حال پیدا کنند امّا نه این که به بدی، بلکه احسن حال بشوند. آنها توقّف ندارند و مدام در حرکت هستند.
نماز و روزه بهانه است!
این قدر خیر، خوب است که پرودگار عالم فرمود: من اینها را کم نمیپندارم، شما هم حقیر تصوّر نکنید «افْعَلُوا الْخَیْرَ وَ لَا تُحَقِّرُوا مِنْهُ شَیْئاً فَإِنَّ صَغِیرَهُ کَبِیرٌ وَ قَلِیلَهُ کَثِیرٌ»
خدا اینطور دوست دارد و إلّا اصلاً مهم نیست که چقدر اعمال انجام میدهیم. اصلاً پروردگار عالم، عمل ما را نمیخواهد. پروردگار عالم فقط و فقط دوست دارد ببیند ما خیرخواه هستیم یا خیر؛ مابقی بهانه است، اعمال بهانه است، نماز بهانه است، روزه بهانه است، همه اینها بهانه است.
رفعت درجات یعنی این که پرودگار عالم انسان را از یک حال، به حال دیگری که قبل نداشته میبرد. حالا بعضی مواقع انسان این مطلب را حس میکند که اگر حس کند خوشا به حالش!
گرچه اینها تکلیف است و باید انجام دهیم امّا خدا اینها را نمیخواهد. شما بگویید: پس چرا امر کرده؟! پس چرا اینها تکلیف است؟! بله، تکلیف است امّا اصلاً اینها معنا ندارد؛ یعنی نماز را انجام ندهیم و روزه نگیریم؟! خیر، اینطور نمیگویم. روزه را باید بگیریم، نماز را باید بخوانیم، خمس را باید بدهیم، زکاتمان را باید بدهیم و حجّ باید برویم. امّا خدا اینها را نمیخواهد. شاید ما متوجّه نشویم یعنی چه، آن که این حرفها را میفهمد، آن اولیا هستند. آنها متوجّه میشوند یعنی چه که پروردگار عالم این را نمیخواهد.
پروردگار عالم فقط یک چیز خواسته: خیر و خوبی و دوست داشتن این خیر، همین.
خدا گواه است اگر کسی این حال را داشته باشد، پروردگار عالم آن پیمانهاش را پر میکند. یک موقعی نکاتی از اولیا تبیین میشود که بسیار عجیب است!
طاعت خدا، خیر و معصیت، شرّ است
وجود مقدّس مولی الموالی، امیرالمۆمنین، اسدالله الغالب، علی بن ابیطالب(علیه السلام) فرمودند: «فَإِنَّکُمْ بِعَیْنِ مَنْ حَرَّمَ عَلَیْکُمُ الْمَعْصِیَةَ وَ سَهَّلَ لَکُمْ سُبُلَ الطَّاعَة» : «و إن الطّاعة اللّه خیر و إن المعصیة شر افعلوا بالخیر و انتم اهل الخیر»
ببینید در برابر دیدگان شما کسی هست که معصیت میکند، خدا این معصیت را برای شما حرام کرد و راههای طاعت را برای شما هموار ساخت. این طاعت، خیر است و معصیت، شر است و خدا برای شما خیر را قرار داده و شما را اهل خیر قرار میدهد.
لذا شرّ، معصیت است و خیر، طاعت است. پس اگر طاعت کنید، خیر خداست و اگر معصیت کنید، شر است. همانطور که اگر شر انجام بدهید، معصیت است. پس ذو وجهین است.
بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان
منبع: بیانات آیتالله قرهی ؛خبرگزاری فارس