تبیان، دستیار زندگی
روزهای پایانی سال را می گذراندیم، در تکاپوی سال نو و استقبال فصل بهار بودیم، تمام هم و غم مردم شده بود قیمت پسته و خرید لباس نو، اما حاج احمد پاریاب، فرمانده گردان شهادت از لشکر 27 محمد رسول الله (ص)، نورچشم حاج همت، خط شکن جنگ، سینه سرخی که در روزهای پای
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

به یاد حاج احمد پاریاب

فرمانده ای که در روزهای پایانی سال 91 جام شهادت نوشید


روزهای پایانی سال را می گذراندیم، در تکاپوی سال نو و استقبال فصل بهار بودیم، تمام هم و غم مردم شده بود قیمت پسته و خرید لباس نو، اما حاج احمد پاریاب، فرمانده گردان شهادت از لشکر 27 محمد رسول الله (ص)، نورچشم حاج همت، خط شکن جنگ، سینه سرخی که در روزهای پایانی سال 1391 پر پرواز گشود و تاب ماندن نیاورد، تنها دغدغه اش رفتن و رسیدن به رزمندگانی بود که سال ها پیش او را ترک گفته بودند و به دیدار پروردگارشان بال گشودند.

فرمانده گردان شهادت، جام شهادت نوشید

پس از خبر شهادت ده ها جانباز در سال گذشته اینک وقت آن رسیده بود تا نوید بهار برای او در زمستان داده شود. سردار پاریاب فرمانده گردانی بود که حاج همت حساب ویژه ای بر آن گشوده بود. روزی پشت خاکریزها وسط میدان مین، این گردان را فرماندهی می کرد تا در خاک عراق با شناسایی منطقه راه را بر دشمن سد کنند.

پاریاب ها برای چه جنگیدند؟

نفس راحت ما مدیون کسانی است که نفساشان بریده شد و دیگر نفس نمی کشند، سردار ملی روزی که همچنان بریده بریده نفسی تازه می کرد، در بین جوانان بسیجی اینگونه از خاطراتش می گفت: برای ماموریت رفته بودیم، ناگاه متوجه عدم حضور محمد شدم، محمد نوجوانی بود که همیشه و همه جا هم پای من بود، اما آن لحظه خلع حضورش را احساس کردم و این حس من را نگران کرد، پس از تفتیش و بررسی در حالی او را پیدا کردم  که عراقی ها بر دار درختش بسته بودند و چشم هایش را با سرنیزه از حدقه در آورده بودند. دشمن دیروز در جنگ، با نیزه ها چشم رزمنده ها را در می آورد و امروز در جنگ نرم با رسانه ها چشم های جوانان را بیمار و مریض می کند که به مثابه کور شدن است چون دیگر این چشم توانایی دیدن حقیقت را ندارد .

او در آن روز روایت می کرد: درمنطقه دیگری، رزمنده های ایرانی توسط عراقی ها به درخت بسته و با گذاشتن خمیر بر سرشان روی آنها اسید ریخته بودند، امروز هم روی فکر جوان ها افکار مخرب را سم پاشی می کنند و فکر هایشان را منحرف می کنند.

سردار پاریاب به یاد می آورد: شش روزبود که آب نداشتیم، بارانی هم نیامده بود، بچه های رزمنده از فرط تشنگی سینه هایشان را برهنه می کردند و به خاکریز می چسباندند تا شاید کمی خنک بشوند امروز نیز خیلی ها تشنه اند، البته تشنه قدرت و شهوت و منصب اند.

شهید در روز ملاقات چند کلامی می گفت و مقداری آب می نوشید، به  گفته وی به خاطر تزریقاتی که انجام می شد دچار خشکی دهانش می شد. آن روز پاریاب در محاصره آبی برای نوشیدن نداشت و سال ها بعد به زعم زهر خردل، مدام بر لب های تشنه اباعبدالله سلام می داد.

خود می گفت: روزی حاج همت به من گفت: «پاریاب اگر برای خاک می جنگی یه روزی خودت هم خاک می شوی، اگر برای آب می جنگی اینقدر باران می آید که تو تنها قطره ای به حساب می آیی. پاریاب برای اسلام ناب محمدی به جنگ که ماندگار خواهد شد.»

سردار پاریاب به یاد می آورد: شش روزبود که آب نداشتیم، بارانی هم نیامده بود، بچه های رزمنده از فرط تشنگی سینه هایشان را برهنه می کردند و به خاکریز می چسباندند تا شاید کمی خنک بشوند امروز نیز خیلی ها تشنه اند، البته تشنه قدرت و شهوت و منصب اند.

مرگ بر امریکا با کاخ نشینی تناقض دارد

سردار جانباز حاج احمد پاریاب در روز چهارشنبه 29 شهریور 1391، یعنی چند ماهی قبل از شهادتش در یادواره شهدای تخریبچی و غواص کشور و یادبود شهید حسین ایرلو که با حضور تعدادی از مسئولان ادارات و نهادهای ورامین قرچک و جمع کثیری از جانبازان و خانواده های شهدا و ایثارگران از سراسر کشور و هزاران تن از مردم مومن شهرستان ورامین در سالن هفتم تیر ماه قرچک برگزار شد سخنرانی کرد.

وی که به گفته سرپرست بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان قرچک، از همرزمان حاج همت و از خط شکنان جنگ در گروه شهید حسین ایرلو بود، طی یک سخنرانی در این برنامه اذعان کرد: دلم پر از حرف های سیاسی است اما به احترام شهید ایرلو و شهدای بزرگ تخریب، سیاسی نمی گویم.

اما حاج احمد که به سختی و از طریق دستگاه  اکسیژن ساز تنفس می کرد، طاقت نیاورد سیاسی نگوید، در بین بیان خاطرات دلاور مردی های سربازان رشید اسلام و به حمایت از خون های ریخته شد در پای نهال انقلاب گفت: مرگ بر امریکا با کاخ نشینی تناقض دارد، نمی شود در منازل مجلل نشست و شعار مرگ بر امریکا سرداد، اینان خودشان را به سخره گرفته اند.

این فرمانده گردان که آخرین روزهای عمر خود را در یک واحد آپارتمان محقر در طبقه چهارم یکی از خیابان های شهر قرچک ورامین گذراند، آیین یزرگداشت شهدا اعلام کرد: زمان جنگ، ایران 37 میلیون جمعیت داشت که یک میلیون و 300 هزار نفر از آن داوطلبانه در جبهه ها حضور داشتند، ایران ارتش 22 میلیونی به جبهه فرستاد، همه داوطلب و همه جان بر کف بودند.

وی در پایان صحبت هایش در آن روز ماندگار به همگان وصیت کرد و گفت: نیاز امروز به بچه ولایتی های مخلص است، نه کسانی که راهنمای چپ می زنند و به راست می رانند.

فرآوری : سامیه امینی

بخش فرهنگ پایداری تبیان


منبع: خبرگزاری فارس، تسنیم، سایت عصر انتظار