تبیان، دستیار زندگی
مقدمه: برخی بر این باورند، مدیریت سیاسی كشور میدانی است كه هر علاقمندی خواهد توانست رهبری و هدایت آن را در دست گیرد، از این جهت اداره امور سیاسی را بسیار ساده و پیش پا افتاده و آنقدر سبك شمرده كه با لحاظ اندك سوابق و تجارب ك...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

اصول و الفبای رفتار سیاسی(1)


مقدمه: برخی بر این باورند، مدیریت سیاسی كشور میدانی است كه هر علاقمندی خواهد توانست رهبری و هدایت آن را در دست گیرد، از این جهت اداره امور سیاسی را بسیار ساده و پیش پا افتاده و آنقدر سبك شمرده كه با لحاظ اندك سوابق و تجارب كاری آن مهم را به دست هر ناآشنایی به امر سیاست می سپارند.

ما در این مقاله درصدد تعریفی از سیاست و چگونگی دامنه و عرصه های آن، كارهای ویژه سیاسترانی و در نهایت بیان سیستم حكومتی بر مبنای دیانت، اخلاق و تقوا و تقبیح سیاسترانی بر مبنای غلبه و سلطه بر دیگران؛ یعنی سركوب رقیبان و انجام سیاست برحسب تكلیف الهی می باشیم.


واژه سیاست

در مورد واژه سیاست و نقطه آغازین آن، بطور كلی تفكرات سیاسی به عهد پرطمطراق یونان باستان برمی گردد. اما «علم سیاست» به عنوان یك رشته آموزشی بنیادین در تفكرات امروزین بشر تا حدی نو است و در طی یكصد سال اخیر رشد یافته و با پیدایش مكاتب سیاسی در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم میلادی به اوج بالندگی خود رسیده است.


تعریف علم سیاست

علم سیاست به تحلیل و بررسی جنبه های سیاسی از پدیده های اجتماعی و رفتار حاكمان و دولتمردان نظر دارد. براین اساس مركز ثقل بررسی علم سیاست بر محور دولت است. عده ای برآنند كه علم سیاست را به حكومت اطلاق نمایند. گروهی دیگر به مانند پل ژانت نظر بینابینی از سیاست ارائه می دهد. وی می گوید: علم سیاست در حقیقت آن بخشی از علوم اجتماعی است كه درباره بنیادهای دولت (اقتدار حاكمیت) و اصول حكومت بحث و بررسی می كند. اما محققانی چون: هارولد لاسول ماكس وبر، برتراندراسل، و هانس مورگنتا همواره بر «سرشت پویایی سیاست» تأكید می ورزند. این دسته از دانشمندان معتقدند كه قدرت مفهوم اساسی سیاست است و همه شاخه های علم سیاست را به هم پیوند می دهد. از طرفی دیوید ایستون بر آن است تا سیاست را به «توزیع آمرانه ارزشها برای جامعه» مرتبط نماید.

البته عده ای از دانشمندان علوم سیاسی سیاست را هنر «هنر اداره حكومت» و عده ای نیز آن را به فن «فن اعمال سلطه» یاد كرده اند كه از این مقال خارج است. اما آنچه كه از مفهوم سیاست می توان گفت: سیاست را فن و هنر مردمداری باید دانست. این تعریف جنبه رفتاری سیاستمدار را مدنظر قرار می دهد. طبق این تعریف از سیاست هر شخصی غیرعالم سیاسی اگرچه یك كدخدای روستا باشد می تواند بر عرصه سیاست تكیه زند.

اما آنچه كه خود از مفهوم سیاست و مستفاد از سیاست می توان تعریف نماییم عبارتست از: سیاست یعنی علم قدرت (علم اعمال قدرت مشروع) علم كسب قدرت، هنر حكومت كردن و فن مردمداری، این تعریف: از مفهوم سیاست هم دربر دارنده معنای مثبت از سیاست؛ یعنی هنر حكومت كردن، فن مردمداری و ایجاد محبوبیت بر دلها و هم به معنای منفی آن، كه به اطاعت در آوردن بی چون و چرای رفتار دیگران برخواسته خویش به هر طریق ممكن مدنظر است.


عرصه علم سیاست

عرصه های سیاست عبارتند از:

الف) علم سیاست؛ دانش و فن تصمیم سازی است كه در آن حاكم با استفاده از متدهای اعمال قدرت و سلطه (مشروع یا غیر مشروع) تصمیماتی را بر اشخاص (جمعیت تحت سیطره) و قلمرو (سرزمین تحت حكومت) به همراه ابزار حقوقی لازم الاجرا می سازد. این تصمیم سازی ممكن است توسط حاكم، رئیس اداره، مدیریت شركت برای افراد تحت مدیریت، كاركنان و كارگران باشد و ممكن است عالی ترین مقامهای اجرایی و حكومتی اعم از شخص رئیس جمهور، نخست وزیر، وزیر یا هیئتی از وزیران، فرماندار شهری، و یا نمایندگان منتخب مردم براساس اختیاراتی كه به او تفویض گردیده است. برای اداره امور جامعه انجام گیرد، و یا ممكن است توسط تعدادی از سران یا نمایندگان دولتها در صحنه بین المللی و منطقه ای با ایجاد سازمانی مشترك و مركب به منظور رسیدن به هدفی مشخص و مشترك؛ فرایند پروسه سیاستگذاری شامل این بخش ها است:

1- درك واقعیات موجود (مبتنی بر مطالعه و تحقیق میدانی)

2- تبیین و ترسیم خط مشی ها.

3- بررسی روند تصمیم گیری و جهت گیری جریانهای تصمیم سازی.

4- جلوگیری از اتلاف فرصت ها و زمان (سرمایه و منابع انسانی).

5- كنترل مجدد هزینه ها و اعتبارات تخصیصی (كنترل بر نحوه توزیع منابع).

6- تألیف خواسته ها: بررسی روند تحقق خواسته ها و انطباق آن با محیط.

7- جلب رضایتمندی و حمایت ها و نیز بیان راهكارهای مناسب ساختاری به منظور جلوگیری از نارضایتی عمومی و بروز بحران اجتماعی.

ب) اعمال قدرت: یكی از ابزارهای اجرایی تصمیمات سیاسی اعمال قدرت است. بی شك در هیچ حكومتی بلكه در هیچ سیاستی بدون اعمال قدرت و استفاده از ابزارهای حقوقی و سازمانی رسیدن به سیاست ثبات و اداره حاكمیت بر كشور و یا حتی یك شركت تولیدی، سازمان اقتصادی و یا سازمان بین المللی عملا ممكن نخواهد بود.

ج) تدوین قوانین و مقررات حكومتی: یكی دیگر از میدان عمل سیاست را باید در صحنه ایجاد قوانین مربوط به اعمال حاكمیت جستجو كرد. امروزه حتی در تشكیل و هدایت یك تیم ورزشی با نوعی سیاستگذاری، سیاسترانی و وضع مقررات همراه است.

د) كشف بحرانهای احتمالی و مدیریت خنثی سازی زمینه های ایجاد بحران:

بحران چیست؟ بحران پدیده ای است حادث، و می توان بحران را به رخدادی غیرمترقبه و محتمل در آینده توصیف كرد.یك سیاستمدار باهوش باید از این دو صفت برخوردار باشد: نخست اینكه بحران شناس باشد؛ یعنی بحرانها را قبل از وقوع آن پیش بینی نماید و سیاست خود را براساس چنین محتملاتی طرح ریزی و اقدام نماید. دیگر اینكه به محض وقوع بحران با استفاده از درایت و تدبیر خود به رمزگشایی و حل بحران به احسن وجه فائق آید.

علاوه بر صفات اختصاصی مذكور یك سیاستمدار باید دارای ویژگی های عمومی زیر باشد:

1- التزام به عدالت و تقوا، كرامات اخلاقی و عزت نفسانی.

2- دارا بودن جرأت و جسارت لازم.

3- در رفتار سیاسی شهره صداقت در گفتار و درستكاری باشد.

4- طرد اشخاص سخن چین و تفرقه افكن و متملق.

5- داشتن خلوص نیت و هدف فقط برای رضایت خداوندی.

6-مسئولیت پذیری نه ریاست طلبی.

7- عامل به قول و وعده خویش و مردمدار باشد.

8- دوستدار علم و دانش باشد.

9-ساده زیست باشد.

10- بدور از تكاثر و زراندوزی باشد.


انواع بحران

اندیشمندان سیاسی انواع بحران را به پنج نوع تقسیم كرده اند كه عبارتند از:

1- بحران هویت: عبارت است از اعراض از هویت ملی و فرهنگ سرزمینی كه در آن ملتی به دلیل پذیرش حاكمیت فرهنگی و نفوذ فرهنگ بیگانه هویت یعنی اصالت فرهنگی خود را از دست بدهد.

2- بحران مشروعیت: وقتی است كه از نحوه كاربرد اقتدار، نوع ایدئولوژی اتخاذ شده در هیئت حاكمه و در نتیجه حقانیت در حاكمیت و اقتدار قانونی نظام در معرض سؤال و نارضایتی عمومی قرار گیرد و نظام سیاسی مقبولیت سیاسی خود را از دست بدهد.

3- بحران مشاركت: عدم تمایل عمومی نسبت به همراهی با خواسته مسئولان نظام حكومتی

4- بحران رسوخ پذیری: بحران فرهنگی است كه هنجارهای ارزشی ملتی در معرض آسیب قرار گیرد.

5- بحران توزیع: این بحران از محرومیت اقشاری از جامعه تحت قلمرو حكومت و شكاف اجتماعی ایجاد می شود.


اهداف رفتار سیاسی

1- جلوگیری از بروز هرج و مرج همراه با ایجاد نظم و امنیت عمومی و برقراری قسط و عدل در جامعه.

2- اجرای قوانین موضوعه.

3- برقراری روابط دیپلماسی با كشورهای متحد و سایر كشورها و سازمانهای بین المللی.

4- هدایت جامعه به سمت خداپرستی، وفاق ملی، تعالی، سعادت پیشرفت و كمال و رشد استعدادهای بشری.

5- ایفای تعهدات انتخاباتی.

¤ لذا شایسته است در گزینش و انتخاب مدیران جامعه و كارشناسان دستگاههای دولتی ضوابطی معین و ترسیم شده در ارتباط با صلاحیت های عمومی و اختصاصی اشخاص به لحاظ كسب مدارج علمی و دانشگاهی و تخصص آنان در انجام وظایف محوله ملاحظه گردد. تا ضمن پرهیز از تخدیر سرمایه های ملی و سرمایه گذاری دانشگاهها و مراكز علمی كشور، از آنان استفاده مطلوب انجام پذیرد و از استهلاك سرمایه ها جلوگیری گردد.

منبع:کیهان - نقی عاشوری نیا


لینک مطالب مرتبط:

مرزهای سیاسی و کارآمدی حکومت (3)

پارادوكسیكال بودن تز جامعه مدنى دینى

دمكراسى و مشروعیت مردمى

قلمرو دین، عرصه سیاست، همپوشانی یا...؟

لزوم مشورت دولتمردان

گرایش های حزبی؛ آری یا نه!

بنیادهاى دمكراسى...