به نسیم سلامی دوباره باید کرد
نگاهی به بازی لیلا حاتمی در فیلم پله آخر
نقشآفرینی لیلا حاتمی در فیلم پله آخر از یك نظر، نقطه متمایز همه كارنامهاش میتواند باشد. البته او در قصه و ساختاری حضور دارد كه در مصاحبههایش عنوان كرده، خودش را مسوول و متعهد به آن میدانسته است. در واقع حضور او در همه مراحل از ایده اولیه تا مراحل پس از تولید به سبب نزدیكی به كارگردان باعث شده كه او نهایت تلاشش را در باورپذیر كردن لیلی قصه انجام دهد و در این میان میشود اشاره كرد به طراحی صحنه و لباس توسط او، كه به شكلی منسجم در خدمت موتیفهای معنایی روایت اجرا شده است.
اما آن نقطه متمایز اصلی، لحظههای ناگهانی و آنی واكنش او نسبت به رخداد و رویداد پیرامون است كه نقش موثری در هذیان روایت فیلم دارد و همه تجربه گراییاش در فیلمهای قبلی، در اینجا به ثمر مینشیند. اینكه یك بازیگر چطور میتواند شمایل درونی و پنهان كاراكتر محوری قصه را بارور كند.
توجه كنید به لحظه واكنش هیستریك او به بستن گردنبند توسط خسرو، واكنش فیزیكی به توصیه خسرو مبنی بر آرام بودن و آسیب رساندن به او كه بلافاصله در لحظه بعد، شمایلی مهربان به خود میگیرد، واكنش حزنآلود به شنیدن صدای موسیقی نوستالژیك، واكنش سهل و ممتنع به صدای حركت كارگردان و حضور بازیگر مقابل، واكنش شوكه شدن به حضور ناگهانی خسرو كه با زخم سرش به دیدن میهمان سرزده میرود و واكنشهای متعدد دیگر كه رد هر كدام را میتوان در نگاه جزیینگر او در رسیدن به فردیت هویتمند لیلی جستوجو كرد.
مهمتر از همه این لحظهها دو واكنش او در فیلم را میتوان به عنوان برگ برنده بازیاش به حساب آورد و علاوه بر این به عنوان نقطه قوت سفیدنویسی قصه و در جهت توجه به مخاطب شعورمند سینما در نظر گرفت. واكنش اول هنگامی است كه خسرو او را به مكان فیلمبرداری میرساند و او در مواجهه با سوال خسرو با سكوت و لبخندی دلنشین و عاشقانه پاسخ او را میدهد. توجه كنید به نوع میمیك صورت او كه علاوه بر شاعرانه كردن فضا، به مجهولزایی وضعیت نیز كمك میكند (نمود كمرنگ همین نگاه، در صحنهیی از فیلم چیزهایی هست كه نمیدانی وجود دارد، آنجا كه در ماشین و در حضور مرد و بچه، نگاه لوند و دلبرانهیی به مصفا میكند) و واكنش غیركلامی او به سوال خسرو باعث تعویق و تاخیر معنا نزد مخاطب میشود تا همچنان در تلاش معنابخشی به علت و معلولهای فیلم باشد، البته طبیعی است كه نوع طراحی صحنه و لباس پر ایده فیلم نیز در همدلیبرانگیز كردن این فضاسازی سهم مهمی دارد.
نكته فرامتنی قابل اشاره به كارنامه لیلا حاتمی، فاصله همیشگی او از حاشیه و جنجالهای مرسوم سینماست كه میشود گفت تنها بازیگر زن ستاره سینمای كنونی است كه هیچ نكته بحثبرانگیزی در زندگی شخصی و حرفهییاش به چشم نمیخورد.
واكنش دوم، زمانی است كه با دكتر امین در كافه نشسته است و در پاسخ به سوال مشابه امین با خسرو، همان لبخند مسحوركننده روی صورتش نقش میبندد (این حضور با شكوه میتواند تداعیگر روایت رابین ویلیامز، در فیلم ویل هاینتینگ نابغه، درباره زنی باشد كه به جای تماشای مهمترین مسابقه ورزشی، به ملاقات او رفته بود.) با این تفاوت كه اینبار قدری مصمم و در كمال امنیت به امین لبخند میزند چراكه رو به روی عاشق و نیمه گمشده خود قرار گرفته است. توجه كنید كه چطور یك بازی فاقد خودنمایی و برونگرایی كلیشهیی و در راستای واكاوی یكی از وجوه اصلی لیلی یعنی حسرت اندوهبار او از زندگی فاقد عشق، تاثیرگذار است. یا نمونههایی درخشان از تضاد و تقابل دو نوع واكنش به طور همزمان (او با همین خلاقیت، تنها صحنه درخشان فیلم نارنجیپوش یعنی مواجهه با میترا حجار را رقم زده بود)، نقطه اوج این واكنشهای دوگانه، بازی او در صحنهیی است كه باید دیالوگی حزنآلود مقابل دوربین بگوید اما خندهاش میگیرد و هربار بیش از پیش غلظت این خندههای عصبی تغییر میكند. یا نوع گریه كردنش در فیلم كه میتوان در مقایسه با همین حس مشابه در فیلمهای قبلی به تفاوتش دست یافت.
حاتمی سه شكل گریه كردن را در فیلم به كار میگیرد. یكی گریه آرام و با جاری شدن چند قطره از چشمش كه با برق چشمانش حالتی تغزلی میگیرد، دیگری گریه هقهق گونه طوری كه صورتش دفرمه میشود و سومی گریه همزمان و در نوسان با خندههای عصبی و مقایسه كنید این سه شكل را با نوع گریه كودكانه او در فیلم بیپولی یا فیلم جدایی نادر از سیمین، او آنقدر به جزییات نقش نزدیك میشود كه به گریه و خنده هم هویتی فردیت یافته میبخشد تا جایی كه به شمایل مستقل او از نظر معنازایی در فیلمها تبدیل میشود. با فیلم پله آخر، حالا به راحتی میتوان حداقل 10 نقشآفرینی ماندگار و تاثیرگذار او را به حافظه تحلیلی و عاطفی خود سپرد و دیدن دوباره و چندباره خلاقیتهای او را به مخاطب شعورمند سینما توصیه كرد كه بررسی میزان ماندگاری و موفقیت هر یك از این فیلمها بدون توجه به حضور او ناممكن به نظر میرسد. 10 فیلمی كه هریك سندی ماندگار از روایتهای اجتماعی و روشنگر سینما و در تطابق با روح زمانه خودشان هستند: لیلا (مهرجویی)، سالاد فصل (جیرانی)، بیپولی (نعمتالله)، پرسه در مه (توكلی)، چهل سالگی (رییسیان)، جدایی نادر از سیمین (فرهادی)، سعادتآباد (میری)، چیزهایی هست كه نمیدانی (صاحبالزمانی)، پله آخر (مصفا) و سر به مهر (مقدم دوست).
نكته فرامتنی قابل اشاره به كارنامه لیلا حاتمی، فاصله همیشگی او از حاشیه و جنجالهای مرسوم سینماست كه میشود گفت تنها بازیگر زن ستاره سینمای كنونی است كه هیچ نكته بحثبرانگیزی در زندگی شخصی و حرفهییاش به چشم نمیخورد.
این خصیصه كمیاب زمانی جلوه میكند كه دریابیم او با همه بازیگران مرد ستاره و تاثیرگذار این دو دهه- از علی مصفا و خسرو شكیبایی گرفته تا شهاب حسینی، حامد بهداد و محمدرضا فروتن – و اغلب كارگردانان صاحب سبك، كار كرده اما در كمال متانت و حرفهییگری هیچ برخورد حاشیهیی و چالشبرانگیزی با هیچ كدام از آنها و عوامل دیگر نداشته است طوری كه همگی آنها از او به عنوان یكی از بهترین همكاران خود یاد میكنند و این جزو اندك بودن در این زمانه، غنیمت بزرگی است.
بخش سینما و تلویزیون تبیان
منبع:اعتماد