رمز اصلی بزرگی و محبوبیت!
در اخلاق اسلامی یک موضوع است که می توان آن را پایه و محور همه تعلیمات اخلاق اسلامی قرار داد ؛ آن عزت نفس است که منشأ بسیاری از صفات حمیده در انسان است. اسلام به کرامت و عزت نفس، بسیار اهمیت داده است .
نصایح امیرالمۆمنین در باب عزت نفس
در نهج البلاغه آمده است:لمّا غلب أصحاب معاویة أصحابه على شریعةالفرات بصفین ومنعوهم الماء:
«قَدِ اسْتَطْعَمُوكُمُ الْقِتَالَ فَأَقِرُّوا عَلَى مَذَلَّةٍ، وَتَأْخِیرِ مَحَلَّةٍ، أَوْ رَوُّوا السُّیُوفَ مِنَ الدِّمَاءِ تَرْوَوْا مِنَ الْمَاءِ، فَالمَوْتُ فی حَیَاتِكُمْ مَقْهُورِینَ، وَالْحَیَاةُ فی مَوْتِكُمْ قَاهِرِینَ.» (1) «از خطبههائى است كه امام(علیه السلام)هنگام تسلط لشكر معاویه بر فرات و جلوگیرى از آبایراد فرموده است»«مرگ در«زندگى توام با شكست»است»سپاه معاویه با این عمل(بستن آب بر شما)شما را به پیكار دعوت كرده است،اكنون بر سر دو راهى هستید،:یا به ذلت و خوارى بر جاى خود بنشینید،و یا شمشیرها رااز خون(آن جباران سنگدل)سیراب سازید تا از آب سیراب شوید. مرگ در«زندگى توام با شكست»شما است!... و زندگى در مرگ پیروزمندانه شما!
اینجا اساسا مسئله عزت و قاهریت و سیادت آنقدر ارزش والایی دارد که اصلا زندگی بدون آن معنی ندارد، و اگر باشد مهم نیست که تن انسان روی زمین حرکت کند یا نکند، و اگر نباشد حرکت کردن روی زمین حیات نیست.
امام علی علیه السلام در وصیت نامه ای که به فرزند بزرگوارش امام مجتبی علیه السلام می نویسد، می فرماید: « َاکرِم نَفسَکَ مَن کُلِ دَنیَه وَ اِن ساقَتکَ اِلَی الرَغائبِ فَإِنَکَ لَن تَعتاضَ بِما تَبذُلُ مَن نَفسِکَ عَوِضاً(2)؛ خود را از تن دادن به هر کار پستی گرامی دار اگر چه آن کار تو را به خواسته هایت برساند، زیرا در برابر آنچه از شخصیت خود از دست می دهی عوضی دریافت نمی داری»
آدمی در زندگی دنیوی خود هر چیزی را از دست بدهد دوباره می تواند بدست آورد از مال دنیا گرفته تا سلامتی اما اگر نفسش را از عزت به ذلت بکشاند دیگر چیزی جایگزینش نیست.
و قَالَ علیه السلام : أَزْرَىبِنَفْسِهِ مَنِ اسْتَشْعَرَ الطَّمَعَ، وَرَضِیَ بِالذُّلِّ مَنْ كَشَفَ ضُرَّهُ، وَهَانَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ مَنْ أَمَّرَ عَلَیْهَا لِسَانَهُ(3) هر كس «طمع»در درون داشته باشد خود را حقیر كرده. و كسی كه ناراحتیهایش را فاش كند به ذلت خویش راضى شده. و كسى كه زبانش را بر خود امیر كند شخصیت خود را پایمال كرده است.
هر عزیزى غیر از ذات اقدس الهى ذلیل است و هر توانائى جز پروردگار جهان ضعیف و ناتوان است. بشر كه خود بالاصاله داراى عزت نفس و قدرت روح نیست اگر بخواهد به عزت روحى دست یابد باید خود را بقدرت اصیل الهى پیوند دهد، تا در پرتو آن از ذلت و زبونى مصون بماند
و قال علیه السلام : الطَّامِعُ فِی وِثَاقِ الذُّلِّ.(4) طمعكار در بند ذلت گرفتار است.
و قال علیه السلام : الْمَنِیَّةُ وَلاَ الدَّنِیَّةُ وَالتّقَلُّلُ وَلاَ التَّوَسُّلُ(5) مرگ آرى اما تن دادن به پستى نه، قناعت به كم آرى ولى دست نیاز به سوى دیگرى نه.
و قال علیه السلام : زُهْدُكَ فِی رَاغِبٍ فِیكَ نُقْصَانُ حَظٍّ، وَرَغْبَتُكَ فِی زَاهِدٍ فِیكَ ذُلُّ نَفْسٍ(6) بى میلى نسبت به آن كس كه به تو علاقه مند است دلیل كمى بهره تو در دوستى است و تمایل تو نسبت به كسى كه بىاعتنا است سبب خوارى تو است.
مردم عزیزالنفس در نهایت تنگدستی و فقر دست نیاز به سوی هیچ کس جز الله دراز نمی کنند؛در برابر ظالمین با قدی برافراشته و زبانی گویا می ایستند حتی اگر به قیمت جانشان تمام شود چرا که اینان اهل سازش با ظلم نیستند.
دو حس متضاد
حضرت صادق (علیه السلام) حدیثی نقل میکند که امیرالمۆمنین همیشه میفرمود « لیجتمع فی قلبک الافتقار الی الناس و الاستغناء عنهم»(7) همیشه در قلب خود دو حس متضاد را با هم داشته باش: همیشه احساس کن که به مردم نیازمندی، یعنی مانند یک نیازمند با مردم رفتار کن، و همیشه احساس کن که از مردم بینیازی و مانند یک بینیاز و بیاعتنا بامردم رفتار کن.
حضرت صادق ( علیه السلام) حدیثی نقل میکند که امیرالمۆمنین همیشه میفرمود « لیجتمع فی قلبک الافتقار الی الناس و الاستغناء عنهم» همیشه در قلب خود دو حس متضاد را با هم داشته باش: همیشه احساس کن که به مردم نیازمندی، یعنی مانند یک نیازمند با مردم رفتار کن، و همیشه احساس کن که از مردم بینیازی و مانند یک بینیاز و بیاعتنا بامردم رفتار کن
کلام آخر:
هر عزیزى غیر از ذات اقدس الهى ذلیل است و هر توانائى جز پروردگار جهان ضعیف و ناتوان است. بشر كه خود بالاصاله داراى عزت نفس و قدرت روح نیست اگر بخواهد به عزت روحى دست یابد باید خود را بقدرت اصیل الهى پیوند دهد، تا در پرتو آن از ذلت و زبونى مصون بماند.
پی نوشت ها:
1-نهج البلاغه ،خطبه 51
2-همان،نامه 31
3-همان،حکمت 2
4-همان،حکمت 226
5-همان،حکمت 396
6-همان،حکمت 451
7- الکافی ،ج2،ص149
زهرا انصاری نسب
بخش نهج البلاغه تبیان