تبیان، دستیار زندگی
جامعه از دو عنصر اصلى تشكیل مى‏شود: الف)افراد و آحاد انسانى؛ ب)روابط و مناسبات متقابل اجتماعى كه بین افراد برقرار است. تفاوت جوامع با یكدیگر براساس عنصر دوم است. در واقع، نحوه شكل‏گیرى روابط اجتماعى و عوامل دخیل در آن است كه...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مبانى جامعه دینى


جامعه از دو عنصر اصلى تشكیل مى‏شود: الف)افراد و آحاد انسانى؛ ب)روابط و مناسبات متقابل اجتماعى كه بین افراد برقرار است. تفاوت جوامع با یكدیگر براساس عنصر دوم است. در واقع، نحوه شكل‏گیرى روابط اجتماعى و عوامل دخیل در آن است كه جوامع را به اوصافى نظیر سنتى، صنعتى، بدوى، مدنى، دینى، لائیك و غیر آن موصوف مى‏كند. براساس این ضابطه، جامعه دینى جامعه‏اى نیست كه افراد آن متدین مى‏باشند، بلكه جامعه‏اى است كه شبكه روابط اجتماعى آن، اعم از روابط اقتصادى، سیاسى، حقوقى و اخلاقى، براساس دین و آموزه‏هاى آن تنظیم شده باشد. تجمع افراد دیندار، مادام كه شكلهاى روابط اجتماعى خود را بر طبق دین تنظیم نكرده و نسبت میان مناسبات اجتماعى خود را با دین نسنجیده باشند، موجب پیدایش جامعه دینى نمى‏گردد. جامعه دینى جامعه اى است كه در آن داورى با دین باشد و افراد خودشان را همیشه با دین موزون كنند. (1) جامعه دینى دغدغه دین دارد این دغدغه و نیاز به موزون كردن خود با دین تنها محدود به امور فردى و عبادیات و اخلاق فردى نمى‏شود، بلكه نسبت میان دین و كلیه امور و روابط اجتماعى باید سنجیده شود و داورى دین در تمامى شبكه روابط اجتماعى مورد استماع قرار گیرد. معناى این سخن آن نیست كه جامعه دینى همه چیزش را از دین اخذ و اقتباس مى‏كند و هیچ نیازى به منابع دیگر نظیر عقل و دانش بشرى ندارد؛ بلكه مقصود آن است كه در مواردى كه دین نظر خاصى در عرصه‏اى از عرصه‏هاى روابط اجتماعى دارد، نباید مورد غفلت قرار گیرد و آن رابطه باید با آموزه دینى موزون شود.

در نقطه مقابل، التفات گسترده اسلام به حیات جمعى و اعتنا به سامان دادن حیات مادى و زندگى دنیوى در كنار حیات معنوى و فردى بشر، اسلام را به دین زندگى بدل كرده است؛ دینى كه نه تنها براى خود در مقولات اجتماعى بشر زمینه‏ها و رخنه‏هایى براى تاثیر و مداخله مى‏یابد، بلكه انسانها را به سوى جامعه دینى اسلامى دعوت مى‏كند.

مطالعه توصیفى ادیان، پرده از این واقعیت‏برمى‏دارد كه بسیارى از آنها، به ویژه ادیان غیر وحیانى، فاقد ویژگیهاى لازم براى دینى كردن جامعه هستند. این دسته از ادیان صرفا به حیات فردى و انجام آداب و مناسك توجه دارند. در نقطه مقابل، التفات گسترده اسلام به حیات جمعى و اعتنا به سامان دادن حیات مادى و زندگى دنیوى در كنار حیات معنوى و فردى بشر، اسلام را به دین زندگى بدل كرده است؛ دینى كه نه تنها براى خود در مقولات اجتماعى بشر زمینه‏ها و رخنه‏هایى براى تاثیر و مداخله مى‏یابد، بلكه انسانها را به سوى جامعه دینى اسلامى دعوت مى‏كند. جامعه‏اى كه بر محور خیر و سعادت نهایى بشر سامان مى‏یابد و حقوق و آزادیهاى افراد در كنار فضایل و ارزشهاى اخلاقى محترم شمرده مى‏شود. روابط اجتماعى، فرهنگى، سیاسى و اقتصادى بشر با الهام از آموزه‏هاى دینى و به مدد عقل و دانش بشرى تنظیم مى‏گردد.

همان طور كه جامعه مدنى بر پایه‏هاى نظرى و فلسفى خاصى استوار بود، ایده جامعه دینى و دخالت گسترده دین در عرصه اجتماع و سیاست و اقتصاد نیز بر پایه‏هاى نظرى ویژه‏اى مبتنى است. علاوه بر این نگاه نظرى و فلسفى خاص به انسان و جامعه، دینى كه مدعى بر پایى جامعه دینى و دخالت در مقولات اجتماعى است‏باید از قابلیتها و ویژگیهاى خاصى برخوردار باشد تا امكان ایفاى چنین نقشى براى او متصور باشد. در اینجا به طور بسیار اجمالى به پاره‏اى از این مبانى نظرى و ویژگیها اشاره مى‏كنیم:

الف) انسان در طبیعت و امیال و غرایز خویش خلاصه نمى‏شود و حقیقت انسان روح تجرد و غیر مادى اوست. بنابراین سعادت حقیقى انسان در گرو ارضاى نیازهاى روحانى او، در كنار ارضاى معقول و منطقى نیازهاى طبیعى و غریزى‏اش است.

ب) فردگرایى ارزشى و اخلاقى ناصواب است. انسان، مدار و محور اخلاق و ارزشها نیست. اصول و پایه‏هاى اخلاق و قضایاى ارزشى از ارزش مطلق و غیر نسبى برخوردارند. انسان باید امیال و غرایز خویش را با اخلاق هماهنگ كند، نه آن كه اخلاق بر مدار سرشت غریزى انسان گردش كند.

ج) فردگرایى هستى‏شناختى گرچه یك واقعیت است و فرد، زمانا و وجودا بر جامعه تقدم دارد، اما این تقدم هرگز نمى‏تواند به لحاظ منطقى، نتایج‏سیاسى‏اقتصادى و حقوقى‏اى را كه در جامعه مدنى غربى بر آن مترتب مى‏سازند، به دنبال داشته باشد. گرچه جامعه وجودى اعتبارى دارد و اصالت جامعه به معناى فلسفى آن كه برخى جامعه‏شناسان مدعى هستند ناصواب مى‏باشد، اما مقولاتى نظیر «نفع اجتماعى‏»، «مصلحت جامعه‏» و «رشد اجتماعى‏» اعتبارى محض نبوده و در تصادم و تزاحم با منافع و مصالح فردى باید بر آن مقدم شوند. در نظام حقوقى و سیاسى و اقتصادى اسلام، جمع‏گرایى در كنار فردگرایى كانون توجه است.

د) سكولاریزم و زدودن دین از عرصه‏هاى اجتماعى و محدود كردن آن به حیات فردى، تحریف حقیقت و واقعیت دین است. همان گونه كه رفتارهاى فردى در كمال آدمى و پى‏ریزى سعادت دنیوى و اخروى او سهیم است، رفتارهاى متقابل اجتماعى و هویت اجتماعى بشر نیز در كمال و سعادت آدمى مؤثر است. دین كامل نمى‏تواند و نباید نسبت‏به روابط اجتماعى و نقش سازنده و قوى آن در حیات انسانى و كمال او بى‏تفاوت باشد.

ه) عقل نباید صرفا به عنوان ابزارى براى تامین امیال و منافع مادى بشر تلقى شود، بلكه مى‏تواند هادى و كنترل‏كننده امیال و غرایز فرد باشد. علاوه بر این، خردگرایى به معناى آن كه خرد آدمى یگانه و برترین منبع شناخت آدمى است، ناصواب و غیر قابل دفاع است، و معرفت دینى متكى بر وحى و شهود و دریافت عرفانى و الهامى نیز به نوبه خود و در قلمرو و محدوده خویش معرفت‏بخش مى‏باشند.

و) دین علاوه بر داشتن جنبه‏هاى متغیر و انعطاف‏پذیر، داراى جنبه‏هاى ثابت و ایدئولوژیك نیز مى‏باشد. مراد از ایدئولوژیك بودن دین آن است كه دین، نه مجموعه‏اى بى‏تعین و متغیر و بى‏رنگ و سیال، بلكه مجموعه‏اى نظام‏مند و هماهنگ از اعتقادات و ارزشهاست؛ اعتقادات و ارزشهایى كه ثابت و تغییرناپذیرند و انسانها به سوى آنها و در جهت الگوپذیرى و موزون شدن با آنها دعوت شده‏اند. تنوع جوامع و پیدایش مناسبات اقتصادى و اجتماعى نو به نو مانع از آن نمى‏شود كه اسلام به عنوان یك مكتب و ایدئولوژى از انسانها بخواهد تا رفتارهاى فردى و اجتماعى و نظام ارزشى و اخلاقى و آرمانها و ایده‏آلهاى خود را با این مجموعه هماهنگ از اعتقادات و ارزشها، كه مكتب و ایدئولوژى اسلام نام دارد، هماهنگ و سازگار كنند.

ز) در فقه فردى و اجتماعى اسلام عناصرى تعبیه شده است كه این دین را محدود به ظرف اجتماعى خاص و ثابتى نمى‏كند و این قابلیت و انعطاف‏پذیرى را فراهم مى‏سازد كه محتواى پیام این دین در هر عرصه و نسلى و در هر ظرف اجتماعى‏اى قابل طرح باشد. التفات به نقش زمان و مكان در اجتهاد، پویایى و استمرار اجتهاد، توجه به عنصر عرف و مصلحت اسلام و مسلمین، وجود حكم حكومتى، جایگاه شرط و امضاى عقود عقلایى، عناصرى هستند كه فقه اسلامى را نسبت‏به تحول و پیچیدگى جوامع بشرى منعطف مى‏سازند و آن را از منحصر شدن به جامعه متناسب با بافت اجتماعى جوامع صدر اسلام بیرون مى‏آورند.


پی نوشتها:

1. عبدالكریم سروش، فربه‏تر از ایدئولوژى، تهران، مؤسسه فرهنگى صراط، ص‏65.

منبع: مجله نقد و نظر، شماره 12 - نویسنده: احمد واعظى


لینک مطالب مرتبط:

علوم اجتماعی و پیوندهای آن با علوم شرعی

دین، جامعه و انحرافات اجتماعی

پیشگیری از انحرافات اجتماعی در دیدگاه اسلام

قلمرو دین، عرصه سیاست، همپوشانی یا...؟

بنیادهاى دمكراسى...

ظهور پوزیتیویست‌های افراطی

تكثر بر پایه عقلانیت حق مدار

حكومت و جامعه الهی

آزادى ...

جامعه مدنی ؛ مرادف با مدنیت

مبانی نظری جامعه مدنی