تبیان، دستیار زندگی
هم شناخت دشمن ضرورى است، هم آشنایى با شگردها و شیوه‏هاى‏دشمنى‏اش. در حدیث است از قول امیرالمۆمنین‏علیه السلام كه فرمود: بزرگترین دشمن، دشمنى است كه مكر و كید خویش را بیشتر پنهان‏سازد
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

دشمن واقعی ما کیست؟!


«دشمن‏شناسى‏»، یكى از ضرورى‏ترین شناخت‏هاست، ولى دشمنى‏كردن با دشمن و دشمن دانستن او و هوشیارى در مقابل دشمنى‏هایش ازآن ضرورى‏تر است.

نفس

دشمن درون

دشمن، تنها آن نیست كه به خاک میهن ما تجاوز كند، یا نقشه قتل و نابودى ما را بكشد، یا اموال ما را بدزدد. آنكه «گوهر یقین‏» را مى‏رباید و به جاى آن «تردید» و «شك‏»تحویلمان مى‏دهد، دشمن ماست. آنكه «احساس مسۆولیت‏» را از ما مى‏گیرد و در عوض، «بى‏خیالى‏»تزریق مى‏كند، دشمن است. آنكه «توكل‏» ما را غارت مى‏كند و بذر «بى‏اعتمادى‏» به وعده‏هاى خداو پیغمبر را در مزرعه جانمان مى‏پاشد، دشمنى دیگر است. دشمن، دشمن است. دوست پنداشتن دشمن و ناتوان و ناچیز شمردن‏آن، غفلت‏آور است و موجب خنجر خوردن از پشت مى‏شود. دشمن یا حیوان است مثل مار و عقرب و گرگ و سگ یا انسان. اگر دشمن از نوع حیوان باشد همین که انسان چیزی به او بدهد حداقل یک ساعت از دستش راحت است، اما دشمن درون این گونه نیست، حتی اگر چیزی به او بدهی، چند لحظه آرام نمی شود. اگر ما به میل او عمل کنیم و آنچه خواست به او بدهیم، به همان اندازه که به میل او عمل کردیم حمله می کند و جلوتر می آید این طور نیست که مثل گرگ و مار عقب نشینی کند. نَفس، دشمنی نیست که انسان او را بشناسد، پوشیده و در درون است نه بیرون.نَفس دشمن قهار و مکاری است که ما را می بیند و ما او را نمی بینیم.دشمنی اش دائمی است نه موقت.گزیده ترین کالا یعنی «ایمان» و « عقل» ما را می برد نه مال و خانه را.با تمام دشمن ها فرق دارد.

از دشمن صریح و رویاروى كمتر ضرر مى‏بینیم، تا دشمن پنهان و دور رو. (1)

آنكه آشكارا خود را دشمن معرفى مى‏كند، كم خطرتر از دشمنى است‏كه شعار دوستى مى‏دهد و دشمنى خود را پوشیده مى‏دارد و نقاب دوستى و خیرخواهى به چهره مى‏زند. (2)

هم شناخت دشمن ضرورى است، هم آشنایى با شگردها و شیوه‏هاى‏ دشمنى‏اش. در حدیث است از قول امیرالمۆمنین‏علیه السلام كه فرمود: «بزرگترین دشمن، دشمنى است كه مكر و كید خویش را بیشتر پنهان‏سازد».(3)

مبارزه با دشمن درون

تمایلات نفسانى، خودخواهی ها، میل به انحراف، میل به گمراهى و لغزشهایى كه زمینه‌ى آن را خود انسان فراهم مى‌كند. پیغمبر با این دشمن هم سخت مبارزه كرد؛ منتها مبارزه‌ى با این دشمن، به وسیله‌ى شمشیر نیست؛ به وسیله‌ى تربیت و تزكیه و تعلیم و هشدار دادن است. لذا وقتى كه مردم با آن همه زحمت از جنگ برگشتند، پیغمبر فرمود شما از جهاد كوچكتر برگشتید، حالا مشغول جهاد بزرگتر شوید. عجب! یا رسول‌اللَّه! جهاد بزرگتر چیست؟ ما این جهاد با این عظمت و با این زحمت را انجام دادیم؛ مگر بزرگتر از این هم جهادى وجود دارد؟ فرمود بله، جهاد با نفس خودتان. اگر قرآن مى‌فرماید: «الّذین فى قلوبهم مرض»، اینها منافقین نیستند؛ البته عده‌اى از منافقین هم جزو «الّذین فى قلوبهم مرض»اند، اما هر كسى كه «الّذین فى قلوبهم مرض» است - یعنى در دل، بیمارى دارد - جزو منافقین نیست؛ گاهى مۆمن است، اما در دلش مرض هست.

جنگ بیرونی، آهن می‌خواهد و جنگ درونی آه.اگر انسان با نفس امّاره بخواهد بجنگد دیگر توپ و تانك لازم نیست فرمود: «و سلاحه البكاء» اگر كسی اهل اشك و ناله و گریه نباشد مسلّح نیست و وقتی مسلّح نبود خب آن شیطان كه گفت: (لْأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ) بر او مسلّط است

این مرض یعنى چه؟ یعنى ضعفهاى اخلاقى، شخصیتى، هوسرانى و میل به خودخواهی هاى گوناگون؛ كه اگر جلویش را نگیرى و خودت با آنها مبارزه نكنى، ایمان را از تو خواهد گرفت و تو را از درون پوک خواهد كرد. وقتى ایمان را از تو گرفت، دل تو بى‌ایمان و ظاهر تو باایمان است؛ آن وقت اسم چنین كسى منافق است.

اگر خداى نكرده دل من و شما از ایمان تهى شد، در حالى كه ظاهرمان، ظاهرِ ایمانى است؛ پابندی ها و دلبستگی هاى اعتقادى و ایمانى را از دست دادیم، اما زبان ما همچنان همان حرفهاى ایمانى را مى‌زند كه قبلاً مى‌زد؛ این مى‌شود نفاق؛ این هم خطرناك است. قرآن مى‌فرماید: «ثمّ كان عاقبة الّذین اسائوا السوأى ان كذّبوا بایات اللَّه»؛ آن كسانى كه كار بد كردند، بدترین نصیبشان خواهد شد. آن بدترین چیست؟ 

تكذیب آیات الهى

در جاى دیگر مى‌فرماید: آن كسانى كه به این وظیفه‌ى بزرگ - انفاق در راه خدا - عمل نكردند، «فاعقبهم نفاقا فى قلوبهم الى یوم یلقونه بما اخلفوا اللَّه ما وعدوه»؛ چون با خدا خلف وعده كردند، در دلشان نفاق به وجود آمد. خطر بزرگ براى جامعه‌ى اسلامى این است؛ هرجا هم كه شما در تاریخ مى‌بینید جامعه‌ى اسلامى منحرف شده، از این‌جا منحرف شده است. ممكن است دشمن خارجى بیاید، سركوب كند، شكست دهد و تار و مار كند؛ اما نمى‌تواند نابود كند بالاخره ایمان مى‌ماند و در جایى سر بلند مى‌كند و سبز مى‌شود. اما آن‌جایى كه این لشكرِ دشمن درونى به انسان حمله كرد و درون انسان را تهى و خالى نمود، راه منحرف خواهد شد. هرجا انحراف وجود دارد، منشأش این است. پیغمبر با این دشمن هم مبارزه كرد.

هم شناخت دشمن ضرورى است، هم آشنایى با شگردها و شیوه‏هاى‏دشمنى‏اش. در حدیث است از قول امیرالمۆمنین‏علیه السلام كه فرمود: «بزرگترین دشمن، دشمنى است كه مكر و كید خویش را بیشتر پنهان‏سازد»

انسان باید با دشمن بجنگد

جنگ بیرونی، آهن می‌خواهد و جنگ درونی آه.اگر انسان با نفس امّاره بخواهد بجنگد دیگر توپ و تانك لازم نیست فرمود: «و سلاحه البكاء» اگر كسی اهل اشك و ناله و گریه نباشد مسلّح نیست و وقتی مسلّح نبود خب آن شیطان كه گفت: (لْأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ) بر او مسلّط است .آنكه نتواند «خود» را در پیچ و خم جاذبه‏ها، لغزشگاه‏ها، هوس‏ها ووسوسه‏ها حفظ كند و خود را نساخته باشد، هر چه «بالاتر» رود، سقوطش‏هلاكت‏بارتر و شكننده‏تر است. حضرت امام‏قدس سره فرمود: «خدا نكند قبل از آنكه انسان خودش را بسازد، دنیا به او روى آورد.» و چه سخن شگفت و هشدار دهنده و سازنده‏اى!

گاهى براى بعضى‏ها، كنار بودن از صحنه مقامها، مسۆولیتها و ریاست ها مفیدتر و خوش‏عاقبت‏تر است، زیرا اگر مطرح و مشهور شوند، ظرفیت‏«شهرت‏» و «مقام‏» را ندارند و «خود» را گم مى‏كنند، بخصوص اگر ره‏صدساله را یك شبه طى كرده باشند و عنوان و نام و آوازه‏اى را كه دیگران به‏طور طبیعى از رهگذر یك عمر تلاش و رنج و فداكارى به دست مى‏آورند،اینان در «جوانى‏» و آغاز راه و بدون طى آن مراحل كسب كرده باشند. به‏نوعى «دولت مستعجل‏» و میوه زودرس و شكفتن نابهنگام!

این كه نام و عنوان انسان بر سر زبانها بیفتد، براى حاشیه‏نشینان وناظران، وسوسه‏انگیز است و براى ناموران، جاده‏اى لغزنده و سكویى بر لب‏یك پرتگاه... چه اصرارى به مطرح بودن و مشهور شدن؟ آفات و خطرات آن رانمى‏بینید؟ گمنامى نعمتى است كه تنها گرفتاران «شهرت‏» و دردسرها و عوارض‏«معروف شدن‏» به ارزش آن واقفند. بیچاره آنان كه شب و روز در تلاشند تا مشهور شوند.

 تو خود را چو كودك ادب كن به چوب        به گرز گران مغز مردم‌ مكوب

تو با دشمن نفس هم‌خانه‌ای                   چه در بند پیكار بیگانه‌ای

پی نوشت ها:

1- در شناخت منافقین، به «سوره منافقون‏» رجوع شود. نیز به خطبه 185 نهج البلاغه درتوصیف منافقان.

2- اخاف علیكم كل منافق الجنان‏عالم اللسان، یقول ما تعرفون و یفعل ماتنكرون. (نهج‏البلاغه، صبحى صالح، نامه 27، به نقل از پیامبر اكرم).

3- اكبر الاعداء اخفاهم مكیدة (الحیاة، ج‏1 ص‏133).

زهرا انصاری نسب   

بخش نهج البلاغه تبیان


منبع :گامی در مسیر، جواد محدثی

farsi.khamenei.ir

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.