تبیان، دستیار زندگی
قرار بود صدام اجلاس بزرگی را در بغداد برگزار کند تا نشان دهد علی رغم موقعیت جنگی، بغداد بسیار آرام است و جنگ اثری بر زندگی مردم عراق تگذاشته است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

عباس دوران ما
شهید دوران

یک نفر باید برای این ماموریت پرخطر داوطلب می شد.

قرار بود صدام اجلاس بزرگی را در بغداد برگزار کند تا نشان دهد علی رغم موقعیت جنگی، بغداد بسیار آرام است و جنگ اثری بر زندگی مردم عراق تگذاشته است. وقتی مهمانان اجلاس نسبت به امنیت بغداد اعتراض کردند، صدام با غرور گفت:«بغداد محل خوبی برای برگزاری این کنفرانس می باشد و از نظر زمینی و هوایی امنیت کامل دارد به طوری که در آسمان بغداد یک پرنده هم جرأت پر زدن ندارد.»

اما قرار نبود که بغداد آرام بماند و پیشنهاد شد تا خلبانان ایرانی، برفراز بغداد؛ عملیات انجام دهند. باوجود امکانات جدیدی که کشورهای غرب در اختیار عراق گذاشته بود، ماموریتی تقریباً غیرممکن بود ولی بلافاصله خلبان عباس دوران، داوطلب اجرای این ماموریت شد.

30 تیر ساعت 5 و 30 دقیقه زمان آغاز عملیات بود. قرار بود سه تا هواپیما تا لب مرز با هم پرواز کنند و وقتی به لب مرز رسیدند، یکی از هواپیماها برگردد و دو تای دیگر با ارتفاع کم وارد خاک عراق شوند تا یک حالت گمراه کننده ایجاد گردد و رادارهای عراق نشان بدهند هواپیماها برگشته اند. خلبانان و همراهان شان در ساعت مقرر؛ بدون تماس گرفتن با برج مراقبت و رادار، سوار همواپیماهای جنگی شدند. دشمن آنقدر تجهیزات پیشرفته ی جاسوسی داشت که ممکن بود از طریق بی سیم هم عملیات را شنود کند.

با زدن پالایشگاه، هم امنیت بغداد و ادعاهای مغرورانه ی صدام زیر سوال می رفت و هم پالایشگاه بزرگ عراق فلج می شد

وقتی همگی در جای خود مستقر شدند، شهید دوران به هم رزم دلاورش، خلبان منصور کاظمیان که در کابین عقب نشسته بود گفت:«حواست به هواپیماهای دشمن باشد که به ما حمله نکنند و اگر زمانی هواپیما دچار نقص شد و نتوانستیم به پروازمان ادامه دهیم، شما از هواپیما بیرون بپر! من خودم به ماموریت ادامه می دهم.»

هواپیماها از زمین بلند شدند و به سمت آسمان اوج گرفتند. هدف آن ها بمباران پالایشگاه بغدادد و بازگشت به ایران بود. با زدن پالایشگاه، هم امنیت بغداد و ادعاهای مغرورانه ی صدام زیر سوال می رفت و هم پالایشگاه بزرگ عراق فلج می شد. از همه مهم تر، دنیا می دید که صدام با این همه امکانات و با پشتیبانی این همه کشورهای عربی و غربی، از پس ایرانی های دلاور؛ برنمی آید.

وقتی فانتوم های جنگی ایران به مرز رسیدند؛ با مهارت ارتفاع شان را به 10 تا 15 متری زمین رساندند تا رادارهای عراق هواپیماها را شناسایی نکند. جنگنده ها تا 15 کیلومتری بغداد بدون هیچ مشکلی پیش رفتند تا این که در این نقطه، با دیوار آتش و پدافند دشمن روبه رو شدند. از زمین و آسمان باران موشک و گلوله می بارید.

صدام برای امنیت بغداد، تا آن جا که می توانست پدافندها و ضدهوایی های پیشرفته خریده بود. انگار دیواری از آتش دور بغداد کشیده بود. با اصابت این گلوله ها، موتور سمت راست هواپیمای شهید دوران از کار افتاد. دود از موتور هواپیما بلند شد. چاره ای نبود، باید بدون انجام عملیات باز می گشتند. اما او و خلبان کاظمیان تصمیمی عجیب و شجاعانه گرفتند. می خواستند به پرواز ادامه دهند. با همان تک موتور سالم و در حالی که ردی از دود از پشت هواپیما بر دل در آسمان باقی می ماند، آن ها به سمت پالایشگاه ادامه ی مسیر دادند و علی رغم باران موشک، به بالای پالایشگاه رسیدند و تمام بمب های شان را خالی کردند.

در همین لحظه خلبان کاظمیان؛ حرارت آتش را پشت گردنش احساس کرد. آتش تا عقب کابین او رسیده بود. شهید دوران از او خواست که با چتر بپرد ولی خلبان کاظمیان نپذیرفت. یک دفعه شهید دوران دکمه ی اتوماتیک صندلی عقب را زد و خلبان کاظمیان به بیرون پرتاب شد.

او تصمیم گرفته بود تا ماموریتش را کامل کند و نمی خواست جان کس دیگری را به خطر بندازد! پس هواپیمای مشتعل را که در حال سقوط بود، به سمن هتل مجللی که برای پذیرایی از مهمانان اجلاس آماده شده بود، هدایت کرد و در آخرین لحظه های سقوط، هواپیما را مثل بمبی سهمگین، به هتل کوبید.

خلبان عباس دوران شهید شد ولی کاری کرد که تمام ادعاهای صدام پوچ شد و بساط اجلاس با افتضاح و سرافکندگی از بغداد جمع شد.

مشاهیر فقط علما و ادبا نیستند. کسانی که در راه وطن هم جنگیده اند مشاهیر باارزش ما هستند.

زندگینامه شهید

عباس دوران20 مهر ماه سال 1329 در شهرستان شیراز در یک خانواده مذهبی دیده به جهان گشود.

وی دوران کودکی، نوجوانی و جوانی را در شیراز گذراند و پس از گذراندن دوران ابتدایی پای به دبیرستان نهاد. عباس دوران در سال 1348 موفق به اخذ مدرک دیپلم طبیعی از دبیرستان سلطانی شیراز شد.

وی در همین سال به استخدام فرماندهی مرکز آموزش هوایی درآمد. در سال 1349 به دانشکده خلبانی نیروی هوایی راه یافت و پس از گذراندن دوران مقدماتی پرواز در ایران، در سال 1351 برای تکمیل دوره خلبانی به آمریکا رفت.

عباس دوران ابتدا در پایگاه «لکلند» دوره تکمیلی زبان انگلیسی را طی کرد و سپس در پایگاه «کلمبوس» در ایالت می سی سی پی موفق به آموختن فن خلبانی و پرواز با هواپیماهای بونانزا، تی41 - تی 37 گردید.

در یکی از تمرینات ورزش اسکیت، متاسفانه در اثر برخورد با زمین پای چپ او مصدوم شد و به مدت 2 ماه از برنامه پروازی باز ماند.

پس از بهبودی، دوباره آموزش خلبانی را ادامه داد و پس از دریافت نشان خلبانی در سال 1352 به ایران بازگشت و به عنوان خلبان هواپیمایی F4 ابتدا در پایگاه یکم شکاری و سپس در پایگاه سوم شکاری مشغول انجام وظیفه شد.

با شروع جنگ تحمیلی سر از پا نشناخته به دفاع از کیان جمهوری اسلامی ایران پرداخت و در طول عمر کوتاه اما پر بارش، یکی از قهرمانان دفاع مقدس شناخته شد.

خلبان عباس دوران همواره به دوستان و همکارانش تاکید می‌کرد که هرگز تن به ذلت نخواهد داد و اگر در حین پرواز مورد اصابت موشک دشمن قرار گیرد، هواپیمای سانحه دیده را بر سر دشمن زبون خواهد کوبید. وی همان طور که گفته بود بر این پیمان خویش صادقانه ایستاد و جان فدا کرد.

وی در سحرگاه روز 30 تیرماه سال 1361 به شهادت رسیدند و پس از 20 سال انتظار در تیرماه 1381 بقای پیکر شهید به میهن منتقل شد. امیر رضا تنها یادگار این شهید بزرگ است.

فرآوری:نعیمه درویشی

بخش کودک و نوجوان تبیان


منابع:شاهد نوجوان، همشهری آنلاین

مطالب مرتبط:

ملک الشعرای بهار

عبید زاکانی،شاعر لطیفه گو

محمدرضا شفیعی کدکنی

عطار نیشابوری

شهید همت، همتی بزرگ داشت

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.