تبیان، دستیار زندگی
با شروع غرب زدگی در دو سده اخیر، هنر اسلامی در بلاد اسلام، کم کم درخشش خود را در جامعه از دست داد، بطوری که امروزه بسیاری از جوانان، هنرهای اسلامی و سنتی را با الفاضی قدیمی و کهنه برابر می دانند. آسیب شناسی این واقعه مد نظر این مقاله است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

در حجاب شدن هنر اسلامی


با شروع غرب زدگی در دو سده اخیر، هنر اسلامی در بلاد اسلام، کم کم درخشش خود را در جامعه از دست داد، بطوری که امروزه بسیاری از جوانان، هنرهای اسلامی و سنتی را با الفاضی قدیمی و کهنه برابر می دانند. آسیب شناسی این واقعه مد نظر این مقاله است.

در حجاب شدن هنر اسلامی

سرانجام هنر اسلامی نیز چون هنر پایانی مسیحی از سادگی نخستین به پیچیدگی گرایش می‌یابد و بتدریج، حكمت معنوی خویش را كه باطن آن است، از دست می‌دهد و به تقلیدی صرف، تبدیل می‌شود، تقلیدی كه در هنر اسلامی، به دلیل فقدان الگوی مستقیم از قرآن (چنان كه هنر مسیحی به تصویر وقایع عهدین پرداخته و یا همان طوری كه هنر ودایی و بودایی در معماری و پیكرتراشی و نقاشی هندسی - چینی تجلی پیدا كرده است) به اوج خود می‌رسد.

با بسط انقلاب رنسانس و جهانی شدن فرهنگ جدید غرب و رسیدن آن در قرن نوزده به امپراتوری عثمانی و شمال آفریقا و ایران و هند، هنر اسلامی كه مسخ شده است، به تدریج فرو می‌پاشد و جایش را به هنری بی‌ریشه می‌دهد كه فاقد هرگونه تفكر اصیل است.

در حقیقت هنر منسوخ غربی در صورتی منحط به سراغ مسلمانان می‌آید و در صدر تاریخ جدید، هنر غربزده جهان اسلام، ذیل تاریخ هنر غربی واقع می‌شود. غفلت از تفكر و رسوخ در مبادی هنر غربی و تكرار ظاهر، با الهام از نسیم شیطانی هوای هنری غرب، وصفی غریب را مستقر می‌كنند كه حكایت از بحران مضاعف ریشه دارد و نه در آسمان. او هنوز نیست انگاری عمیق غربی را در وجود خویش دل آگاهانه و یا خودآگاهانه احساس نكرده تا اثری از خود ابداع كند كه در مرتبه‌ی هنر غربی قرار گیرد، و نه در مقام تجربه‌ی معنوی دینی قدیم است كه در هنرش جهانی متعالی ابداع شود.

در این مرتبه، هنرمند مسلمان غربزده، كه هیچ تجربه‌ای ذیل تفكر تكنیكی و محاسبه گرانه و هنر انتزاعی و یا طبیعت‌انگارانه آن ندارد، میان زمین و آسمان از خیالات و اوهام خویش به محاكات از محاكات‌های اصیل محاكات ناشی از تجربه معنوی جدید می‌پردازد و گاه به هنر انضمامی كلاسیك و رمانتیك و گاه به هنر انتزاعی و وهمی مدرن و پست مدرن گرایش پیدا می‌كند، و عجیب آن كه در این تجربیات منسوخ، هنر و همی خویش را كه بر تكرار صرف صورت و نقش و نگار غربی ، بدون حضور و درك معنی آن مبتنی است، روحانی و دینی می‌خواند.

البته در عصر بحران متافیزیك جدید و هنر ابلیسی آن، عده‌ای در جست‌وجوی گذشت از صور و نقوش و زبان هنری جدید هستند. تجربیات هنری عصر انقلاب اسلامی نیز نشانه‌ی این جست و جوست، اما تا رسیدن به تحول معنوی، هنرمندان، خواسته و ناخواسته، اسیر این صور و نقوش هستند.

هنرمندان آزاد اندیش ملحد غربزده ممالك اسلامی نیز حامل همان تجربه منسوخ غربی هستند، و در وهم خویش هنر اصیل غربی را تجربه می‌كنند. اینان تمام همشان سیر به سوی هنری است كه پایان هنر غربی است، در حالی كه برخی از هنرمندان غربی در جست و جوی را هی برای گذشت از هنر رسمی غرب تلاش می‌كنند.

در حقیقت هنر منسوخ غربی در صورتی منحط به سراغ مسلمانان می‌آید و در صدر تاریخ جدید، هنر غربزده جهان اسلام، ذیل تاریخ هنر غربی واقع می‌شود. غفلت از تفكر و رسوخ در مبادی هنر غربی و تكرار ظاهر، با الهام از نسیم شیطانی هوای هنری غرب، وصفی غریب را مستقر می‌كنند كه حكایت از بحران مضاعف ریشه دارد و نه در آسمان. او هنوز نیست انگاری عمیق غربی را در وجود خویش دل آگاهانه و یا خودآگاهانه احساس نكرده تا اثری از خود ابداع كند كه در مرتبه‌ی هنر غربی قرار گیرد، و نه در مقام تجربه‌ی معنوی دینی قدیم است كه در هنرش جهانی متعالی ابداع شود.

اما به هر تقدیر در همه حال در پایان دوره‌ای از تاریخ اسلامی و در عصر برزخ میان نور محمدی و ظلمت مدرنیته به سخن حافظ:

مژده ای دل كه مسیحا نفسی می‌آید / كه زانفاس خوشش بوی كسی می‌آید

از غم هجر مكن ناله و فریاد كه دوش / زده‌ام فالی و فریادرسی می‌آید

زآتش وادی ایمن نه منم خرم و بس / موسی اینجا به امید قبسی می‌آید

هیچ كس نیست كه در كوی تواش كاری نیست / هر كس آنجا به طریق هوسی می‌آید

كس ندانست كه منزلگه مقصود كجاست؟/ اینقدر هست كه بانگ جرسی می‌آید

خبر بلبل این باغ مپرسید كه من / ناله‌ای می‌شنوم كز نفسی می‌آید

دوست را گر سر پرسیدن بیمار غم است / گو بران خوش كه هنوزش نفسی می‌آید

امام علی علیه‌السلام فرمود: خداوند كه نعمت‌هایش بزرگ باد در هر عصر و زمان، بویژه در دوران‌های فترت و انحطاط كه جای پیامبران خالی است، بندگانی دارد كه از راه الهام در تفكر و عقل با ایشان سخن می‌گوید، و چشم و گوش و دل آنان را به نور هشیاری روشن می‌سازد.

بخش هنری تبیان


منبع:

در انتظار صبح