خاطرات تمام عیار یک مرد!
خاطرات مرد ناتمام سریالی كاملتر از مشابهاتش
سریال «خاطرات مرد ناتمام» كه چندی پیش پخش آن از شبكه اول آغاز شد، تقریباً روایت تاریخ و فضایی است كه سریال پرطمطراق «كلاه پهلوی» هم به آن میپردازد. در واقع «خاطرات مرد ناتمام» به تاریخ معاصر بازمیگردد و به واقع زمان «سپهبد زاهدی» و اوضاع اجتماعی، سیاسی و اقتصادی كشورمان را به تصویر میكشد. داستان اصلی این سریال درباره جوانی به نام «همایون پورسینا» است كه قصد سفر به خارج از كشور را دارد و در این حین، خاطرات پدربزرگش را كه او نیز «همایون» نام داشته و به تازگی فوت شده است، میخواند.
همایون، پدربزرگ او كه در فرانسه داروسازی خوانده و به ایران بازگشته، درصدد تأسیس یك لابراتوار در زیرزمین خانه پدریاش است اما سفارت انگلیس، شهربانی و دیگران برای جلوگیری از این موضوع سنگاندازیهایی میكنند كه بحث و محور اصلی داستان را دربر میگیرد. در این سریال كارگردان با عبور از تكلفهای دست و پا گیر سریالها و فیلمهای مقرر شده در دایره قصهگویی و روایتِ بخشی از واقعیات جاریه در تاریخ كشور، توانسته است فراتر از گرفتاری شكلی و محتوایی، یك روایت روان و ساده را به منصه نگاه و قضاوت تیزبینانه مخاطبان حرفهای كشورمان بگذارد.
پخش این سریال در حالی از شبكه اول سیما و در طول ایام هفته صورت میگیرد كه یك سریال تاریخی اما با القاب مترتب شده خاص از جمله «سریال ویژه و الف و...» تحت عنوان «كلاه پهلوی» چندین قسمت(قریب به 20 قسمت) از شروع نمایش آن میگذرد. در سریال «خاطرات مرد ناتمام» كارگردان و بازیگران یك بازی روان، نرم و واقعی و مخاطبپذیر را انجام دادهاند. هر چند ریتم و ضرباهنگ این سریال در پیشبرد قصه سریال قدری كند است اما به دلیل ایجاد حس همراهی و همذاتپندارانه برای مخاطب، این عیب قابل اغماض و تحمل مینماید. گرچه كارگردان با تندتر كردن فضا و قصه سریال با توجه به بازی خوب و واقعی بازیگران در قالب پرسوناژهای تعریف شده میتوانست اقبال بیشتر مخاطبان را نسبت به خودش همراه بكند اما دچار یك ثقل كلام و بازی نشده است.
در سریال«كلاه پهلوی» به عنوان یك اثر تلویزیونی تقریباً هم عصر با «خاطرات مرد ناتمام» كه با صرف هزینههای بسیار گزاف و زمان ساخت خیلی طولانی چندین ساله تولید شده است محسنات و فاكتورهای قابل بررسی وجود دارد كه تدقیق در مورد آنها قطعاً مسئولان دستاندركار چنین پروژههایی را باید به تعمق بیشتر وادار كند، اما علت مقایسه این مرد ناتمام! با كلاهپهلوی به آن جهت است كه هر دو سریال به نوعی فضای تاریخی قبل از انقلاب و اتفاقات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و... را روایت میكنند.
در این روایتگری هر دو سریال سعی كردهاند از لحاظ پوشش، گریم و فضای حاكم بر جامعه حداكثر قرابت را داشته باشند. این قلم هم به عنوان یك مخاطب هر دو سریال را با حساسیت دنبال میكند كه به تبع همین موضوع سۆالاتی به وجود آمده است كه طرح آنها را برای مخاطبان و مسئولان مربوطه خالی از منفعت نمیبینیم. بازیگران در سریال «خاطرات مرد ناتمام» شامل چند شخصیت محوری این داستان به همراه تعدادی از دیگر كاراكترهایی كه كم وبیش دارای فضای بازی و دیالوگی هستند، تشكیل شده است. این تعداد اندك بازیگر و به طور كلی پروداكشن غیرقابل مقایسه با سریال«كلاه پهلوی» سبب نشده است كه مخاطب با یك سریال كمعمق، كممایه یا خستهكننده مواجه شود، بلكه پرداخت شخصیتی و سیر دراماتیك و گرههای داستانی كه در این سریال وجود دارد، سبب جذب و ترغیب كردن مخاطب در پیگیری سریال شده است.
خانواده «میرزا ركنالدین» یك برآیند و نمونهای است از كلیت جامعه آن روزگار كه در بین خانواده میرزا و برادر سرهنگش طیفهای متنوعی از انواع تفكر و پیشرفت (تحصیلی و فرنگ رفته) یا حضور دوستان خانوادگی كه هر كدام در كسوتی دارای شناسنامه شغلی ظاهر میشوند. در بین این افراد از خانه شاگردی مثل قدرت تا روزنامهنگار، روحانی مبارز، كاسب و افراد صاحب نفوذ در دستگاه حكومتی حضور دارند.
این موضوع متأسفانه در سریال كلاه پهلوی به بیراهه رفته است، چرا كه با گذشت چندین قسمت از پخش آن، تازه كارگردان مخاطبان را دعوت به صبر میكند تا كار شخصیتپردازی كاراكترها تمام شود! با گذشت چندین قسمت از این سریال كارگردان یك بخشی را برای تعدادی از كاراكترهای سریالش تحت عنوان«روایتگری گذشته سریال» تعریف كرده است كه از مادام بلانش شروع میشود و در بین دیگر شخصیتهای قصه در حال گردش است. در واقع كارگردان سعی كرده است ضعفهای اصل قصهگویی و سیر روایتگری سریالش را با یادآوری یكسری اتفاقات به وقوع پیوسته در قسمتهای قبل، مخاطب را مجاب كند تا همچنان به پرگویی و گاه بیشگوییهای سریالش مشتاق و متمایل كند!
از«مدلینگ» تا «مانكنیسم»
از طرفی نوع
پوشش و لباسهای بازیگران در این سریال (خاطرات مردناتمام) تناسب واقعیتی بیشتری با آن بازه زمانی رویدادهای قصه دارد، این در حالی است كه كلاه پهلوی به بهانه بیحجابی بعضی از شخصیتهای بازآفرینی شده در دام ترویج «مانكنیسم» افتاده است و اكثر خانمهای فرنگی كاملاً متأثر از این نگاه ترسیم شده است. ذكر این گفته با مفروض داشتن نوع حجاب زنان آن دوره در غرب و معذوریت كارگردان است، اما با اندكی بررسی میتوان فهمید كه اساساً در آن برهه زمانی خاص نه نوع پوشش كلی مردمان اروپا به این گونه بوده است نه پوشش كسانی كه در ایران مدافع و مشتاق پوشش غربی بودهاند، چنین تنگ و زننده بوده است.
بحثی دیگر كه گاه توسط برخی از دلدادگان كلاه پهلوی در این زمینه مطرح میشود، ادعایی است كه به جای واژه ترویج«مانكنیسم» قائل به این هستند كه این اتفاق به واقع یك نوع«مدلینگ» و مشابهت تاریخی به جهت آگاهسازی مخاطب محسوب میشود، هر چند اگر قرار باشد كه «علل ناقصه» در رخداد چنین مسئلهای(اصل پدید آمدن تفكر مانكنیسم به عنوان معلول چند علت ناقصه كه ریشه در عرضه زنان متظاهر به جنسیت و تیپ فیزیكال با بهانه دفاع از حقوق نسوان ذیل دستورات فمنیسم دارد، هرچند این موضوع نهایت و نتیجهای بهجز بردگی جنسی نخواهد بود) و البته اگر از منظرگاه علمی بیشتر مورد تدقیق و بررسی قرار دهیم شاید این بحث قابل اطلاق باشد اما در بررسی «علل تامه» شكلگیری و تدریج در بروز این مسئله ما دیگر با یك «مدلینگ» معرف آن بازه زمانی تاریخی مواجه نیستیم، بلكه با یك تحریك اجتماعی در ترویج و پذیرش یك تفكر یا تغییر نگاه فرهنگی مواجهیم كه نام آن «ترویج مانكنیسم» است نه فقط روایت یك «مدلینگ» تاریخی آن هم به زبان تصویر.
نگاهی متفاوتتر
«صادق كرمیار» كارگردان این سریال كه ایامی پیشتر از ساخت این سریال و به خاطر نگارش كتاب تحسین شده توسط مقام معظم رهبری، با عنوان«نامیرا» اسمش سر زبانها افتاده بود و خبر ساخت سریالی با محوریت كتاب «نامیرا» از جمله اتفاقات خوبی بود كه طی این ایام به گوش رسید چرا كه قرار است این سریال در محرم سال آینده به نمایش درآید. كارگردان «خاطرات مرد ناتمام» خط سیر داستانی سریالش را مناسب اما قدری كند طراحی كرده است كه این نقیصه به دلیل سخت و مشكل بودن تولید چنین آثاری تا حدودی قابل اغماض و چشمپوشی است. متأسفانه دوستانی كه در گذشته خود سابقه ساخت سریالهایی با محوریت بازگویی برشی از تاریخ معاصر كشورمان را به دنبال میكشند، گمان میكنند «چون كه صد آمد نود هم پیش آنهاست!» در حالی كه اصلاً اینگونه نیست چراكه مخاطب نسبت به یك سریال و كار تاریخی در صورت داشتن یك سیر روایتی دراماتیك قابل قبول و صحیح میتواند ارتباط بصری و حسی پیدا بكند نه هر شیوه «واگویهگرایانه»ای كه ارائه شود. از طرفی هم یك كارگردان نمیتواند فقط به دلیل داشتن رابطه نسبی با افراد نابازیگر، از آنها به جای بازیگران حرفهای بازی بگیرد و خیال كند كه حتماً نتیجه و القای انعكاس باورپذیری نقش به مخاطب آن چیزی میشود كه بر اثر بازی یك بازیگر حرفهای به بار مینشیند!
از طرفی نوع پوشش كاراكترهای سریال «خاطرات مرد ناتمام» با آنچه در واقعیت زمانی آن دوره وجود داشته و از طریق كتب تاریخی كه آنالیز كاملی از فضای اجتماعی تاریخی ایران داشتهاند، قابل تطبیق و توجیه است. در سریال «خاطرات مرد ناتمام» گاه رگههایی از طنازی را میتوان در دیالوگهای برخی كاراكترها ملاحظه كرد و از آنها برداشت توهین یا هجو هم نكرد. از جمله شخصیت «قدرت» در این سریال یكی از كاراكترهایی است كه هرجایی كارگردان اراده كرده است با بذلهگویی و تكرار مكررات قابل تحملی فضای رئال و واقعیتری از مناسبات اجتماعی فیمابین افراد را به نمایش گذاشته و از طرفی با این ترفند توانسته است كه یكنوع جذابیت اقناعكننده برای مخاطب در پیگیری جریان روایی سریال ایجاد كند. این ترفند گاه با خاطرهگویی افراد از این كاراكتر و گاه به شكل روایتگرانه خود این پرسوناژ به كار بسته شده است كه به خاطر متنوع بودن نوع نگاه افراد بازگوكننده مخاطب در یك فضای تاریخی و با دستگیری حس نوستالژیاش، برای پیگیری موضوع راغب میشود.
بخش سینما و تلویزیون تبیان
منبع:جوان آنلاین