تبیان، دستیار زندگی
دخترک کلاس اول دبستان است، ، می خواند و می نویسد به امید روزی که پدر به کانون خانواده باز گردد و دخترک تمامی نقاشی ها و نمره های 20 اش را نشان او بدهد.،
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : مهدیه محمدی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آقا،عاطفه هم می توان خرید!؟


دخترک کلاس اول دبستان است، با هزاران امید و آرزو بابا آب داد، بابا نان داد را مشق می کند. با هزاران امید و آرزو 20 می گیرد، می خواند و می نویسد تا به آینده ای که در ذهن بدان دل بسته جامه عمل بپوشاند، می خواند و می نویسد به امید روزی که پدر به کانون خانواده باز گردد و دخترک تمامی نقاشی ها و نمره های 20 اش را نشان او بدهد.

مشکل مالی، جدایی پدر از خانواده اش را رقم زد و دختر و مادر تمامی امیدهایشان به روزی خیره مانده است که دوباره پدر باز گردد و با این بازگشت، شادی نیز دوباره مهمان خانه آنها شود.

جشن نیکوکاری ،جشن عاطفه ها

در غیاب پدر، مادر خانواده هم پدر است و هم مادر، بار مشکلات مالی و چرخاندن زندگی روی دوش او سنگینی می کند، تنها با هزاران امید و آرزو. زندگی است دیگر یک روز بالا دارد، یک روز پایین، دخترک اما امیدش به خداست، نامهربانی ها را می بیند و دم نمی زند.

عبورهای بی تفاوت ما را می بیند و دم نمی زند، پچ پچ کردن های زنان و دختران همسایه در رابطه با مادرش را می شنود و سخنی نمی گوید، از کنار ویترین های پر زرق و برق خیابان های شهر می گذرد و برای آمدن پدرش دعا می کند، دخترک شکوه نمی کند،

فقط گاهی زیر لب خطاب به فروشندگان و تمامی عابران می گوید:آقا عاطفه هم می توان خرید؟

از خودمان هم دستگیری کنیم

این دخترک، مشتی است نمونه خروار. در هر شهری که زندگی کنید باز دخترکان این چنینی می توان پیدا کرد به شرطی که چشمانمان را باز کنیم و ببینیم. ببینیم که در دو قدمی خانه هایمان، در انتهای کوچه محل زندگی و یا در همین واحد کناری مان چه می گذرد. آنقدر غرق در زندگی شهر نشینی شده ایم، آنقدر غرق در پیامک بازی های تحریم خرید پسته شب عید شده ایم که دیگرنه وقتی برای دستگیری از خودمان داریم و نه از همسایه و فامیلمان.

صحبت از دستگیری و صله ارحام با فامیل که می شود، هزاران نفر از ما غضب کرده، می خواهیم سر به تن کسی که این پشنهاد را داده، نباشد. هزاران بهانه می آوریم که شهر به این شلوغی، هر کس یک سمت آن مانده است، کسی از کسی توقع رفتن و بازدید ندارد، به عالم همسایگی که اشاره کنیم باز هزاران نفر از امثال من و شما، آن را در شان زندگی مدرن شهری نمی دانیم و هزاران ادله می آوریم که زمانه عوض شده است و برقراری رابطه همسایگی و با خبر بودن از حال و احوال همسایه ها، اشد بی کلاسی و نوعی فضولی وسرک کشیدن در زندگی دیگران محسوب می شود.

که قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود. اگر هر کدام از ما یک صدم درصد از هزینه های اضافی خود را برای کمک به همنوع بگذاریم، شاید دهها تن از پدران بدهکار که این روزها در زندان ها به سر می برند، لحظات سال تحویل را کنار خانواده هایشان باشند

مشکلات اقتصادی، پتکی برای تخریب عاطفه ها

آخر اسفند که می شود، به پیروی از رسم قدیمی ایرانی –اسلامی شب عید، همان گلریزان خودمان که در آن نه نام فرد خیر معلوم می شود و نه نام فردی که اهالی محل یا فامیل برای آن گلریزان گرفته اند، هنوز رگه هایی از جشن احسان و نیکوکاری دیده می شود.

جشن عاطفه ها

اما تا همین که اسمی از روز احسان و نیکو کاری برده می شود، باز هزاران نفر از امثال من و شما که ید طولایی در مناظره و آوردن دلیل داریم، مشکلات اقتصادی را تبدیل به پتکی برای خراب کردن این رسم حسنه می کنیم و صدها دلیل و آیه که هشت زندگی مان گروی نهمان است، صاحب خانه، شهریه دانشگاه، تورم، افزایش قیمت ها و کرایه تاکسی و ...، اگر چیزی ته این همه هزینه ماند، آن را به خودمان کمک می کنیم.

جشن نیکوکاری ،جشن عاطفه ها

درست است که این روزها مشکلات مالی و اقتصادی بیش از گذشته خود را نشان می دهند، اما نکته ای که خیلی خوب من و شمای هموطن آن را می دانیم این است که از همه اقشار جامعه انتظار کمک مالی نمی رود.

با این حال امثال این دخترک ها و خانواده های این چنینی در شهرهای محل زندگی من و شما به وفور است. پدرانی که به خاطر مشکلات اقتصادی شب سال نو را دور از خانواده هایشان و در زندان تحویل می کنند. هنوز زندان های کشور شاهد حضور بدهکارانی است که به خاطر مبالغ بسیار ناچیز که شاید یک صدم هزینه مارک بازی و برند بازی قشر خاص جامعه است، در زندان به سر می برند.

با این حال باز لازم به ذکر است که اگر چه کمک مالی می تواند راهشگای بسیاری از مشکلات باشد، اما تنها راه کمک کردن محسوب نمی شود. گاهی اوقات من و شمای هموطن اگر سلامی به کسی که گرفتار مشکلات است بکنیم و با یک سر زدن کوتاه، جویای حال وی شویم، شاید پنجره ای از امید به زندگی وی گشوده شود.

گاهی سکوت دوای هزاران درد است

گاهی اوقات اگر من و شمای هموطن پشت سر خانواده هایی که گرفتار مشکلات خاصی هستند، حرف و حدیث نسازیم، شاید بهترین کمک را در حق آنها انجام داده ایم.

هنوز زندان های کشور شاهد حضور بدهکارانی است که به خاطر مبالغ بسیار ناچیز که شاید یک صدم هزینه مارک بازی و برند بازی قشر خاص جامعه است، در زندان به سر می برند

در ایام پایانی سال و در آستانه سال نو هستیم، بسیاری از خانواده ها 30 روز مداوم تلاش می کنند،30 روز مداوم در تکاپو هستند تا در روز عید همه چیز نوباشد و خانواده در هر جا که باشند، گرد هم آیند.

در عصر مصرف گرایی هستیم و بسیاری از امثال من و شما هر چند هم در طبقه متوسط جامعه باشیم و در لیست قشر برند باز نباشیم، اما گاهی اوقات بیش از اندازه نیاز خود کالا می خریم. با این حال ذکر این نکته ضروری است که قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود. اگر هر کدام از ما یک صدم درصد از هزینه های اضافی خود را برای کمک به همنوع بگذاریم، شاید دهها تن از پدران بدهکار که این روزها در زندان ها به سر می برند، لحظات سال تحویل را کنار خانواده هایشان باشند و خوشا به حال آنان که سال نو را در حالی آغاز می کنند که دعای خیر خیلی ها پشت سرشان است.

مهدیه محمدی

بخش اجتماعی تبیان