تبیان، دستیار زندگی
اش برای دیدن خدا هم کمی سرت را به عقب بر می گرداندی تا خدا را بشناسی و ببینی.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تا به حال به دیدن خدا فکر کرده اید؟


در دنیای شلوغ این روزها، در نگاه برخی پیدا کردن مسیری که به خورشید منتهی می شود، سخت و طولانی است. در این نوشتار خطبه های 81، 83 و حکمت 439 نهج البلاغه مورد بررسی خواهد گرفت.


نهج البلاغه

از لا به لای تمام پند و اندرزها، به دنبال راهی هستیم که خود را به مقصد برسانیم مقصدی که جایگاه مطمئنی برای ابدیت باشد اما در پیدا کردن راه، همواره دچار خطا و اشتباه، راه های بی راهی را بر می گزینیم.

در طول زندگی شاید دیده باشیم کسانی را که لباس های نه ساده بلکه کهنه، پاره و کثیف می پوشند گوشه گیری و زندگی در خلوتگهی را تنها توشه ی رستگاری خود می دانند و گاهی به اشتباه نام زاهد را برآن ها می گذارانیم فکر می کنیم که تنها پوشیدن لباس کهنه و پاره و ترک اجتماع کردن همان چیزی است که اسلام از ما می خواهد؛ در حالی که این طریقه  زاهدان نیست و اسلام هرگز پیروانش را به این طریقه دعوت نکرده است.

حضرت امیر (علیه السلام) در خطبه 81 نهج البلاغه در سخنی کوتاه و فشرده و در عین حال پر محتوا حقیقت زهد را اینگونه آشکار می کنند.

"ای مردم" زهد همان کوتاهی آرزو، تفکر و سپاس در برابر نعمت و پارسایی  در مقابل گناه است و امام اینگونه خط بطلانی بر همه زاهدان دروغین می کشد آنان که پندارهای کوتاه خود حقیقت دین را وارانه می کنند.

در نظر مولای متقیان زاهد کسی است که نسبت به امور مادی بی اعتناست و آرزوهای دراز را بر خود  را برخورد حرام می کند چنین کسی در برابر نعمت ها سپاسگزار و در برابر گناهان خویشتن دار است.

مولی علی (علیه السلام) در جایی دیگر می فرمایند: «ان الزاهدین فی الدنیا تبكی قلوبهم و ان ضحكوا»؛(نهج البلاغه خطبه 113 به نقل از همان ج 1 ص 431روایت 2) زهد ورزان در دنیا قلب هایشان می گرید و گر چه بظاهر بخندند گریه قلب همان رقت قلب است و با زهد در دنیا حاصل می شود و زهد نه یعنی مال نداشتن بلكه یعنی دل را درگرو مال و آمال نگذاشتن»

امیر دنیا باشیم نه اسیر آن!

جای جای معارف و حقایق و پندها و گفته های نیکان و بزرگان، سرشار از رایحه لطیف و خوش نشین زهد و تقوا است.

زمانی که آرزوهای دراز را بر خود حرام می کنیم و به شوق وصالی عظیم نه ترک دنیا بلکه ترک لذت می کنیم، او را سپاس می گوییم در برابر آنچه که عطا فرموده و در مقابل گناهان استقامت می ورزیم، جامعه زیبای"زهد" را بر تن کردیم "زهد" واژه ای که برای اهل معرفت و غریب و دور نیست و دلباختگان واقعی او داستان های عجیبی از آن می گویند.

یار و یاور تمام مردم علی (علیه السلام) این چنین می فرماید؛ ستایش خداوند را که به قدرت بالا و برتر و با بخشش نعمت ها پدیده ها نزدیک است، پرودگاری که بخشنده تمام نعمت ها است و دفع کننده تمام بلا ها و گرفتاری ها جالب است که گروهی از مسلمانان نماهای تاریخ بر این اصل و این صفات چشم ظلمت بسته اند چرا که خود نابینا هستند و قدرت دیدن را هم می خواهند از دیگران صلب کنند

حضرت علی(علیه السلام) در حکمت 439 در تعریف و توزیع زهد می گویند: زهد آن است که به گذشته تاسف نخورید و نسبت به آینده شاد و دلبسته نباشید هر کس غم گذشته نمی خورد و نسبت به آینده شاد و دلبسته نیست هر دو جانب زهد را در اختیار گرفته است.

حقیقت زهد، ترک وابستگی ها و پاره کردن بندهای اسارت مربوط به گذشته و آینده است اینکه فراموشان نشود همواره همه آنچه که داریم از سوی خداست و اوست که صاحب اختیار ماست، دلبستگی به او را جانشین دلبستگی خود کنیم.

قدم گذاشتن در این راه دشوار نیست زهد آن نیست که از مال و ثروت و مقامات و امکانات و لذت های دنیا بی بهره باشیم، زهد آن است که اسیر و دلباخته ی آن ها نشویم بلکه پادشاه و امیری باشیم به همه آنها همچون سلیمان نبی که رد هدایای ملکه سبا امیری به دنیا را نشان داد و پادشاهی برازنده ی او بود.

امام علی

مراقب باشیم که بر صبر و اراده چیره نشود

وقتی خوب به همین خطبه ی به ظاهر کوتاه عمیق نگاه می کنیم در هر کلمه ای رازی برای خوشبختی نهفته است.

حضرت علی(علیه السلام) در جایی از همین خطبه می فرمایند که اگر نمی توانید همه این صفت ها را در خود ایجاد کنید مراقب باشید که حرام، بر اراده و صبر شما چیره نگردد و شکر نعمت های الهی را فراموش نکنید.

اگر بدانیم که عشق و علاقه به دنیا ریشه ی همه گناهان است شاید فکری به حال خود کنیم.

آری، زهد تاثیرات بس شگرف در زندگی فردی و اجتماعی انسان دارد زاهد همواره در قناعت زندگی می کند و از اینکه به جای خود، نیازمندان بنوشند و بپوشند لذت بیشتری می برد همه و همراه محرومان و مستمندان است حتی در آن جا که بی نیاز است در بین محرومان زندگی می کند تا آنان که جامه ای کهنه به تن دارند احساس حقارزت نکنند و آنان که جز نان خشکی در سفره ی خود ندارند تحقیر نشوند زاهد واقعی کسی است که چون علی وقتی از جامه ی کهنه اش می پرسند می گوید: نه قلب به خاطر آن خاضع می شود و نفس به سبب آن رام می گردد و مومنان از آن پیروی می کنند.

زاهد واقعی آزادی و آزادگی اش را از سفره قناعت خود به میراث دارد و شجاعت و هوشیاری و اطمینانی که در برق نگاهش کمینه کرده، از روح و جانی عاشق و دلباخته ی حق حکایت می کنند.

و اما هیچ گاه همانند علی نمی توان بود، جایگاه و مقام او حقی بود که خداوند او را به این مقام زینت داد و علی برازنده پیغمبری بود.

و می توان چون او زندگی کرد اگر کمی به او باور داشته باشیم.

حضرت علی(علیه السلام) در حکمت 439 در تعریف و توزیع زهد می گویند: زهد آن است که به گذشته تاسف نخورید و نسبت به آینده شاد و دلبسته نباشید هر کس غم گذشته نمی خورد و نسبت به آینده شاد و دلبسته نیست هر دو جانب زهد را در اختیار گرفته است

تا به حال به دیدن خدا فکر کرده اید

هر جای دنیا برای آغاز کاری نامی را می خوانند و شاید عقیده شان این است که کار را تا آخرش به نیکویی به پایان برسانند.

اگر چه عده ای سرها را زیر برف فرو برده اند تا دیده تا دیده نشوند ولی نوری که از خورشید ساطع می شود به هیچ وجه قابل انکار نیست.

حال وصف مانند مربی جهانیان سرلوحه آغاز جهان است و چه زیبا و چه سعادتمند که به جای اسامی و الفاظ نا مبارک و کثیف در آغاز کارها قرار گیرند.

ناگفته نماند که وصفش با صفاتش رابطه دارند چرا که هیچ موجودی به ماهیتش پی نبرده و آن چه از آفریدگار جهانیان برای بشریت به جای مانده صفات بی نظیرش است که غیر از او نسبتش به دیگران سخت خواهد بود.

یار و یاور تمام مردم علی (علیه السلام) این چنین می فرماید؛ ستایش خداوند را که به قدرت بالا و برتر و با بخشش نعمت ها پدیده ها نزدیک است، پرودگاری که بخشنده تمام نعمت ها است و دفع کننده تمام بلا ها و گرفتاری ها جالب است که گروهی از مسلمانان نماهای تاریخ بر این اصل و این صفات چشم ظلمت بسته اند چرا که خود نابینا هستند و قدرت دیدن را هم می خواهند از دیگران صلب کنند.

روایتی بود در این باره قصه استاد پیر که دانش آموزی از او خدا خواست البته تنها برای دیدن، استاد پیر فرزانه ی دوران جهاد اسلام به پشت سر دانش ْآموزش رفت و صدایش کرد و گفت: آیا حال مرا می بینی؟ دانش آموز که قادر به دیدن نبود با تکبر صدایش را بلند کرد و گفت؛ استاد چگونه شما را ببینم وقتی که در پشت من قرار دارید؛ استاد با لبخندی گفت: آیا راهی برای دیدن من وجود دارد؟

شاگر با ابهت تمام سرش را برگرداند و گفت: استاد مرا به استهزا گرفته ای، استاد که مقصودش رسیده بود گفت: کاش برای دیدن خدا هم کمی سرت را به عقب بر می گرداندی تا خدا را بشناسی و ببینی.

فرآوری: زهرا اجلال   

بخش نهج البلاغه تبیان


منابع:

خبرگزاری دانشجو

سایت فارس

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.