تبیان، دستیار زندگی
.. » متن زیر مربوط است به یکی از نامه های عرفانی-اخلاقی حضرت امام خمینی(ره) که به فرزندشان، حاج سید احمد و برای اهدإ کتاب سرالصّلوة نوشته اند. بسم الله الرحمن الرحیم الحمدالله و الصلاة و السلام علی رسول الله صلی الله علیه و ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

« از پدری پیر به... »


متن زیر مربوط است به یکی از نامه های عرفانی-اخلاقی حضرت امام خمینی(ره) که به فرزندشان، حاج سید احمد و برای اهدإ کتاب سرالصّلوة نوشته اند.

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدالله و الصلاة و السلام علی رسول الله صلی الله علیه و آله

وصیتی است از پدری پیر که عمری را با بطالت و جهالت گذرانده، و اکنون که به‌سوی سرای جاوید می‌رود با دست خالی از حسنات و نامه‌ای سیاه از سیئات با امید به مغفرت الله و رجاء به عفوالله است به فرزندی جوان که در کشاکش با مشکلات دهر، و مختار در انتخاب صراط مستقیم الهی (که خداوند به لطف بیکران خود هدایتش فرماید) یا خدای ناخواسته انتخاب راه دیگر (که خداوند به رحمت خود از لغزش‌ها محفوظش فرماید).

فرزندم، کتابی را که به تو هدیه می‌کنم شمه ایست از صلاة عارفین و سلوک معنوی اهل سلوک؛ هر چند قلم مثل منی عاجز است از بیان این سفرنامه.

و اعتراف می‌کنم که آنچه نوشته‌ام از حد الفاظ و عباراتی چند بیرون نیست، و خود تاکنون به بارقه‌ای از این شمه دست نیافتم. پسرم، آنچه در این معراج است غایة القصوای آمال اهل معرفت است که دست ما از آن کوتاه است (عنقا شکار کس نشود دام بازگیر)(1) لکن از عنایات خداوند رحمان نباید مأیوس شویم که او جل و علاء دست‌گیر ضعفا و معین فقراء است. عزیزیم، کلام در سفر از خلق به حق، و از کثرت به وحدت، و از ناسوت به ما موفق جبروت است، تا حد فناء مطلق که در سجده اول حاصل شود، و فناء که پس از صحو، در سجده دوم حاصل گردد. و این تمام قوس وجود است من‌الله و الی‌الله. و در این حال، ساجد و مسجودی و عابد و معبودی در کار نیست: هوالاول و الاخر و الظاهر و الباطن.(2) پسرم، آنچه در درجه اول به تو وصیت می‌کنم آن است که انکار مقامات اهل معرفت نکنی، که این شیوه جهال است؛ و از معاشرت با منکرین مقامات اولیاء بپرهیزی، که اینان قطاع طریق حق هستند. فرزندم، از خودخواهی و خودبینی به درآی که این ارث شیطان است، که به واسطه خودبینی و خودخواهی از امر خدای تعالی به خضوع برای ولی و صفی او جل و علا سرباز زد. و بدان که تمام گرفتاریهای بنی آدم از این ارث شیطانی است که اصل اصول فتنه است؛ و شاید آیه شریفه و قاتلواهم حتی لا تکون فتنة و یکون الدین لله(3) در بعضی مراحل آن، اشاره به جهاد اکبر و مقابله با ریشه فتنه که شیطان بزرگ و جنود آن، که در تمام اعماق قلوب انسان‌ها شاخه و ریشه دارد، باشد. و هرکس برای رفع فتنه از درون و برون خویش باید مجاهده نماید و این جهاد است که اگر به پیروزی رسید همه چیز و همه کس اصلاح می‌شود. پسرم، سعی کن که به این پیروزی دست‌یابی، یا دست به بعض مراحل آن. همت کن و از هواهای نفسانیه، که حد و حصر ندارد، بکاه؛ و از خدای متعال جلّ و علا استمداد کن که بی مدد او کس به‌جایی نرسد. و نماز، این معراج عارفان و سفر عاشقان، راه وصول به این مقصد است. و اگر توفیق‌یابی و یابیم به تحقق یک رکعت آن و مشاهده انوار مکنون در آن و اسرار مرموز آن، ولو به قدر طاقت خویش، شمه‌ای از مقصد و مقصود اولیای خدا را استشمام نمودیم، و دورنمایی از صلاة معراج سید انبیاء و عرفاء علیه و علیهم و علی آله الصلاة و السلام را مشاهده کردیم؛ که خداوند‌منان ما و شما را به این نعمت بزرگ منت نهد. راه بس دور است و بسیار خطرناک و محتاج به زاد و راحله فراوان؛ و زاد مثل من یا هیچ یا بسیار اندک است، مگر لطف دوست جل و علا شامل شود و دستگیری کند.

عزیزم، از جوانی به اندازه‌ای که باقی است استفاده کن که در پیری همه چیز از دست می‌رود، حتی توجه به آخرت و خدای تعالی.

از مکاید بزرگ شیطان و نفس اماره آن است که جوانان را وعده صلاح و اصلاح در زمان پیری می‌دهد تا جوانی با غفلت از دست برود؛ و به پیران وعده طول عمر می‌دهد. و تا لحظه آخر با وعده‌های پوچ انسان را از ذکر خدا و اخلاص برای او باز می‌دارد تا مرگ برسد؛ و در آن حال ایمان را اگر تا آن وقت نگرفته باشد می‌گیرد. پس در جوانی که قدرت بیشتر داری به مجاهدت برخیز، و از غیر دوست جل و علا بگریز، و پیوند خود را هر چه بیشتر – اگر پیوندی داری – محکمتر کن؛ و اگر خدای نخواسته نداری، تحصیل کن، و در تقویتش همت گمار.

که هیچ موجودی جز او جل و علا سزاوار پیوند نیست. و پیوند با اولیای او اگر برای پیوند به او نباشد، حیله شیطانی است که از هر طریق سد راه حق کند.

هیچ‌گاه به خود و عمل خود به چشم رضا منگر که اولیای خلص چنین بودند و خود را لاشی ء می‌دیدند؛ و گاهی حسنات خود را از سیئات می‌‌شمردند. پسرم، هر چه مقام معرفت بالا رود، احساس ناچیزی غیر او جل و علا بیشتر شود. در نماز، این مرقاة وصول الی الله، پس از هر ستایش «تکبیر»ی وارد است؛ چنانچه در دخول آن «تکبیر» است، که اشاره به بزرگتر بودن از ستایش است، ولو اعظم آن که نماز است. و پس از خروج، «تکبیرات» است که بزرگتر بودن او را از توصیف ذات و صفات وافعال می‌رساند. چه زبان و چه بیان توصیف کند که تمام عالم از اعلی مراتب وجود تا اسفل سافلین، هیچ است و هر چه هست او است؛ و هیچ از هستی مطلق چه تواند گفت. و اگر نبود امر خدای تعالی و اجازه او جل و علا، شاید هیچ یک از اولیاء سخنی از او نمی‌گفتنند؛ در عین حال که هر چه هست سخن از او است لاغیر، و کس نتواند از ذکر او سرپیچی کند که هر ذکر، ذکر او است: و قضی ربک الا تعبدوا الاایاه؛(4) و ایاک نعبد و ایاک نستعین(5) که شاید از لسان حق خطاب به همه موجودات است. و ان من شی ء الا یسبح بحمده ولکن لا تفقهون تسبیحهم(6) این نیز به لسان کثرت است، و گرنه او حمد است و حامد است و محمود: ان ربک یصلی(7) الله نورالسموات و الارض(10) پسرم، ما که عاجز از شکر او ونعمت‌های بی‌منتهای اوییم، پس چه بهتر که از خدمت به بندگان او غفلت نکنیم که خدمت به آنان خدمت به حق است؛ چه که همه از اویند.

هیچ‌گاه در خدمت به خلق الله خود را طلبکار مدان که آنان به حق منت بر ما دارند، که وسیله خدمت به او جل و علا هستند. و در خدمت به آنان دنبال کسب شهرت و محبوبیت مباش که این خود حیله شیطان است که ما را در کام خود فرو برد.

و در خدمت به بندگان خدا آنچه برای آنان پر نفع‌تر است انتخاب کن، نه آنچه برای خود یا دوستان خود؛ که این علامت صدق به پیشگاه مقدس او جل و علا است. پسر عزیزم، خداوند حاضر است و عالم محضر او است و صفحه نفس ماها یکی از نامه‌های اعمالمان. سعی کن هر شغل و عمل که تو را به او نزدیکتر کند انتخاب کن که آن رضای او جل و علا است. در دل به من اشکال مکن که اگر صادقی، چرا خود چنین نیستی؛ که من خود می‌دانم که به هیچ‌یک از صفات اهل دل موصوف نیستم؛ و خوف آن دارم که این قلم شکسته در خدمت ابلیس و نفس خبیث باشد و فردا از من مؤاخذه شود؛ لکن اصل مطالب حق است، اگر چه به قلم مثل منی که از خصلت‌های شیطانی دور نیستم. و به خدای تعالی در این نفس های آخر پناه می‌برم و از اولیای او جل و علا امید دستگیری و شفاعت دارم. بارالها، تو خود از این پیر ناتوان و احمد جوان دستگیری کن، و عاقبت ما را ختم به خیر فرما، و با رحمت واسعه خود ما را به بارگاه جلال و جمال خود راهی ده.

والسلام علی من اتبع الهدی شب 15 ربیع المولود 1407

روح الله الموسوی الخمینی


پاورقی:

1- «عنقا شکار کس نشود دام بازگیر کانجا همیشه باد به دست است دام را».- حافظ

2- «اوست اولین و آخرین و پیدا و نهان.» (حدید/ 3)

3- «با آنان پیکار کنید تا فتنه نباشد و دین از آن خدا گردد.» (بقره/ 193)

4- «و پروردگار تو حکم فرموده که جز او را نپرستید.» (اسراء/ 23)

5- «فقط تو را می‌پرستیم و فقط از تو یاری می‌طلبیم.» (حمد/ 4)

6- هیچ چیزی نیست مگر آنکه با حمد و سپاس او تسبیح گوید اما شما تسبیح آنان را نمی فهمید.» (اسراء/ 44)

7- «همانا پروردگار تو نماز می‌گزارد... » اصول کافی، ج 2، ص 329، «کتاب الحجة»، «باب مولدالنبی» (ص)، حدیث 13

8- «خدا نور آسمان‌ها و زمین است.» (نور/ 35)