تبیان، دستیار زندگی
سال 63 هادی مرزبان پلکان زنده یاد اکبررادی را کارگردانی کرد . و امروز بعد از گذشت بیست و هشت سال دوباره پلکان روی صحنه می رود . اثری که مربوط به همه ی زمان هاست ، هر چند که دوره ی تاریخی خاصی را روایت می کند
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : مجتبی شاعری
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

بلبل پسی خان


سال 63 هادی مرزبان پلکان زنده یاد اکبررادی را کارگردانی کرد . و امروز بعد از گذشت بیست و هشت سال دوباره پلکان روی صحنه می رود . اثری که مربوط به همه ی زمان هاست ، هر چند که دوره ی تاریخی خاصی را روایت می کند .

بلبل پسی خان

مایه ی خرسندی در این است که یک اثر هنری در مواجهه با مخاطب عادی به اقبال عمومی درست یابد. حذر از کاربرد غلط مصطلح مخاطب عام هم به همین دلیل است. استعمال مخاطب عام بار معنایی و ضد ارزشی دارد،  اما مخاطب عادی، نماینده و معرّف عقل سلیم حاکم بر جامعه است.

عقل سلیم یک فارسی زبان قطعاً با عقل سلیم یک عرب زبان یا یک متکلم انگلیسی فرق می کند. متکلم بودن به یک زبان،  بستر اندیشه ی فرد محسوب می شود و اتفاقاً برای فارسی زبانانی که کمتر، از هنر نمایشی متعالی  بهره مند می شوند، نمایش پلکان محل داوری مناسبی است.

مخاطب عادی آلوده ی تعصّب نیست و ذهنش با جزئیات و دقایق و ظرافت های یادگیری ضایع نشده است، اما دانشجوی تئاتر و یا علاقه مند حرفه ای هنر نمایشی در بسیاری از مواقع قصیده ی ستایش آمیزش را به فهرست بلندبالای نام ها تقدیم می کند وبه  اثر هنری کاری ندارد و زمانی هم که تیغ نقد می کشد یا متد متقابل سلیقه اش را می زند و یا این که گمنامی خالقین اثر را نشانه می گیرد.

نام اکبر رادی به تنهایی کافی است که یکی از این دو منش را پیش بگیریم و با پذیرش این که هیچ کس مثل هادی مرزبان نمی تواند، آثار زنده یاد رادی بزرگ را روی صحنه ببرد، کارگردان وفادار رادی را دچار تفرعن کاذب کنیم.

با این همه  اجرای دوباره ی پلکان می تواند بانی آشتی باشد. آشتی مردم با تئاتر. البته نگارنده نام اکبر رادی را با تعصب می نویسد،  که این شاید به جهت جواب معاشرت گرمی باشد که در زمان حیات رادی بزرگ درک کرده است. اما این تعصب در متن نمایشی، از قضا پذیرش هر اجرایی را با سخت گیری و کمترین اغماض همراه می کند. شما هم اگر علاقه مند حرفه ای تئاتری هستید می توانید تماشای این نمایش را به همان مخاطب عادی- و نه مخاطب عام- پیشنهاد کنید. هیجان و شعف را در پایان اجرا حس خواهید کرد.

پلکان اولین اثری از زنده یاد اکبر رادی است که هادی مرزبان اجرایش کرده است. حدوداً بیست و هشت سال پیش و لابد اجرای بیست و هشت سال پیش هم آنقدری درست بوده است که بعد از آن هم  همراهی رادی بزرگ و مرزبان ادامه یافته باشد . تقریباً هر نمایش نامه ی جدیدی از استاد، را ابتدائا مرزبان روی صحنه برده است و در اکثر اوقات این قید نخستین به نمونه ی انحصاری مرزبان  هم تبدیل شده است .

در یادداشت ها و نزدیک به نقدهایی که در ایام اجرای پلکان در روزنامه ها و نشریات و فضای مجازی منتشر شده است، بیشتر وجوه دراماتیک اثر به عنوان یک نمایش نامه مورد توجه قرار گرفته است و این نوعی بررسی و شاید نقد متن نمایشی محسوب شود، که به هر زمان دیگری هم می شود موکولش کرد.

اما آن چه پیش از هر چیزی باید در رویکرد به پلکان مورد نظر قرار بگیرد، قرائت مرزبان از متن رادی است.

نمایش پلکان از یک تک اجرای شب آخر جشنواره ی تئاتر آغاز شد.

هرچند که مرزبان اجرای شب جشنواره را یک پیش درآمد و یا یک تمرین نهایی می داند، اما در اجرای یک نمایش فاخر ایرانی و پارسی موفق نشان داد.

بازی دانیال حکیمی در شب جشنواره شاید به جهت استقبال تماشاچی از نمایش، جان ویژه ای داشت. خود بلبل پسیخان روی صحنه بود و خبری از حکیمی وجود نداشت.

با این وجود ،  نکته ای  که  در انحصار اجرای حکیمی  نباید مغفول بماند، بازی دیگران است. ایرج راد فقط در تابلوی اول حضور دارد، اما غم به یغما رفتنش  تا پایان نمایش روی دوش تماشاچی سنگینی می کند. اصلاً غمش روی تماشاچی هوار می شود.

در کنکاش اجرایی شدن پی رنگ پلکان یکدستی و سادگی بیان وجود دارد. واین سادگی و یکدستی صورت زیبایی به اندامواره ی پلکان می بخشد ، حتی مواقعی که نمادها و استعاره ها به خط داستانی وارد می شوند، یک والور رنگ نامحسوس وجود دارد که مرز میان زندگی، تئاتر و نمادگرایی را در می نوردد

از جمله بازی های درخشان دیگر پلکان به بازی روح الله کمانی و مژگان خالقی در نقش بمانی  می شود ، اشاره کرد. بازی کمانی از سکونی که در تعریف شخص بازی بالاجه آمده است ، شروع می شود.

از بازی کم کلام واکنشی تا  پرگویی کنشگری که قابل پذیرش است.

و این همه به جهت هدایت درست مرزبان است.  تحلیل و شاید نقد پلکان در سه سرزمین متفاوت در گریز است. نقد فرمالیستی، نقد روان شناختی و البته نقد پدیدارشناسانه ی اجرای پلکان. در کشف و شرح و بسط صورت یک اثر هنری به پیشینه ی نویسنده و کارگردان کاری نداریم. نکات جزیی مد نظر نیستند. اما یک نکته ی برجسته وجود دارد و آن هم نمایشی شدن نمادها، استعاره ها و ذهنیت اشخاص بازی است.

برای دریافت پی رنگ یک اثر ادبی در نمایشی شدن آن  لحن اثر بسیار تعیین کننده است و این همان مفهومی است که زیباشناسی یک اثر را در به اندام بودن اجزایش نشان می دهد. این حرف ها همه کلی گویی است ، که معرف جوهره ی نمایش نمی تواند باشد. اما برای  صورتگرایی پلکان باید به یک کلید واژه اشاره کرد. آن هم سادگی است. سادگی که عمق را کنار نگذاشته و در سطح تعریف نمی شود.

در کنکاش اجرایی شدن پی رنگ پلکان یکدستی و سادگی بیان وجود دارد. واین سادگی و یکدستی صورت زیبایی به اندامواره ی پلکان می بخشد ،  حتی مواقعی که نمادها و استعاره ها به خط داستانی وارد می شوند،  یک والور رنگ نامحسوس وجود دارد که مرز میان زندگی، تئاتر و نمادگرایی را در می نوردد و اتفاقاً همین صورت گرایی اجرا در روان شناسی اشخاص بازی هم تأثیر دارد. استعاره ها و نمادهای پلکان در معرفی شخصیت بلبل و مبارزه های درونی اش  موفق عمل می کند. در واقع میزانسنی که کارگردان تعیین می کند، این امکان را برای بازیگر فراهم می کند،  که بهترین قابلیت هایش را نشان دهد و عدول بازیگر از میزانسن تعیین شده به بهانه ی بداهه پردازی،  آن لحن متناسب را دچار اختلال و لکنت خواهد کرد.

هر فرد دنیای شخصی خودش را دارد و دنیای شخصی هر فرد با وجود ما به ازاء واقعی و بیرونی الزاماً مابه ازاء نمایشی پیدا نمی کند. برای یافتن نقبی از این مابه ازاء اجتماعی (بیرونی) به مابه ازاء نمایشی نیازمند یک پدیدارشناسی هستیم. پدیدارشناسی که منحصر به آفرینش ادبی اثر نیست و قطعاً اجرای صحنه ای آن را کامل می کند. تغییر صحنه های پلکان در سن گردان، می تواند بازگو کننده ی همین مفهوم ذهنی به مفهومی نمایشی باشد. تسلسل و مدار بسته ای که نه فقط بلبل که هر انسانی از آن ناگزیر است . تغییر صحنه های پلکان مثل ورق خوردن پنج تابلوی با شکوه اما درد آور است . تغییر صحنه ها  با حضوری به ظاهر انتزاعی صورت می گیرد که اتفاقاً در دفاع از نظریه های هنر تجسمی هم به میان می آیند. افکار و درگیری های خیر و شر که کم کم به درندگی خصلت های تماماً شر منتهی می شود،  در این نوع بازی قابل درک هستند.

ویژگی اجرای پلکان یکی هم در بازی های مقابل نقش  بلبل است. از اجرای نمایش این طور مشهود است که آدم ها اتفاقاً به درستی با دنیای بلبل کاری ندارند. تلاشی برای تحول نهادینه ی بلبل نمی کنند  و این شاید به دلیل درگیری هر کدام با دنیای شخصی شان باشد. شاید در تغییر بلبل های جامعه هم همین نقطه غفلت است: این که بلبل ها را در تقابل با کنش یا واکنش شخصی مان تحلیل می کنیم و به ماهیت شکل گیری شان، کاری نداریم.

مجتبی شاعری

بخش سینما و تلویزیون تبیان