تبیان، دستیار زندگی
با کفاری که اطرافمان هستند و اخیراً زیاد هم شده‌اند، چگونه رفتار کنیم؟ آیا قطع مراوده کنیم؟ در ادامه سۆال آمده است که نمی شود با آنان از خدا و دین حرف زد، اصلاً از شنیدن اسم خدا یا اسلام بدشان می‌آید. مگر می شود در یک کشور کافر و مسلمان با هم زندگی کنند؟!
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

بهترین رفتار با منکرین خدا چیست؟


با کفاری که اطرافمان هستند و اخیراً زیاد هم شده‌اند، چگونه رفتار کنیم؟ آیا قطع مراوده کنیم؟ در ادامه سۆال آمده است که نمی شود با آنان از خدا و دین حرف زد، اصلاً از شنیدن اسم خدا یا اسلام بدشان می‌آید. مگر می شود در یک کشور کافر و مسلمان با هم زندگی کنند؟!

گناه

در این امر نکات بسیاری است که باید رعایت شود و البته اغلب این نکات اختصاصی به برخورد با کفار ندارد، بلکه به تمامی شئون اخلاقی خود ما مربوط می‌گردد. به عنوان مثال:

1- به همین راحتی به هر کسی لقب «کافر» ندهیم، هر چند که شاید در ظاهر و کلام گاه اظهار کفر کنند.

2- مسئله مهم و قابل توجه این است که در عقاید مردم تفتیش نکنیم. گاه همین تفتیش‌ها دیگران را به لجاجت و خودمان را به وسواس می‌اندازد.

3- مسئله مهم آن که اخلاق، رفتار، محبت به جا، مراعات، حفظ حقوق و احترام را حتماً و حتماً مراعات کنیم. حتی اگر طرف مقابل کافر باشد. کافر بودن کسی به ما اجازه نمی‌دهد که بی‌احترامی، اهانت یا تحقیر کرده و یا حقوق کسی را ضایع کنیم. دقت کنیم که طرف ما خداوند متعال است و نه افراد مۆمن و کافر. مۆمن خود را در محضر خدا می‌بیند، نه محضر دیگران.

4- آن که باید خود را در قابلیت جذب و ارشاد و به اسلام (نه دعوت به خود) قرار دهیم. دیگران مسلمانی را در ما می‌بینند و از اسلام زده می شوند. حال سخت است که بفهمانید «آقا با من یا آن آقا چه کار داری، اسلام را درک کن». 

«قلب‌ها گاهی آمادگی روی آوردن به حق را دارند و گاهی ندارند، پس از حالت اشتیاق و اقبال آنها وارد شوید. یا قلب‌ها خوشایندها و ناخوشنودی‌هایی دارند، از سوی خوشایندهای‌شان وارد شوید.»

5- حضرت علی علیه‌السلام فرمودند «انّ للقلوب شهوة اقبالا و ادبارا فاتوها من قبل شهوتها و اقبالها»، مضمون این سخن گهربار این است که «قلب‌ها گاهی آمادگی روی آوردن به حق را دارند و گاهی ندارند، پس از حالت اشتیاق و اقبال آنها وارد شوید. یا قلب‌ها خوشایندها و ناخوشنودی‌هایی دارند، از سوی خوشایندهای‌شان وارد شوید

به عنوان مثال ممکن است با جوانی برخورد کنید که خدا را دوست دارد، یا دست کم می‌خواهد که دوست داشته باشد، اما رعایت نماز یا حجاب ندارد. خوب باید با او در حیطه‌ی علاقه‌اش صحبت شود تا آرام آرام معرفت و میلش زیاد شود.

اسلام برای جذب است، نه این که دیواری دور خود بکشد، و همگان را دفع کند، و البته اجازه هم نمی‌دهد که کفار از روحیه لطیف، مهربانی و شوق جذب آنها سوء استفاده کنند و بر سرشان سوار شوند

نکات:

الف - بدیهی است که هر کس محبوب و محبوب‌هایی دارد و هم چنین کسان یا چیزهایی را دشمن می‌دارد، در واقع هر کسی «حُبّی و بُغضی» دارد. بدیهی است که وقتی سخن از محبوبش به میان آید خوشحال می‌شود، خواه آن محبوب خدا باشد یا پول یا شهوت؛ و هر گاه سخن از مغضوبش به میان آید ناراحت می‌شود، خواه مغضوبش معاویه و یزید (لعنت الله) باشند یا خدا و پیامبر و اسلام.

خداوند متعال خود می‌فرماید که برخی تا نام «الله جلّ جلاله» را می‌شنوند، قلب‌شان «مشمئز» می‌شود، اما اگر از این بحث خارج شده و به چیزهایی که دوست دارند اشاره شود، قلب‌شان باز و فرحناک می‌گردد:

«وَإِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِینَ لَا یُۆْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَإِذَا ذُكِرَ الَّذِینَ مِن دُونِهِ إِذَا هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ» (الزمر، 45)

ترجمه: هنگامی که خداوند به یگانگی یاد می‏شود، دل‌های کسانی که به آخرت ایمان ندارند مشمئز (و متنفر) می‏گردد; اما هنگامی که از معبودهای دیگر یاد می‏شود، آنان خوشحال می‏شوند.

متقابلاً مۆمن نیز هر کجا سخن و یاد خدا آمد، دلش روشن و محکم می‌گردد و هر کجا سخن از کفر، شرک، نفاق، معصیت، فسق، فجور و ظلم بود، دلش مشمئز و تیره می‌شود:

«إِنَّمَا الْمُۆْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُكِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِیمَانًا وَعَلَى رَبِّهِمْ یَتَوَكَّلُونَ» (الأنفال،2)

ترجمه: مۆمنان همان كسانى‏اند كه چون خدا یاد شود دلهای‌شان بترسد (از خوف و شوق بلرزد) و چون آیات او بر آنان خوانده شود بر ایمانشان بیفزاید و بر پروردگار خود توكل مى‏كنند.

گناه

پس این خصلت بشر است که از ذکر محبوب شاد و از ذکر مغبوض ناراحت، متنفر و حتی مشمئز  می‌شود. لذا ما مجبور نیستیم تا آنها را دیدیم، از خدا سخن بگوییم تا بر تنفرشان افزوده شده و گمراه‌تر شوند.

البته این نکات در برخورد با کسانی است که عناد و لجاجی ندارند، اما غافل هستند. پس ما می‌توانیم با برخوردهای صحیح، سبب تذکرات و تأثیرات مسقیم و غیر مستقیم گردیم و مجبور نیستیم که حتماً همه را دشمن ببینیم. اما اگر جمعی بودند که به غیر از غفلت، دچار عناد و لجاج هم بودند، مثلاً بر خود واجب کرده بودند که هر کجا دور هم جمع شدند، حتماً تکفیر کنند و از اسلام، قرآن و سایر آموزه‌های اسلامی بد بگویند یا مسخره کنند، بدیهی است که مسلمان باید ابتدا سعی کند تا موضوع بحث را عوض کند، تا آنها بیشتر سقوط نکنند و اگر اصرار بر تداوم داشتند، با آنها ننشیند و مجلس (یا ارتباط) را ترک کند:

«وَإِذَا رَأَیْتَ الَّذِینَ یَخُوضُونَ فِی آیَاتِنَا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى یَخُوضُواْ فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ وَ إِمَّا یُنسِیَنَّكَ الشَّیْطَانُ فَلاَ تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرَى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ» (الأنعام، 68)

ترجمه: و چون ببینى كسانى [به قصد تخطئه] در آیات ما فرو مى‏روند از ایشان روى برتاب تا در سخنى غیر از آن درآیند و اگر شیطان تو را [در این باره] به فراموشى انداخت پس از توجه [دیگر] با قوم ستمكار منشین.

حضرت علی (علیه السلام)مالک اشتر فرمود: اگر مردم مسلمان نبودند، یک حق بر گردن تو دارند که هر دو «انسان» هستید و اگر مسلمان بودند که دو حق دارند، هم انسان هستند و هم برادر دینی تو.

بدیهی است که هر کس محبوب و محبوب‌هایی دارد و هم چنین کسان یا چیزهایی را دشمن می‌دارد، در واقع هر کسی «حُبّی و بُغضی» دارد. بدیهی است که وقتی سخن از محبوبش به میان آید خوشحال می‌شود، خواه آن محبوب خدا باشد یا پول یا شهوت؛ و هر گاه سخن از مغضوبش به میان آید ناراحت می‌شود، خواه مغضوبش معاویه و یزید (لعنت الله) باشند یا خدا و پیامبر و اسلام

ب – چرا نمی‌شود که مۆمن و کافر در یک کشور و کنار هم زندگی کنند، چه رسد به مسلمان و کافر؟! انبیای الهی وقتی به سوی مردم گسیل شدند، اغلب مردم کافر بودند؛ ما مسلمانان نیز که به خدا، قرآن، اسلام، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و اهل بیت (علیهم السلام) روی آورده و می‌آوریم، اغلب دچار گناهان کبیره و صغیره هستیم. در قرآن کریم آیات بسیاری هست که می‌فرماید اگر کفار با شما دشمنی و جنگ نکردند، شما نیز با آنان مسالمت داشته باشید. حضرت علی (علیه السلام ) به مالک اشتر فرمود: اگر مردم مسلمان نبودند، یک حق بر گردن تو دارند که هر دو «انسان» هستید و اگر مسلمان بودند که دو حق دارند، هم انسان هستند و هم برادر دینی تو.

پس بهترین راه، همان خودسازی در ایمان، تقوا و اخلاق از یک سو و مراعات و دلسوزی دیگران از سوی دیگر است. و البته اگر خدایی ناکرده کسی اظهار کفر کرد و ضمناً به دشمنی و محاربه برخاست، تکلیف متفاوت می‌شود. اما معمولاً افرادی که در اطراف ما هستند و ما آنها را کافر می‌خوانیم و یا خودشان از روی غفلت چنین اظهاری می‌کنند، چه بسا فقط می‌خواهند خودنمایی کنند و اصلاً کافر نباشند و یا اگر واقعاً کافرند، دشمنی نداشته باشند. پس باید به قابلیت‌های جذب آنها نیز توجه داشت. باید چه در جنگ و چه در صلح، چه در ملاطفت و چه در سخت‌گیری، چه در جذب و چه در دفع، با بصیرت تمام به سیره و آموزه‌های پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله) و اهل بیت (علیهم السلام) تأسی کرد.

اسلام برای جذب است، نه این که دیواری دور خود بکشد، و همگان را دفع کند، و البته اجازه هم نمی‌دهد که کفار از روحیه لطیف، مهربانی و شوق جذب آنها سوء استفاده کنند و بر سرشان سوار شوند.

در ضمن به هیچ وجه تعداد کفار زیاد نیست و روز به روز نیز زیادتر نمی‌شود، بلکه برعکس است. منتهی چون نادر هستند، به چشم می‌آیند و چون حساس هستیم، زیاد می‌بینیم.

بخش قرآن تبیان


منبع: سایت ایکس شبهه