تبیان، دستیار زندگی
در هر جامعه اى گناه تکرار شود، حیا از بین مى رود و هرگاه گناه تکرار بشود، ابهّت آن جامعه از بین مى رود. روایاتى به این مضمون داریم كه اگر اراده خداوند بر این قرار بگیرد كه كسى یا قومى را به خاطر اعمال بدشان هلاك كند، حیا را از ایشان مى‌گیرد.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : مهناز وکیلی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

زیباترین لباس دنیا

امام صادق علیه السلام


بسیارى از مردم هستند كه به هیچ اصل اخلاقى پاى ‌بند نمى ‌شوند؛ به تعهدات خود عمل نمى ‌كنند، امانت‌ها را به صاحبانشان بر نمى ‌گردانند، دروغ مى ‌گویند و به تدریج به همه صفات پست آلوده مى ‌شوند. آنچه موجب مى ‌شود مردم از بسیارى رذایل اخلاقى مصون بمانند، «حیا» است.

سپری در برابر آلودگی ها

علماى علم اخلاق «حیا» را حالت انقباض نفس مى دانند که در مقابل زشتیها خود را عقب مى کشد. سرچشمه حیا مثل بسیارى از عکس العملهاى انسان، همان معرفت و شناخت است. انسان وقتى زشتى عملى را مى شناسد خودش را در مقابل آن حفظ مى کند. حیا یک عامل مهمّ باز دارنده است و باعث مى شود که انسان به بسیارى از گناهان آلوده نشود.

لباس مسلمان

در روایتی نورانی، امام صادق علیه السلام به عبدالله بن جندب می فرماید:

« یَا ابْنَ جُنْدَب! الاِْسلامُ عُریانٌ فَلِباسُهُ الْحَیاءُ...؛ ای پسر جندب! اسلام برهنه است و لباس آن حیاء می باشد ».(1)

انسان فطرتاً به گونه ‌اى آفریده شده است كه اگر متوجه شود عیوبش بر دیگران ظاهر شده و یا احتمال بدهد كه ممكن است دیگران به عیوب وى پى ببرند، ناراحت مى‌ شود و در صدد بر مى ‌آید تا عیب خود را بپوشاند.  به حسب روایت امام صادق علیه السلام، فایده این كار اینست كه انسان براى جلوگیرى از بروز چنین حالتى، سعى مى ‌كند كار زشتى مرتكب نشود تا مبادا در نزد دیگران عیوبش آشكار گردد و موجب خجالت و سرافكندگى ‌اش شود.

در هر جامعه اى گناه تکرار شود، حیا از بین مى رود و هرگاه گناه تکرار بشود، ابهّت آن جامعه از بین مى رود. روایاتى به این مضمون داریم كه اگر اراده خداوند بر این قرار بگیرد كه كسى یا قومى را به خاطر اعمال بدشان هلاك كند، حیا را از ایشان مى‌گیرد

فرق انسان و حیوان

در روایت دیگری، مُفَضَّل بن عمر از امام صادق علیه السلام نقل مى‌ كند كه آن حضرت مى ‌فرمایند: « آن خصلتى كه خداوند ویژه انسان‌ها قرار داده و حیوانات از آن محرومند، حیا است».

به حسب این روایت، اگر انسان ابایى نداشته باشد كه دیگران متوجه كارهاى زشتش بشوند، از انسانیت به دور مى‌افتد؛ زیرا از آن خصلتى كه خداوند در وجودش قرار داده بود تا به زشتى ‌ها آلوده نشود، به درستى استفاده نكرده است.

دو بالِ مومن مضمون بعضى از روایات این است كه «حیا» و «ایمان» با یكدیگر تلازم دارند؛ به این معنا كه اگر حیا از انسان سلب شود، ایمان هم از بین خواهد رفت. امام صادق علیه السلام مى فرماید: « لا إیمانَ لِمَنْ لا حَیاءَ لَهُ;  کسى که ایمان ندارد، حیا نیز ندارد ».(2) در برخى دیگر از روایات به این نكته اشاره شده است كه كار انسان بى‌ حیا به آن جا مى ‌كشد كه ربقه اسلام از گردنش برداشته مى‌شود؛ یعنى خداى ناكرده از كفر سر در مى ‌آورد.(3) در نتیجه بى حیایى انسان را به جهنّم مى کشاند. چنانکه امام على علیه السلام مى فرماید:

« کسى که خطایش زیاد شود حیایش کم مى شود (چون وقتى یک بار گناه کند خجالت مى کشد; امّا وقتى تکرار شد دیگر خجالت نمى کشد و حیا کم مى شود) و کسى که حیایش کم شد، زهدش کم مى شود (و پرهیز از گناه نمى کند) و کسى که پرهیز از گناهش کم شود، قلبش مى میرد، و کسى که قلبش بمیرد، اهل جهنّم است» .(4)

حیاء یا خجالت

متأسفانه گاهى از این مسأله سوء برداشت مى‌شود و برخى حیا را با هر نوع خجالت كشیدن مساوى مى‌گیرند. بر این اساس، چنین نتیجه‌ گیرى مى‌كنند كه چون خجالت كشیدن موجب سلب اعتماد به نفس مى‌گردد و افراد خجالتى معمولا موفقیتى در اجتماع ندارند، پس نباید زیاد روى مسأله حیا تأكید كرد!

این سوء برداشت از آن‌جا ناشى مى ‌شود كه مفهوم حیایى كه مورد تأكید نظام ارزشى اسلام مى ‌باشد، به درستى تبیین نگردیده است. نباید مفهوم حیا را با مفهوم خجالت مساوى بدانیم؛ چرا كه در بسیارى از موارد، خجالت كشیدن نوعى نقص تلقى مى‌ شود كه مشكلات فراوانى را براى فرد به وجود مى ‌آورد. افراد خجالتى نمى ‌توانند حرفشان را بزنند، وظایفشان را به خوبى انجام دهند و در جامعه حضورى فعال داشته باشند.

اصل حیا به عنوان پدیده‌اى روان‌شناختى، عبارت از حالتى در انسان است كه هنگام ظهور عیب یا كارى ناهنجار پدید مى‌آید. به عبارت دیگر، اگر انسان نقص و كمبودى داشته باشد كه عیب محسوب مى ‌شود و یا رفتار زشتى از وى سر بزند كه دیگران متوجه شوند، حالتى به او دست مى‌ دهد كه اصطلاحاً به آن حیا و شرم مى ‌گویند. این حالت مخصوص كسانى است كه براى خود ارزش قایلند و طالب كرامت و شرافت مى ‌باشند. چنین افرادى وقتى متوجه نقص و یا رفتار زشت خود مى ‌شوند، دچار حالت شرم ‌سارى مى ‌شوند.

حیا

حیاى خوب، حیای بد

صفات خوب معمولا بین دو صفت بد در طرف افراط و تفریط قرار مى‌گیرند. حیاى مطلوب نیز حیایى است كه از افراط و تفریط به دور باشد. یكى از مصادیق حیاى افراطى این است كه انسان به سبب داشتن نقصى در اعضاى بدنش، از حضور در اجتماع خوددارى كند تا مبادا دیگران متوجه نقص اندام وى بشوند. این‌گونه افراط در ستر عیوب انسان را از فعالیت‌هاى اجتماعى باز مى‌ دارد. از این ‌رو، خجالت كشیدن به سبب چنین عیوبى خوب نیست و حیا محسوب نمى ‌شود.

از سوى دیگر، بى‌ باكى نسبت به انجام كارهاى زشت و ابا نداشتن از این‌كه دیگران متوجه آنها بشوند نیز مذموم است. اگر انسان توانایى این را دارد كه عیوب خود را رفع كند، حتماً باید به چنین كارى اقدام نماید. براى مثال، جاهل بودن عیب است و انسان براى رفع آن باید تحصیل علم كند، اما برخى افراد به جاى این‌كه با تحصیل علم، به رفع جهلشان مبادرت ورزند، سعى در پنهان نمودن آن مى‌ نمایند؛ مانند دانش‌آموز و یا دانشجویى كه هیچ وقت از معلم و یا استاد خود سۆال نمى ‌كند تا معلوم نشود كه او مسأله ‌اى را نمى ‌داند! این كار عاقلانه‌‌اى نیست؛ چرا كه موجب مى‌ شود تا انسان از بسیارى علوم و فضایل محروم گردد.

هم‌چنین ممكن است كارى نسبت به شخصى زشت باشد، اما نسبت به شخصى دیگر نه. مثلا، رابطه ‌اى كه همسر با همسر خود دارد، زشت نیست، اما اگر این رابطه را با دیگرى داشته باشد زشت است. در روابط زناشویى حیا و خجالت كشیدن معنایى ندارد. این نوع خجالت كشیدن مذموم است. ما زمانى باید از كسى خجالت بكشیم كه كارى را انجام دهیم كه در نظر آن فرد زشت تلقى مى‌ شود.

بنابراین افراط و تفریط در اینجا نیز مذموم است. حیاى مطلوب آن است كه انسان را از ارتكاب كار زشت باز دارد و در واقع حالتى متوسط و معتدل بین كم‌رویى، و دریدگى و بى‌شرمى است.

نباید مفهوم حیا را با مفهوم خجالت مساوى بدانیم؛ چرا كه در بسیارى از موارد، خجالت كشیدن نوعى نقص تلقى مى‌ شود كه مشكلات فراوانى را براى فرد به وجود مى ‌آورد. افراد خجالتى نمى ‌توانند حرفشان را بزنند، وظایفشان را به خوبى انجام دهند و در جامعه حضورى فعال داشته باشند

مطلوب ‌ترین حیاء

شرط خجالت كشیدن این است كه انسان بداند كسى كار زشت او را دیده است.  چگونه ممكن است انسان در حضور خدایى كه عظمتش بى ‌نهایت است و احتیاج انسان به او نیز بى ‌نهایت، كارى انجام دهد كه خدا آن را نهى كرده و خجالت هم نكشد؟! گاهى انسان حتى از این‌كه كودكى از كار زشت او مطلع شود خجالت مى‌ كشد، اما از این‌كه خدا آن را دیده است خجالت نمى ‌كشد! این بدان جهت است كه ما عظمت خدا را درك نكرده ‌ایم. كسانى كه ایمانشان ضعیف است و از حضور خداى متعال در همه شۆون زندگى خود غافلند، از خدا خجالت نمى ‌كشند. لذا صرف این‌كه انسان بداند خدا در همه جا حاضر است، اما آن‌گونه كه باید و شاید به حضور خدا توجه نداشته باشد، باعث نمى ‌شود كه اگر مرتكب گناهى شود، از خدا خجالت بكشد. انسان هر قدر بیش‌تر به حضور خدا توجه داشته باشد و نیز عظمت خدا را بهتر درك كند، با انجام دادن كارهاى زشتى كه او نمى‌پسندد، بیش‌تر خجالت مى ‌كشد.

نبض حیات جامعه

در هر جامعه اى گناه تکرار شود، حیا از بین مى رود و هرگاه گناه تکرار بشود، ابهّت آن جامعه از بین مى رود. روایاتى به این مضمون داریم كه اگر اراده خداوند بر این قرار بگیرد كه كسى یا قومى را به خاطر اعمال بدشان هلاك كند، حیا را از ایشان مى‌گیرد. (5) حیا كه از انسان گرفته ‌شد، دیگر حیات حقیقى براى وى مفهومى نخواهد داشت.

بنابراین حیا یكى از بهترین، ارزنده‌ترین و مۆثرترین خُلق و خوهاى انسان به شمار مى ‌آید؛ زیرا مانع از این مى‌ شود كه انسان به كارهاى زشت مبتلا شود.

پی نوشت:

1) بحارالانوار: 78/ ب 24، ح 1.

2) اصول کافى: 3/166.

3) بحارالانوار: 78/ب 22، ح 5؛ الحیاءُ والایمانُ مقرونانِ فى قَرْن فاذا ذَهَبَ اَحَدُهما تَبِعَهُ صاحبُهُ؛ حیا و ایمان قرین یكدیگرند، پس هرگاه یكى از آنها برود دیگرى نیز خواهد رفت.

4) نهج البلاغه، کلمات قصار، 349؛ مَنْ کَثُرَ خَطَۆُهُ قَلَّ حَیاۆُهُ، وَ مَنْ قَلَّ حَیاۆُهُ قَلَّ وَرَعُهُ، وَ مَنْ قَلَّ وَرَعُهُ ماتَ قَلْبُهُ، وَ مَنْ ماتَ قَلْبُهُ دَخَلَ النّارَ.

5) اصول كافى: 2/291؛ اذا اراد اللّهُ عزّ و جل هلاكَ عبد نَزَعَ منهُ الحیاء .

ابوالفضل صالح صدر            

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان


منابع:

پندهاى امام صادق علیه السلام براى ره‌ جویان صادق، آیة ‌اللّه محمدتقى مصباح یزدى.

گفتار معصومین علیهم السلام، جلد اول، آیة الله ناصر مکارم شیرازى.

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.