تبیان، دستیار زندگی
یکی از دعاهایی که در هنگام تحویل سال نو، توسط مردم خوانده می شود «یا مقلب القلوب و الابصار، یا مدبر اللیل و النهار، یا محول الحول و الابصار، حول حالنا الی احسن الحال» می باشد .
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

معارف قرآن پایان‌ناپذیر است!


یکی از دعاهایی که در هنگام تحویل سال نو، توسط مردم خوانده می شود «یا مقلب القلوب و الابصار، یا مدبر اللیل و النهار، یا محول الحول و الابصار، حول حالنا الی احسن الحال» می باشد .


قرآن

تدبر در قرآن

لکن باید توجه داشت که این تحویل و نو شدن تنها از طریق آگاهی و تلاش فردی خود انسان حاصل می‌گردد و عید نوروز و تعطیلات آن می‌تواند زمانی مناسب برای رسیدن به این هدف باشد. فرصت‌هایی که می‌توان از آن برای تفکر نمودن در آیات قرآن ـ کتاب هدایت بشر ـ بهره گرفت و خود و خانواده را به سوی کمال و رستگاری پیش برد. بدین منظور در این مجال به بررسی جایگاه و اهمیت تدبر در آیات قرآن پرداخته می‌شود.

معنای تدبر

تدبر در اصل از ماده "دبر" (بر وزن ابر) به معنى پشت سر و عاقبت چیزى است، بنابر این تدبر یعنى بررسى نتائج و عواقب و پشت و روى چیزى مى‏باشد، و تفاوت آن با "تفكر"، این است كه تفكر مربوط به بررسى علل و خصوصیات یك موجود است، اما "تدبر" مربوط به بررسى عواقب و نتائج آن است.

خداوند متعال می‌فرماید:

«أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلافاً كَثِیراً»؛ «آیا درباره قرآن نمى‏اندیشند كه اگر از ناحیه غیر خدا بود اختلافات فراوانى در آن مى‏یافتند.»(نساء/82)

از آیه فوق چند مطلب استفاده مى‏شود:

1ـ مردم موظفند كه درباره اصول دین و مسائلى همانند صدق دعوى پیامبر و حقانیت قرآن مطالعه و بررسى كنند و از تقلید و قضاوت‌هاى كوركورانه بپرهیزند.

2ـ قرآن ـ بر خلاف آنچه بعضى مى‏پندارند ـ براى همه قابل درك و فهم است زیرا اگر قابل درك و فهم نبود دستور به "تدبر" در آن داده نمى‏شد.

یكى از دلائل حقانیت قرآن و اینكه از طرف خدا نازل شده این است كه در سراسر آن تضاد و اختلاف نیست براى روشن شدن این حقیقت به توضیح زیر توجه فرمائید.

معارف قرآن پایان‌ناپذیر است. اینكه به همه دستور تدبّر مى‏دهد نشان آن است كه هر كس تدبّر كند به نكته‏ى تازه‏اى مى‏رسد و اگر علما و دانشمندان گذشته همه‏ى اسرار قرآن را فهمیده باشند، تدبّر ما لغو است

اهمّیت قرآن و تدبّر در آن‏

از منظر دینی كسى كه در آیات قرآن تدبّر نكند سزاوار تحقیر الهى است: «أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى‏ قُلُوبٍ أَقْفالُها» (محمّد، 24)

عالم ربانى كسى است كه سر و كارش با تحصیل و تدریس قرآن باشد «كُونُوا رَبَّانِیِّینَ بِما كُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْكِتابَ وَ بِما كُنْتُمْ تَدْرُسُونَ» (آل عمران، 79) و كتاب آسمانى را باید با جدّیت گرفت «خُذِ الْكِتابَ بِقُوَّةٍ»(مریم، 12)

كسانى كه قرآن را مهجور كردند، در قیامت مورد شكایت پیامبر اكرم صلى اللَّه علیه و آله قرار مى‏گیرند: «وَ قالَ الرَّسُولُ یا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً» (فرقان/30)

خداوند در قرآن می‌فرماید: «كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْكَ مُبارَكٌ لِیَدَّبَّرُوا آیاتِهِ وَ لِیَتَذَكَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ»؛ «(این) كتاب مباركى است كه به سوى تو فرو فرستادیم تا در آیات آن تدبّر كنند و خردمندان پند گیرند.»(ص/29)

«مُبارَكٌ» به چیزى گفته مى‏شود كه فایده و خیر آن، رشد و فزونىِ زیاد و ثابت داشته باشد.

قرآن از منبع مبارك است. «تَبارَكَ الَّذِی» در شب مبارك نازل شده است. «فِی لَیْلَةٍ مُبارَكَةٍ» در مكان مبارك نازل شده «بِبَكَّةَ مُبارَكاً» و خودش نیز مبارك است. سیماى قرآن در این آیه ترسیم شده است:

الف) متن آن نوشته شده است. «كِتابٌ»

ب) از سرچشمه‏ وحى و علم بى‌نهایت الهى است. «أَنْزَلْناهُ»

ج) گیرنده‏ آن شخص معصوم است. «إِلَیْكَ»

د) محتوایش پر بركت است. «مُبارَكٌ»

ه) هدف از نزول، تدبّر در آن است. «لِیَدَّبَّرُوا»

و) علم و آگاهى به نكات و معارف آن، مقدّمه‏ حركت معنوى و قرب به خداست. «لِیَتَذَكَّرَ»

ز) كسانى این توفیق را خواهند داشت كه خردمند باشند. «أُولُوا الْأَلْبابِ»

تدبر

پیام‏هایی که از این آیات می‌توان به دست آورد عبارتند از:

1ـ قرآن، مبارك است. (تلاوت، تدبّر، تاریخ، استدلال، داستان، الگوهاى، معارف، اخبار غیبى، تشبیهات، اوامر و نواهى آن، همه و همه پر از راز و رمز است)

2ـ گرچه قرآن، مبارك است، امّا براى تدبّر است، نه فقط تبرّك جستن به ظاهر آن. (براى حفظ منزل، مسافر و عروس از خطرات)

3ـ تدبّر در قرآن مقدّمه‏ تذكّر است و گر نه چه بسا انسان اسرار و لطایف علمى قرآن را درك كند ولى مایه‏ى غرورش شود.

4ـ تدبّر باید در همه‏ آیات قرآن باشد نه تنها در آیات الاحكام.

5ـ شرط تدبّر و بهره‏گیرى و پندپذیرى، عقل و خرد است.

6ـ كسانى كه از قرآن متذكّر نمى‏شوند، بى‏خردند.

7ـ قرآن، مطابق عقل و خرد است، لذا اهل خرد با تدبّر در آن به احكام و رموزش پى‏مى‏برند. (در قرآن، امرى مخالف عقل یافت نمى‏شود)

8ـ معارف قرآن پایان‌ناپذیر است. اینكه به همه دستور تدبّر مى‏دهد نشان آن است كه هر كس تدبّر كند به نكته‏ى تازه‏اى مى‏رسد و اگر علما و دانشمندان گذشته همه‏ى اسرار قرآن را فهمیده باشند، تدبّر ما لغو است.

از منظر دینی كسى كه در آیات قرآن تدبّر نكند سزاوار تحقیر الهى است: «أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى‏ قُلُوبٍ أَقْفالُها»

آداب تلاوت قرآن‏

همه چیز نیاز به برنامه دارد مخصوصاً بهره‏گیرى از كتاب بزرگى همچون قرآن، به همین دلیل در خود قرآن براى تلاوت و بهره‏گیرى از این آیات آداب و شرائطى بیان شده است:

1ـ «لا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ»؛ «قرآن را جز پاكان لمس نمى‏كنند» که این تعبیر ممكن است اشاره به پاكیزگى ظاهرى باشد كه تماس گرفتن با خطوط قرآن باید توام با طهارت و وضو باشد، و هم اشاره به اینكه درك مفاهیم و محتواى این آیات تنها براى كسانى میسر است كه پاك از رذائل اخلاقى باشند، تا صفات زشتى كه بر دیده حقیقت بین انسان پرده مى‏افكند، آنها را از مشاهده جمال حق محروم نگرداند.

به هنگام آغاز تلاوت قرآن باید از شیطان رجیم و رانده شده درگاه حق، به خدا پناه برد، چنان كه در آیات فوق خواندیم «فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجِیمِ»

3ـ قرآن را باید به صورت "ترتیل" تلاوت كرد، یعنى شمرده، و توام با تفكر «وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلًا» (مزمل/ 4). قرآن را تند و دست و پا شكسته نباید خواند، بلكه باید به آرامى تلاوت كرد، هنگامى كه به آیه‏اى مى‏رسى كه در آن ذكر آتش دوزخ شده است توقف مى‏كنى (و مى‏اندیشى) و به خدا از آتش دوزخ پناه مى‏برى!

4ـ علاوه بر ترتیل، دستور به "تدبر و تفكر" در آیات قرآن داده است آنجا كه مى‏گوید: «أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ‏: آیا آنها در قرآن نمى‏اندیشند؟»

آنها كه آیات قرآن را مى‏شنوند نیز وظیفه‏اى دارند، وظیفه‏شان سكوت كردن، سكوتى توام با اندیشه و تفكر: «وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ»؛ «هنگامى كه قرآن خوانده مى‏شود گوش فرا دهید و خاموش باشید تا مشمول رحمت حق شوید». (اعراف/204)

فرآوری: زینب مجلسی راد

بخش قرآن تبیان        


منابع :

تفسیر نور، ج‏10، ص 102، 103

تفسیر نمونه، ج‏4، ص 28؛ ج‏11، ص: 401 تا 404.