تبیان، دستیار زندگی
مطالعه کتب تاریخ نشان می دهد که مردم عرب جاهلی از نظر اجتماعی تا چه اندازه عقب مانده بودند. همین وضع بود که عرب جاهلی را به قتل و زنده به گورکردن فرزندان خصوصا دختران واداشت...
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : مهناز وکیلی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

در بیابان تفتیده‌ی نادانی

جاهلیت


عربستان، شبه جزیره مستطیل مانندی است که از شمال به دره فرات منتهی می شود و آخرین قسمت های آن بادیةالشام، سماوه و فلسطین است از شرق به خلیج فارس از جنوب به خلیج عدن و اقیانوس هند و از غرب به دریای سرخ محدود می شود.

همین اوضاع جغرافیایی موجب شد که دو کشور بزرگ آن روز یعنی: ایران و روم به فکر سیطره بر شبه جزیره عربی نباشند از این رو چندان تحت تأثیر آموزه ها و ادیان این کشورها قرار نگرفت چنان که یهودیان هم از دست حاکمان رومی گریختند و به شبه جزیره عربی آمده و در مناطقی چون یثرب ساکن شدند.

گوستاولوبون، مورخ محقق فرانسوى، مى‏ گوید: اسكندر مقدونى در صدد حمله به مناطق عرب ‏نشین شام و فلسطین بود كه از دنیا رفت. پس از وى متصرفاتش میان سردارانش تقسیم شد. آنتى گون یكى از سرداران وى پسر خود دمتریوس را به جنگ عرب شام و فلسطین مامور ساخت.

دیودور مى ‏نویسد: «وقتى دمتریوس وارد پترا (از شهرهاى فلسطین) شد، اعراب به او چنین گفتند: اى دمتریوس پادشاه! چرا با ما جنگ مى‏كنى؟ ما در ریگستانى به سر مى‏بریم كه فاقد كلیه وسایل زندگى و محروم از تمام نعماتى است كه اهالى شهرها از آن متمتع و بهره‏ مندند. ما سكونت در یك چنین صحراى خشك را بدین جهت اختیار نموده ‏ایم كه نمى ‏خواهیم بنده كسى باشیم. بنابراین هدایائى را كه تقدیم مى ‏نمائیم از ما قبول نموده، لشكریان خود را از اینجا كوچ داده، مراجعت كن و بدان كه نبطى از حال به بعد دوست صمیمى تو خواهد بود، و اگر مى ‏خواهى كه این محاصره را ادامه دهى، صریحا به تو مى ‏گوئیم طولى نخواهد كشید كه دچار هزاران مشكل خواهى شد، و هیچ وقت نمى ‏توانى ما را مجبور سازى معیشتى را كه از طفولیت به آن مانوس شده‏ایم تغییر دهی، و اگر بالفرض از میان ما اشخاصى را بتوانى اسیر كنى و با خود ببرى، آنها غلامانى خواهند بود بداندیش و هیچ وقت نمى ‏توانند طرز زندگى خود را از دست داده، رویه دیگر را اختیار كنند».

دمتریوس این پیغام صلح را مغتنم شمرده هدایا را قبول نمود و یك چنین جنگى را كه مى ‏دانست مشكلات آن زیاد است، خاتمه داده و برگشت (تمدن اسلام، ترجمه فارسى: 93)

مردم عرب عموما امّیّ بودند و خواندن و نوشتن نمی دانستند، مگر افراد اندکی که به حساب نمی آیند. مطابق روایت بلاذری به هنگام ظهور اسلام در میان قریش هفده مرد و در اوس و خزرج دوازده نفر خواندن و نوشتن می دانستند. ابن خلدون معتقد است که بیشتر آنان سواد درستی نداشتند بلکه خیلی ابتدایی و بسیار ضعیف بودند

بنابراین نه تنها عرب حجاز در طول تاریخ مورد هجوم و استثمار كشورگشایان و امپراتوران عصر واقع نشده است، بلكه اصولا عرب چه در یمن و چه در حجاز، و عراق و شام و فلسطین همیشه آزاد زیسته ‏اند، و آداب و رسوم خاص خود را حفظ كرده و هرگز باج گذار نبوده‏ اند.

این وضعیت موجب پیدایش دولت های کوچک قبیله ای شد. در این نظام قبیله ای هر قبیله یک حاکم داشت و قدرتمندی بر دیگران فرمانروایی می کرد. زندگانی سخت نظام قبیله ای و نبود موانع دینی یا وجدانی قوی قبایل عرب را به غارتگری و چپاول یکدیگر وامی داشت. آنان غارتگری را وسیله ای برای زندگی، تحمیل سیطره و قدرت خویش بر دیگران یا خونخواهی و انتقام گیری از دیگران قرار داده، با استیلای بر سایر قبایل اموال آنان را به یغما می بردند زنان و کودکانشان را اسیر و تا آنجا که می توانستند مردانشان را می کشتند. قبایل مغلوب نیز در کمین فرصت بودند تا روزی از غارتگران به همان نحو انتقام بگیرند و این وضع همچنان ادامه داشت.

عرب شهرنشین و بیابان گرد

هر چند شهرنشینان از بیابان گردان پیشرفته تر بودند اما این پیشرفت آن قدر نبود که تفاوت محسوسی بین دو گروه به وجود آورد بلکه از نظر شیوه اندیشه، مفاهیم، عادات و سنن، شیوه های زندگی و بدوی گری با هم شباهت هایی داشتند. از سوی دیگر اعراب بیابان گرد سالم تر، فصیح تر، قدرتمندتر و از نظر روحی فکری و قریحه از خلوص و زلالی بیشتری برخوردار بود.

خرافات

جامعه ای عقب مانده

مطالعه کتب تاریخ نشان می دهد که مردم عرب جاهلی از نظر اجتماعی تا چه اندازه عقب مانده بودند. همین وضع بود که عرب جاهلی را به قتل و زنده به گورکردن فرزندان خصوصا دختران واداشت. چنانکه امام علی علیه السلام در فرمایشی دقیق، اشاره می فرماید:

«حالت ها ناپایدار دست ها به خلاف هم در کار؛ جمعیت پراکنده؛ در بلای سخت و تیهِ نادانی دست و پا زننده از: زنده به گور کردن دختران و پرستیدن بتان و بریدن پیوند خویشان و یکدیگر را غارت کنان». (نهج البلاغه: خطبه 192، 220)

اساسا زن جاهلی سخت ترین زندگی را داشت، هیچ ارزشی برای او قایل نبودند. کافی است به آیات قرآن کریم اشاره کنیم که وضعیت زن جاهلی را بیان می کند.

«و هرگاه یکی از آنان را به دختر مژده آورند چهره اش سیاه می گردد در حالی که خشم (و اندوه) خود را فرو می خورد. از بدی آنچه به او بشارت داده شده از قبیله (خود) روی می پوشاند. آیا او را با خواری نگاه دارد یا در خاک پنهانش کند؟ وه؛ چه بد داوری می کنند». (نحل: 58- 59)

برای شناخت بهتر زندگی عرب جاهلی کافی است بخش های دیگری از سخنان امام علی علیه السلام را ذکر کنیم:

«همانا خداوند محمد را برانگیخت تا مردمان را بترساند و فرمان خدا را چنان که باید رساند آن هنگام شما ای مردم عرب بدترین آیین را برگزیده بودید و در بدترین سرای خزیده منزلگاهتان سنگستان های ناهموار همنشینتان گرزه مارهای زهردار آبتان تیره و ناگوار خوراکتان گلوآزار خون یکدیگر راریزان از خویشان بریده و گریزان بت هاتان همه جا برپا پای تا سر آلوده به خطا». (نهج البلاغه: خطبه 26)

تاریکیِ جهل و روشنیِ ادب

همانطورکه دیدیم مردم عرب جاهلی در تاریکی های جهل و نادانی و سرگردانی و گمراهی روزگار می گذراندند، چنانکه امام علی علیه السلام سطح علمی و فرهنگی عرب پیش از اسلام را بیان فرموده اند:

«خداوند محمد را به رسالت برانگیخت در حالی که مردم سرگردان بودند و بیراهه فتنه را می پیمودند هوا و هوس آنان را سرگشته ساخته بود و بزرگی خواهی شان به فرودستی انداخته از نادانی جاهلیت خوار و سرگردان و در کار نااستوار به بلای نادانی گرفتار». (نهج البلاغه: خطبه 95)

مردم عرب عموما امّیّ بودند و خواندن و نوشتن نمی دانستند، مگر افراد اندکی که به حساب نمی آیند. مطابق روایت بلاذری به هنگام ظهور اسلام در میان قریش هفده مرد و در اوس و خزرج دوازده نفر خواندن و نوشتن می دانستند. ابن خلدون معتقد است که بیشتر آنان سواد درستی نداشتند بلکه خیلی ابتدایی و بسیار ضعیف بودند.

مطالعه کتب تاریخ نشان می دهد که مردم عرب جاهلی از نظر اجتماعی تا چه اندازه عقب مانده بودند. همین وضع بود که عرب جاهلی را به قتل و زنده به گورکردن فرزندان خصوصا دختران واداشت

از این رو نمی توان ادعای کسانی چون آلوسی را پذیرفت که مدعی اند: مردم جاهلی از برخی دانش ها همچون پزشکی، ستاره شناسی، قیافه شناسی و کیهان شناسی و ... برخوردار بودند. اگر بپذیریم که مردم عرب در این باره چیزی داشته اند باید دانست که صرفا تجربیات ساده و کم دامنه ای بود که از راه حدس و گمان یا از مشایخ و پیرزنان قبیله به ارث برده بودند.

اما امتیاز عرب جاهلى، بیشتر به شعر و خطابه بود كه باید گفت در این دو فن به حد كمال رسیده بود.  قدرت و تسلط عرب جاهلى در فنون خطابه و سخن سرائى و شعر و شاعرى اگر در تمام جهان بى‏ نظیر نباشد، به طور حتم كم نظیر بوده است.

درباره خطابه عرب جاهلى باید گفت، آنها تا بدانجا بر خطابه اهمیت مى ‏دادند كه اگر خطیبى در قبیله ‏ای بود او را باعث آبروى قبیله مى ‏دانستند و به وجود وى بر دیگران فخر مى ‏كردند. حتى در یك مورد كه جوانى به خواستگارى دخترى رفته بود كسان دختر پرسیدند داماد چه دارد؟ گفتند: چیزى ندارد، ولى در قبیله ما فلان خطیب است كه مى‏تواند از بامداد تا شامگاه بایستد و لاینقطع سخن بگوید و سخنانش تكرارى نداشته باشد! جمعیت گردآمدند و خطیب قبیله از طلوع آفتاب تا غروب به سخن گفتن پرداخت، و همین نیز مهریه دختر شد و عروسى سرگرفت!

اشعار شعراى جاهلى چنان پخته و نغز و دلكش بود كه حتى تا امروز یعنى پس از گذشت چهارده قرن نیز طراوت و لطافت و رسائى و زیبائى خود را حفظ كرده است.

ابوالفضل صالح صدر            

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان


منابع:

سیره صحیح پیامبر اعظم صلی الله علیه واله، علامه سید جعفر مرتضی عاملی.

تاریخ اسلام از آغاز تا هجرت، استاد على دوانى.

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.