آزادى ...
آزادی،رکن اصلی سرشت آدمی است و عطیه ای الهی که باید آن را پاس داشت؛ در این گفتار به برخی تأملات در باب چگونگی برخورد با مفهوم و پدیده آزادی، در فرهنگ غالب دنیای امروز یا به تعبیری فرهنگ غربی و همچنین در فرهنگ اسلامی، خواهیم پرداخت.
مىدانیم در جامعه ای كه افراد بر اساس یك سلسله تعهدات و التزامات زندگى مىكنند، یك فرد نمىتواند همه اعمال دلخواه خویش را همیشه و همه جا انجام دهد. آزادى مطلق چیزى جز هرج و مرج و نقض تعهدات اجتماعى نیست.
محدود سازى اجتماعى در زندگى اجتماعى، اجتناب ناپذیر است. سخن را باید به میزان و معیار این محدودیت اختصاص داد و از مانعها بحث نمود؛ زیرا محدودیتها گاه به وسیله افراد، گروهها، دولت، جامعه، شرایط حاكم و بالاخره زمانى با قانون صورت مىپذیرد. باید دید كدام یك از این عوامل، مىتوانند آزادى افراد را محدود كنند و نیز بر اساس چه معیارى و به چه میزان و اندازه؟
غرب، فلسفه این آزادى را در اعتقاد به اصل سرمایهدارى و ارضاى تمایلات و خواستههای مادى مىداند، و مبناى وضع قوانین و میزان حاكمیت دولتها را نیز بر اساس میل و شهوت اكثریت قرار مىدهد. شرق نیز با اعتقاد به جبر تاریخ و حاكمیت قوانین دیالكتیكى بر جهان، آزادى انسان را در تشدید تضادها و ایجاد شرایط و بالاخره نوعى هدایت محكوم به قانونمندیهاى دیالكتیكى، منحصر مىداند.
قرآن مسئله آزادى را در قالب توحید بیان مىكند و به تقید و تعهد و التزام انسان به اطاعت فرمان خدا كه بیانگر راه تكامل انسان است، و نفى مطلق اطاعت غیر خدا به هر نوع و هر وسیله كه باشد، دعوت مىنماید. خداپرست واقعى یك انسان آزاد است كه در برابر هیچ قدرتى سر تعظیم فرود نمىآورد.
چهره انبیا در قرآن به صورت آزاد مردانى ترسیم شده است كه براى رهایى مردمشان از قید و بند اسارت نمرودها و فرعونها، قیصرها و ابوجهلها تلاش كردهاند و هدفشان آزادسازى انسان از زنجیرهاى اسارتهاى درونى بوده است: «یضع عنهم إصرهم و الأغلال التى كانت علیهم»
امیرالمؤمنین على (ع) در یكى از خطبههاى خود مىفرماید:
«فإن الله بعث محمد (ص) لیخرج عباده من عبادة عباده إلى عبادته و من عهود عباده الى عهوده و من طاعة عباده إلى طاعته و من ولایة عباده إلى ولایته» .
هدف انبیا، رهایى انسانها از ولایت غیر خدا بود: «لا تتخذوا أولیاء من دون الله» و مبارزهشان با طاغوتهاى زمان خود، در این جمله خلاصه مىشد: «أن عبدت بنى اسرائیل» .
اسلام بر این سخن تأكید دارد كه: «لا تكن عبد غیرك و قد جعلك الله حرا» . و نیز تصریح مىكند كه: «الناس كلهم احرارا» .
تفصیل آن را قانون مطبوعات بیان كرده است . بازرسى و نرساندن نامهها، ضبط و فاش كردن مكالمات تلفنى، افشاى مخابرات تلگرافى و تلكس، سانسور، عدم مخابره و نرساندن آنها، استراق سمع و هرگونه تجسس نوعى سلب آزادى است و جز در مواردى كه قانون به حكم مصالح عمومى و حفظ امنیت و ضرورت تجویز مىكند، ممنوع است. احزاب و جمعیتها و انجمنهاى سیاسى و صنفى و انجمنهاى اسلامى یا اقلیتهاى دینى شناخته شده (زرتشتیان، یهودیان، مسیحیان) آزادند، مشروط بر اینكه اصول استقلال، آزادى، وحدت ملى، موازین اسلامى و اساس جمهورى اسلامى را نقض نكنند. هیچ كس را نمىتوان از شركت در این نوع تشكلها منع كرد یا به شركت در یكى از آنها مجبور ساخت. قانون احزاب موارد استثناى این اصل را طى چند ماده بیان نموده است و ممنوعیتها را مشخص كرده است . تشكیل اجتماعات و راهپیماییها بدون حمل سلاح، به شرط آنكه مخل به مبانى اسلام نباشد آزاد است و هر كس حق دارد شغلى را كه بدان مایل است و مخالف اسلام و مصالح عمومى و حقوق دیگران نیست، برگزیند.
دولت موظف است با رعایت نیاز جامعه به مشاغل گوناگون، براى همه افراد، امكان اشتغال به كار و شرایط مساوى را براى احراز مشاغل ایجاد نماید. زیرا بدون چنین زمینهاى آزادى شغل معناى صحیحى نخواهد داشت و در اشتغال، تنها ملاك، امانت و كاردانى خواهد بود. چنانكه امیر المؤمنین (ع) مىفرماید: «لا تقبلن فى استعمال عمالك و امرائك شفاعة الا شفاعة الكفائة و الأمانة» .
هیچ كس را نمىتوان از محل اقامت خود تبعید كرد یا از اقامت در محل مورد علاقهاش ممنوع یا به اقامت در محلى مجبور ساخت، مگر در مواردى كه قانون مقرر مىدارد. پیامبر اكرم (ص) مىفرماید: «البلاد بلاد الله و العباد عیال الله حیثما اصبحت خیرا فاقم» .
و على (ع) مىفرماید: «خیر البلاد ما حملك» یعنى «بهترین وطن آنجا است كه تو را پذیرا باشد» .
منبع:
كتاب: مبانى اندیشه سیاسى در اسلام، صفحه 360 - نویسنده: عباسعلى عمید زنجانى