در فرهنگ قرآنی به چه کسی سفیه گفته می شود؟
كسى كه راه ابراهیم را كه براى نسل بشر، مركز امن، رهبر معصوم، رزق فراوان، توفیق اسلام و تسلیم، قبول توبه و سعادت از خدا طلب مىكند، رها كرده و به دنبال دیگران برود، سفیه و نادانى بیش نیست!! در فرهنگ قرآن، به افرادى كه حقائق را نادیده انگاشته و كفران نعمت كنند، سفیه گفته مىشود.
وَ مَنْ یَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْراهِیمَ إِلاَّ مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَ لَقَدِ اصْطَفَیْناهُ فِی الدُّنْیا وَ إِنَّهُ فِی الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ (130 ـ بقره)
كیست كه از آئین ابراهیم روى بگرداند، مگر كسى كه خود را (فریب داده و) بىخردى كند؟ و همانا ما او را در این جهان برگزیدیم و قطعاً او در جهان دیگر (نیز) از صالحان است.
در آیات گذشته دیدیم كه ابراهیم و اسماعیل پس از ساختن خانه كعبه، نخستین تقاضایى كه از خدا- بعد از تقاضاى قبولى اعمالشان- كردند، این بود كه آنها براستى تسلیم فرمان او باشند و از دودمان آنها نیز امت مسلمى بپاخیزد.
و در حقیقت نخستین گام براى ایجاد ارزش در انسان، مساله خلوص و پاكى است و به همین دلیل كه ابراهیم خویش را منحصرا تسلیم فرمان حق كرد محبوب خدا شد و خدا او را برگزید و به همین عنوان، او و مكتبش را معرفى كرد.
همه كارهاى ابراهیم از آغاز زندگى تا پایان كم نظیر بود، مبارزه پىگیر او با بت پرستان و ستاره پرستان و در دل آتش قرار گرفتنش كه حتى دشمن سر سختش نمرود را تحت تاثیر قرار داد و بى اختیار گفت: من اتخذ الها فلیتخذ الها مثل اله ابراهیم:" اگر كسى بخواهد خدایى برگزیند باید مثل خداى ابراهیم برگزیند" (نور الثقلین جلد 3 صفحه 439)
همچنین آوردن همسر و فرزند شیر خوار در آن بیابان خشك و سوزان، در آن سرزمین مقدس، و بناى خانه كعبه و بردن جوانش به قربانگاه، هر یك نمونهاى از طرز كار او بود.
در آیات قبل، گوشههایى از اهداف و شخصیّت حضرت ابراهیم بیان گردید. این آیه با توجّه به تابناكى و پاكى چهره ابراهیم و آئین او مىپرسد، چه كسى جز افراد نادان و سفیه از ابراهیم و اهداف او اعراض مىكند؟! آئین او به قدرى ارزش دارد كه پیامبر صلى اللَّه علیه و آله مفتخر است كه راه او راه ابراهیم است.
ابراهیم كسى است كه در منطق، مخالف كافر را مبهوت مىكند: «فَبُهِتَ الَّذِی كَفَرَ» (بقره، 258) و در شجاعت یك تنه همه بتها را مىشكند: «فَجَعَلَهُمْ جُذاذاً» (انبیاء، 58)
قرآن او را حلیم معرّفى مىنماید و در صبر و توكّل نیز نمونه و سرآمد است تا آنجا كه درون آتش افكنده مىشود بىآنكه واهمهاى داشته باشد. در سخاوت گوساله چاقى را براى مهمانان كباب مىكند.
كسانى كه راه حقّ را رها نموده و بىراهه مىروند، سفیه هستند و آن كس كه در انتخاب رهبر و مكتب، قدم درست بردارد عاقل است. در حدیث مىخوانیم: عقل همان چیزى است كه به وسیله آن خدا عبادت شود و گر نه شیطنت است
در تسلیم، كودك خود را در بیابان بى آب و گیاه مكه رها كرده و آن گاه كه او به سن نوجوانى مىرسد، به امر خداوند كارد بر گلوى او مىگذارد. آرى، انسان تنها با فریب دادن خرد خویش مىتواند از ادیان الهى گریزان باشد. «سَفِهَ نَفْسَهُ»
ابراهیم علیه السلام در دعایى از خداوند خواست كه: «أَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِینَ» (شعراء، 83) خداوند دعاى او را استجابت كرده و مىفرماید: ابراهیم در آخرت از صالحان است.
كسى كه راه ابراهیم را كه براى نسل بشر، مركز امن، رهبر معصوم، رزق فراوان، توفیق اسلام و تسلیم، قبول توبه و سعادت از خدا طلب مىكند، رها كرده و به دنبال دیگران برود، سفیه و نادانى بیش نیست!!
در فرهنگ قرآن، به افرادى كه حقائق را نادیده انگاشته و كفران نعمت كنند، سفیه گفته مىشود. چنان كه به بنى اسرائیل به جهت بهانههاى بى موردى كه دربارهى تغییر قبله مىگرفتند، سفیه گفته شده است: «سَیَقُولُ السُّفَهاءُ» در ذیل آیهى «وَ لا تُۆْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ» نیز از امام علیه السلام نقل شده است كه فرمود: كسى كه شراب بخورد، سفیه است.
چنین شخصى به جاى نوشیدنىهاى مفید و حلال، به سراغ آشامیدنى مضرّ و حرام مىرود. آرى، كسانى كه راه حقّ را رها نموده و بىراهه مىروند، سفیه هستند و آن كس كه در انتخاب رهبر و مكتب، قدم درست بردارد عاقل است. در حدیث مىخوانیم: عقل همان چیزى است كه به وسیله آن خدا عبادت شود و گر نه شیطنت است.
پیامهای آیه:
1ـ سفیه كسى است كه منطق، مكتب، رهبر و راه حقّ را نادیده گرفته و به دنبال هوسهاى خود یا دیگران رهسپار شود. «سَفِهَ نَفْسَهُ»
2ـ دیندارى، خردورزى، و اعراض از آن، دلیل بىخردى است. «مَنْ یَرْغَبُ») ( «سَفِهَ نَفْسَهُ»
إِذْ قالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعالَمِینَ (بقره ـ 131)
(بخاطر بیاورید) هنگامى را كه پروردگار ابراهیم به او گفت: تسلیم شو. گفت: در برابر پروردگار جهانیان تسلیم شدم.
پیامهای آیه:
1ـ مقامات و الطاف الهى، بدون دلیل به كسى واگذار نمىشود. اگر خداوند ابراهیم را برمىگزیند، به خاطر روحیّهى تسلیم پذیرى او در برابر خداست. «أَسْلِمْ قالَ أَسْلَمْتُ»
2ـ فلسفهى تسلیم انسان در برابر خداوند آن است كه او رب العالمین است. «أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعالَمِینَ»
در حقیقت نخستین گام براى ایجاد ارزش در انسان، مساله خلوص و پاكى است و به همین دلیل كه ابراهیم خویش را منحصرا تسلیم فرمان حق كرد محبوب خدا شد و خدا او را برگزید و به همین عنوان، او و مكتبش را معرفى كرد
وَ وَصَّى بِها إِبْراهِیمُ بَنِیهِ وَ یَعْقُوبُ یا بَنِیَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى لَكُمُ الدِّینَ فَلا تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ (بقره ـ 132)
و ابراهیم و یعقوب، فرزندان خود را به همان آئین سفارش نمودند (و گفتند:) فرزندان من! خداوند براى شما این دین (توحیدى) را برگزیده است. پس (تا پایان عمر بر آن باشید و) جز در حال تسلیم (و فرمانبردارى) نمیرید.
پیامهای آیه:
1ـ در فكر سلامت عقیده و ایمان نسل و فرزندان خود باشیم و در وصایاى خود تنها به جنبههاى مادّى اكتفاء نكنیم. «وَصَّى») ( «فَلا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ»
2ـ راه حقّ، همان راه اسلام و تسلیم بودن در برابر خداوند است. انبیا همین راه را سفارش مىنمودند. «وَصَّى بِها إِبْراهِیمُ بَنِیهِ وَ یَعْقُوبُ»
3ـ خداوند در میان همه راهها، راه دین را براى ما برگزیده است. «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى لَكُمُ الدِّینَ»
4ـ حسن عاقبت و مسلمان مردن مهم است. (بسیار افرادى كه اهل ایمان بودند، ولى مرتد و كافر شدند. «آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا» نساء، 137) «فَلا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ»
5ـ گرچه زمان و مكان مردن به دست ما نیست، ولى مىتوانیم زمینهى حسنِ عاقبت خود را از طریق عقیده و عمل درست و دعا و دورى از گناه و افراد فاسد، فراهم كنیم. «فَلا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ»
آمنه اسفندیاری
بخش قرآن تبیان
منابع:
تفسیر نور الثقلین جلد 3
تفسیر نور ج1
تفسیر نمونه ج 1