تبیان، دستیار زندگی
همزمان با جنبش اکسپرسیونیسم انتزاعی و هنر کنشی، هنری در امریکا سربر آورد که به پاپ آرت مشهور است. در این مقاله با این هنر بیشتر آشنا می شوید.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

پاپ در آمریکا


همزمان با جنبش اکسپرسیونیسم انتزاعی و هنر کنشی، هنری در امریکا سربر آورد که به پاپ آرت مشهور است. در این مقاله با این هنر بیشتر آشنا می شوید.

پاپ در آمریکا

فرهنگ اروپایی با هنر پاپ که عموما آن را آمریکایی می دانیم ، بیگانه نیست. در واقع  ،  مدل های این جنبش، که امریکا را در تمام مفاهیم مردمی و فرهنگی آن را نشان می داد پیش از این در آثار آوانگاردهای تاریخی و به ویژه حاضرآماده های مارشل دوشان نمایان بود. اگر حاضرآماده های مارسل دوشان را به لحاظ داشتن فرم عینی ،  شیء به حساب آوریم، هنرمندان پاپ آمریکایی در مورد خودشان از تصویر حاضر آماده استفاده کردند، زیرا آنها بیش از خودِ شیء به خط سیر آن بر مبنای نشانه یعنی همان جنبه ی " تبلیغاتی" اش علاقه داشتند. تصویرِ برگرفته از فهرست بی شمار تصاویری که شهر را پر کرده بود، بیشتر بر نبود خلاقیت تاکید داشت تا وجود خلاقیت.

ویژگی بارز سال های ابتدایی دهه ی 1960م در ایالات متحده و نیز بخشی از اروپا ، هجوم انبوه عظیمی از کالاها و تصاویر تبلیغاتی آنها به زندگی روزمره بود. در چنین جامعه ی مصرفی که انسان ناچار به زندگی در آن بود، در نتیجه ی مداخله ی بشر، مفهوم فرهنگ جایگزین مفهوم طبیعت شده و آهنگ شلوغ شهرها ، کالاها و رسانه ها جای توازن چرخه های طبیعی را گرفته بود. هنرمندی که در این بافت کار می کرد مواد مفهومی یا عینی خود را از این فضا می گرفت؛ همانند مغازه ای که تمام کالاها ، تصاویر و حواس موجود در ان در گذار از تولیدات صنعتی و رسانه ها هستند.

برای نئودادائیست ها یعنی راشنبرگ و جانز، مواد شهری منبع پایان ناپذیر الهام محسوب می شدند. جنش پاپ آرت برگرفته از لغت" پاپیولار آرت" به معنای هنر مردمی، از " گروه مستقل هنرمندان لندنی" در سالهای 1952-53، متشکل از افرادی چون ریچارد همیلتون و ادواردو پائولوتزی، معمارانی چون جیمز استرلینگ و جان واکر، عکاسان متعدد و نیز لارنس الووی منتقد و سپس فعالیت های ریچارد اسمیت در حیطه ی هنر پاپ سرچشمه گرفته است.

گروه مذکور ، ملاقات ها و کنفرانس هایی را در زمینه ی فن آوری ، سیبرنیک، زیبایی شناسی ماشینی و موسیقی مردمی سازماندهی می کرد تا در ابزار ارتباط جمعی و فن آوری های نوظهور ، مفاهیم زیبایی شناختی بیابند.

هنرمندان جوان آمریکایی کلاوس اولدنبرگ، جیم دین، جیمز روزنکوئیست، روی لیختنشتاین، اندی وارهول ،  جورج سیگل، تام وسلمن، جان چمبرلین، رابرت واتز، لاری ریورز، رابرت ایندیانا و مل راموس از آغاز دهه ی 1960به آنچه اطرافشان را احاطه کرده بود، علاقمند شدند.همچنین آنها واقعیت نیویورکی را که بیانگر غنای مواد و تصاویر مورد استفاده بود در نظر داشتند:

شبیه آنچه راشنبرگ در آثار خود "بز سر بریده "گردآورده بود، و نیز استفاده ی وارهول از تصاویر کوکاکولا یا سوپ کمپل؛ چراکه این مواد بخشی از منظره و دنیای واقعی اطرافشان را تشکیل می دادند.

در این آثار ، جای شیء سه بعدی به تصویر پرزرق و برق تبلیغاتی آن داده شده است؛ ارزش کاربردی خود را از دست داده تا در بازتولید سریگرافی اش گنجانده شود و در نتیجه این فن آوری چنین سرد، بی روح و اغواگر شده است.

ویژگی بارز سال های ابتدایی دهه ی 1960م در ایالات متحده و نیز بخشی از اروپا ، هجوم انبوه عظیمی از کالاها و تصاویر تبلیغاتی آنها به زندگی روزمره بود. در چنین جامعه ی مصرفی که انسان ناچار به زندگی در آن بود، در نتیجه ی مداخله ی بشر، مفهوم فرهنگ جایگزین مفهوم طبیعت شده و آهنگ شلوغ شهرها ، کالاها و رسانه ها جای توازن چرخه های طبیعی را گرفته بود. هنرمندی که در این بافت کار می کرد مواد مفهومی یا عینی خود را از این فضا می گرفت؛ همانند مغازه ای که تمام کالاها ، تصاویر و حواس موجود در ان در گذار از تولیدات صنعتی و رسانه ها هستند.

زبان هنر پاپ برای تمامی اشکال ارتباط جمعی نظیر داستان های مصور ، تبلیغات ، مجلات و فروشگاه هایی مناسب بود که در آنها به کالا به خاطر کیفیت ذاتی اش توجه نمی شد بلکه به قدرت اغواگری اش که در بسته بندی  و شکل ظاهری آن نهفته بود، اهمیت داده می شد.

اگر وارهول به پودر شوینده ای با نام تجاری بریلو علاقه نشان داد، بیشتر به خاطر زیبایی ظاهری آن بود تا به خاطر کیفیت پاک کنندگی اش، همچنان که در مورد مرلین مونرو به زنانگی یا خصوصیات بازیگری سینمایی اش توجه نداشت بلکه بیشتر به این امر اهمیت می داد که وی نمادی اسطوره ای در ذهن عوام بود.

آمریکا همچون مغازه ای بی پایان برای هنرمندان پاپ بود: بطری کوکاکولا و ژاکلین کندی، داستانهای مصور دیک تریسی و قهرمان اتمی، صندلی الکتریکی و همبرگر همه بدون تمایز میان خیر و شر ، خوب و یا بد، زشت یا زیبا دارای طرح مشابهی بودند. هنر پاپ قضاوت نمی کند: همه تصاویر می توانستند در تهیه ی اثر دارای کارکرد بوده و سهیم باشند.

تکنیک نیز به طور کامل بازتابی از فرایند تولیدات مدرن بود: تصاویر سریگرافی شده که کنار هم قرار گرفته و بر اساس جفت کاری مکانیکی ساخته می شدند، اشیایی بودند که با گچ یا چسب در رنگ های زنده بازتولید می شدند. واقعیت تمام و کمال وارد فرآیندی زیبایی شناختی می شد که در آن همه ی عناصر در طرح واحدی قرار می گرفتند؛ درست مانند فروشگاه بزرگی که در آن هر لحظه ممکن است کیفیت کالاها و تصاویر تبلیغاتی پرزرق و برق خریداران را بفریبد.

 سمیه رمضان ماهی

بخش هنری تبیان


منبع:

شورشیان هنر قرن بیستم/لوردانا پارمزانی

تاریخ هنر مدرن/ آرناسون

در جستجوی هنر نو/ پاکباز