تبیان، دستیار زندگی
خط قرمز ها و برخی از احتیاط های رسانه ملی گاهی آنقدر تعجب آور و عجیب است که باید منطقی داشت از جنس خود مدیران، تا آن را درک نمود.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

سانسورهای عجیب صدا و سیما


خط قرمز ها و برخی از احتیاط های رسانه ملی گاهی آنقدر تعجب آور  و عجیب است که  باید منطقی داشت از جنس خود مدیران، تا آن را  درک نمود.

برنامه زنده،احمدی نژاد

سانسور در همه رسانه ها امری طبیعی است اما گاهی با خط قرمزهایی مواجه می شویم که معلوم نیست با چه نوع خط کشی، کشیده شده اند. در دنیای امروز سانسور، فیلترینگ و دخالت نظرات شخصی در برنامه سازی و انتشار پیام امری است که در همه ی نظام های رسانه ای به چشم می آید حتی مدعیان قوانین آزادی بیان خود نتوانستند پیرو این اصل باشند، به طوری که در نظام  های لیبرال هم با تحریف و سانسور در رسانه ها مواجه هستیم، چه برسد به نظام هایی که به دولتی بودن در این عرصه اعتقاد دارند. اما اینکه اعمال سانسور مطابق چه قواعدی باشد و از چه مصالحی نشات گرفته باشد قید مثبت و منفی بودن به خود می گیرد.

فرقی نمی کند چه تفکر و مکتبی داشته باشید اما در دنیای رسانه زده امروز بدترین نوع سانسور آن است که پیامی، نه بر اساس اصول بلکه بر اساس مصلحت زدگی، سلیقه ی گزینشی و بر پایه تفکر غلط از بیننده دریغ شود.

اما آیا رسانه های دیگر از این خلا خبری ایجاد شده توسط رسانه ملی استفاده نکرده  و اذهان مخاطبان را مناسب با خواست خود شکل نمی دهند؟ آیا در اینگونه شرایط نباید چیزی گفت؟ نگفتن دردی را حل می کند یا باید تامل کرد که چگونه گفت؟ و چه فعالیت های رسانه ای مکملی را برای رفع پیامدهای منفی خبر منتشر شده انجام داد

متاسفانه مدیریت فرهنگی و رسانه ای در کشور ما نیز اغلب به خاطر همین موارد با سانسور دست و پنجه نرم می کند و در این عرصه بیشتر به بستن ذهن مخاطب مبادرت دارد . موردی که در عصر تکثر رسانه ای مشکلی از ما حل نکرده بلکه با گسترش تکنولوژی و سهولت دسترسی به رسانه ها و جولان شبکه های ماهواره ای، نه تنها ذهن مخاطب را از مسئله دور نمی کند بلکه او را نسبت به منبع( رسانه ملی) بی اعتماد می کند و جای مانور رسانه های دیگر را بر روی ذهن او باز می گذارد.

مرسی

در چند وقت اخیر با اینچنین سانسورهایی از رسانه ملی مواجه بودیم. چندی پیش سخنان مرسی در اجلاس جنبش عدم تعهد در تهران مورد تحریف در قسمت ترجمه واقع شد که آن را اشتباه مترجم خواندند. این مورد در حالی صورت گرفت که نه تنها اصل سخنان در گوش مردم ناشنیده باقی نماند بلکه هم در رسانه های دیگر این سخنان منتشر شد و هم کار صدا و سیما بازیچه دست رسانه های غربی قرار گرفت . همین مورد برای صحبت های چند روز پیش محمود احمدی نژاد در گفتگوی زنده تلویزیونی با مردم از شبکه یک سیما پیش آمد برنامه بعد از پشت سر گذاشتن مرحله اول و مصاحبه مجری تلویزیون با رئیس جمهور در بدو ورود به مرحله سوال خبرنگاران به بهانه پخش سریال صدراعظم قطع شد! و در زیر نویس اینطور امد که ادامه برنامه بعد از سریال پخش خواهد شد. این اقدام در صورتی انجام پذیرفت که این سازمان حتی برنامه فوتبال را هم به خاطر اذان متوقف نمی کند!  به راحتی می شد حدس زد که این کار به خاطر اعمال سانسور و ممیزی در بخش جنجالی تر این گفتگو می باشد. اتفاقی که رخ هم داد و یک سوال از رئیس جمهور حذف شد. اما آیا این سانسور باعث شد که این مورد رسانه ای نشود یا به گوش مخاطبان نرسد؟

مجلس و دولت

در مثال دیگر در پوشش خبری یکشنبه سیاه مجلس شاهد بودیم در اوج شلوغی خبری رسانه های مکتوب و شبکه های ماهواره ای، صدا و سیما فقط به پوشش اوضاع سفید رویدادهای آن روز مجلس پرداخت؛ حتما بهانه نیز این بوده است که افکار عمومی را درگیر مسائل حاشیه ای نکنند اما آیا رسانه های دیگر از این خلا خبری ایجاد شده توسط رسانه ملی استفاده نکرده و اذهان مخاطبان را مناسب با خواست خود شکل نمی دهند؟ آیا در اینگونه شرایط نباید چیزی گفت؟ نگفتن دردی را حل می کند یا باید تامل کرد که چگونه گفت؟ و چه فعالیت های رسانه ای مکملی را برای رفع پیامدهای منفی خبر منتشر شده انجام داد. اما سوال اساسی تر این است؛ قبل از اینکه بدانیم راه حل های دیگر به جز سانسور همه جانبه، چیست، باید بدانیم اصولا چرا دچار سانسورهایی بدین شکل هستیم؟

چرا دچار سانسور می شویم؟

اعمال سانسور غیر از موارد منطقی که، برمبنای اصول و صحیح می باشد، در اشکال غیر منطقی خود از دو جهت انجام می گیرد ابتدا مطالبی بر اساس سلیقه و یا مصلحت های کذایی که احساس می شود برای جامعه نامطلوب است، در حالی که این احساسی بیش نیست و در  حالت دیگر شاید خود اهالی سانسور هم  اذعان دارند که اگر به مخاطب اعتماد داشتند و از چهارچوب فکری او اطمینانی حاصل بود، میشد این موارد را بدون فیلتر در معرض نمایش قرار داد اما چه باعث شده است که این اعتماد شکل نگیرد، چه کسی جز خود اهالی سانسور و مدیران فرهنگی مقصر وجود این شرایط می باشند؟ وجود این شرایط تنها به این دلیل می باشد که چهارچوب ذهنی مخاطب را آنطور که می بایست شکل نداده و به او چگونه اندیشیدن را نیاموخته اند و حال بالاجبار به او می گویند "به چه فکر کن" و همین مورد باعث می شود دست و پای آنها بسته شود.

در واقع ضعف فرهنگی چنین ارگان هایی در جریان سازی، بالابردن سواد عمومی و رسانه ای مخاطب کاری کرده است که با اعمال سانسور های نابجا و انداختن مخاطب در خلا بی خبری جای رسانه های دیگر برای اعمال تاثیر بر ذهن آنان را باز گذاشته اند

در واقع ضعف فرهنگی چنین ارگان هایی در جریان سازی، بالابردن سواد عمومی و رسانه ای مخاطب، کاری کرده است که با اعمال سانسور های نابجا و انداختن مخاطب در خلا بی خبری جای رسانه های دیگر برای اعمال تاثیر بر ذهن آنان را باز گذاشته اند.  این در حالی است که اگر بدانیم چه بگوییم و چگونه بگوییم و مخاطب را به شکلی تربیت کنیم که چهارچوب های ذهنی او همان نتیجه منطقی مورد نظر ما را بگیرد؛ نه تنها دیگر دچار اینچنین سانسور هایی نمی شویم بلکه در عصر ارتباطات از تکثر رسانه ای و سهولت دسترسی به انواع رسانه ها هراس کمتری خواهیم داشت اینگونه با داشتن مخاطب فعال قدمی در جبهه جنگ نرم پیش روی کرده و دست دشمن هم بسته تر خواهد شد، هنوز هم بعد از سی و چهار سال می توان این کار را آغاز کرد، هر چند شرایط کمی دشوار تر شده است.

امیر رضوانی 

بخش ارتباطات تبیان