خانهتكانی، یک فرصت طلایی
مبل، میز، كمد و گنجه باید گردگیری شود، فرشها و پردهها را باید شست در و دیوار خانه باید تر و تمیز شود، ظرفها و وسایل آشپزخانه باید جابهجا شود، كف كابینتها را باید تمیز كرد، كفپوش خانه را باید شست، لباسهای زمستانی را باید كنار گذاشت و لباسهای فصل گرم را آماده كرد، خلاصه كارهای جور واجوری باید انجام شود تا خانه و خانواده برای رسیدن نوروز آماده شود، تا خانه درست و حسابی تكانده شود و تشخیص همه اینها، تشخیص اینكه چه كارهایی باید انجام داد و چه كسی لازم است چه كاری انجام دهد، با مادر است.
بسیج همگانی اعضای خانواده برای خانهتكانی نوروز، به سرپرستی مادر لااقل از اواسط اسفند آغاز میشود، این تازه در صورتی است كه مادر تشخیص نداده باشد كه خانهتكانی را باید زودتر از اینها شروع كرد. فرمانده در كار خود بسیار جدی است و با پشتكار و روحیهای خستگیناپذیر كار میكند. مسوولیتهای پدر و بچهها را خیلی جدی به آنها یادآوری میكند و اهمال در انجام وظیفه به هیچوجه برایش پذیرفتنی نیست.
گاهی پدر و گاهی جوانها و نوجوانهای خانواده، نزدیك عید كه میشود، عزا میگیرند. حوصله شستشو، گردگیری و تمیزكاری ندارند. خیلیهاشان از زیر كار درمیروند. به همین خاطر هم بعید نیست، قبل از عید بر سرانجام همین كارهای خانگی در بعضی خانوادهها بحث و دلخوری پیش بیاید. مادر از همه اعضای خانواده انتظار كمك و همراهی دارد و برایش قابل قبول نیست در این موقعیت حساس كه لازم است در مدتی كوتاه خانهتكانده شود، شوهر یا فرزندانش نسبت به این مساله بیخیال باشند.
بیخیالی سایر اعضای خانواده باعث میشود مادر احساس كند، همسر و فرزندان نوجوان و جوانــش به قدر كافی او را درك نمیكنند و اهمیت زیادی برای چیزهایی كه او مهم میداند، قائل نیستند. تا آنجا كه بتواند، سعی میكند همه را در كار خانهتكانی درگیر كند، به آنها تذكر میدهد و مسوولیتهایشان را به آنها یادآوری میكند، اگر زورش نرسد كه همسر و بچهها را به كار وادارد، دلش میشكند، اما بیخیال خانهتكانی نمیشود. ممكن است خودش یكتنه همه كارها را بر عهده بگیرد، اما در عین حال دلش از سایر اعضای خانواده گرفته و یادش نمیرود كه آنها نخواستند همراهیاش كنند.
پدر
كارهای بیرون از خانه وقت زیادی برای پدر باقی نمیگذارد. اگر شغل آزاد داشته باشد كه روزهای آخر سال حسابی درگیر كار و كاسبیاست، از بس كه مردم این روزها توی مغازهها و مراكز خرید از سر و كول هم بالا میروند. با این حال اما خیلی از پدرها و همسرهای خوب و مهربان هستند كه در كار خانهتكانی مسوولیتی قبول میكنند و به یاری مادر خانواده میآیند.
شاید خانهتكانی یكی از معدود كارهایی باشد كه بیشتر پدرها حاضر میشوند در آن مدیریت خانم خانه را بپذیرند و تحت نظارت او كار كنند. با این همه، خیلی وقتها قسمت عمده كارها باقی میماند. شاید پدرها به اندازه كافی برای همكاری در خانهتكانی وقت و فرصت نداشته باشند. درگیر شدن اعضای خانواده در یك فعالیت مشترك، حتی كاری روزمره و ظاهراً پیش پا افتاده مثل خانهتكانی، میتواند كمك بزرگی به نزدیكی بیشتر آنها بكند
البته در بسیاری از خانوادهها هم میشود، آثار و نشانههای پدرهایی را دید كه از زیر كار در میروند، درگیری با كارهای بیرون از خانه را بهانه میكنند تا توی خانهتكانی دست به سیاه و سفید نزنند. بعضیهاشان معتقدند اینجور كارها زنانه است و در شأن مرد خانواده نیست كه گردگیری كند و به تر و تمیز كردن خانه برسد.
بعضی از پدرها خیلی كه لطف كنند، برای كمك به خانهتكانی، گوشه مبل یا كمد را میگیرند كه مثلاً از این طرف اتاق گذاشته شود آن طرف، تازه بعدش هم كمردرد میگیرند و از ادامه همكاری كنار میكشند!
خلاصه در مجموع باید گفت چندان هم نمیشود روی كمك پدرها در خانهتكانی حساب كرد. خیلیهاشان واقعاً درگیر كسب و كار بیرون از خانه هستند و خیلیهاشان تمایل و علاقهای به كمك كردن در این امر خطیر ندارند.
امیدهای مادر
امید مادر به فرزندان جوان و نوجوانش است كه در خانهتكانی كمكش كنند و نگذارند بار سنگین كارهای مختلف خانه فقط روی دوش او باشد. انتظار دارد، بچهها هم مثل او به خانهتكانی اهمیت بدهند و كمی در این زمینه مسوولیتپذیر باشند. دوست ندارد كه بچهها به بهانههای مختلف از كمك كردن طفره بروند و فقط به فكر خودشان باشند. از نظر مادر همكاری جوانها و نوجوانهای خانواده در خانهتكانی، بسیار مهمتر از رفتن به گردش و پارك و سینماست. اگر ببیند كه بچهها دل به كار نمیدهند، غمگین میشود و با ناراحتی و نارضایتی، خودش تنهایی تا آنجا كه بتواند كارها را پیش میبرد.
صادق، 18 ساله و ساكن یكی از محلههای غرب تهران میگوید «تا آنجا كه بتوانم در بعضی كارهای مربوط به خانهتكانی كمك میكنم، اما خیلی از این كارها حوصلهام را سر میبرد. اصلاً نمیفهمم كه چرا باید همیشه قبل از عید به جان خانه بیفتیم و همه جایش را بشوریم و بسابیم. مادرم خیلی به این كارها حساسیت دارد.
فكر میكند مثلاً اگر قبل از عید پردهها را نشسته باشیم یا كابینتها را تمیز نكرده باشیم، گناهی مرتكب شده و باید به این خاطر خودش را سرزنش كند». او میگوید «تعجبم بیشتر به این خاطر است كه خیلی از كارهایی كه ما در خانه برای خانهتكانی انجام میدهیم، بیخود است. مثلاً خیلی از وسایل خانه تمیز هستند و نیازی نیست كه دوباره قبل از عید كاری روی آنها انجام شود، اما مادرم اصرار دارد كه حتما همه اسباب و اثاثیه خانه را زیر و رو كنیم و هر چه در خانه هست و نیست، دوباره تمیز شود».
خانهتكانی یك رسم است. همه رسمها و همه مناسكی كه آنها را اجرا میكنیم، معنا و دلیلی دارند، اما ممكن است همیشه در لحظهای كه در حال انجام آن مناسك هستیم، به دلایلش فكر نكنیم. ایرانیها معتقدند نوروز هر سال، لحظه نو شدن زمین و زمان و همه چیز است. پس هر خانه و هر خانواده هم باید برای این لحظه آماده باشد، باید همه چیزش را نو كند.
شاید اگر نوجوانها كمی همدلانهتر به این رسمها فكر كنند، با رضایت بیشتر در كار خانهتكانی همراه شوند و به آن فقط مثل یك وظیفه نگاه نكنند. در مقابل شاید این هم بد نباشد كه مادرها و خانمهای خانه كمتر سخت بگیرند و با این قضیه اندكی انعطافپذیرتر برخورد كنند. شاید صادق هم درست بگوید و واقعاً همه چیزهایی كه در خانه داریم، نیاز به خانهتكانی نداشته باشد.
خانهتكانی میتواند كار مفرحی باشد، اگر مادرها خیلی آن را سخت نگیرند و همینطور جوانها و نوجوانها كمی بیشتر مادرهایشان را درك كنند. در مقابل خانهتكانی میتواند مایه ناراحتی و دلخوری و بحث و جدل میان اعضای خانواده باشد. تا حد زیادی، این نوع برخورد ما با مساله است كه تعیین میكند تجربه خانهتكانی را چطور از سر بگذرانیم.
همه خانواده در كنار هم
خانهتكانی میتواند برای همه اعضای خانواده یك فرصت باشد. هر كدام از اعضای خانواده كه 11 ماه سال معمولا مشغول كارها و مسائل خودشان هستند، این مجال را پیدا میكنند كه با خانهتكانی كمی كنار همدیگر باشند، مزه شیرین با هم بودن را بچشند و این فرصت را پیدا كنند كه با هم مهربانتر باشند.
شاید اینطور به نظر بیاید كه شرایط زمانهای كه در آن زندگی میكنیم، باعث شده است، اعضای خانواده از هم دور و دورتر شوند. هر كسی مشغولیتهای خودش را دارد؛ البته فقط مشغولیتهای زندگی نیست كه بین پدر و مادر و فرزندان فاصله میاندازد. گاهی اختلاف سلیقهها باعث چالش میشوند، گاهی آدمها نمیتوانند با هم كنار بیایند و ترجیح میدهند بیش از حد به هم نزدیك نشوند و فاصلهشان را با هم حفظ كنند.
وقتی همه با هم در كاری مشاركت داریم، كاری كه برای رسیدن به هدف مشتركی انجام میشود، وقتی همدلانه در كنار هم قرار میگیریم تا كاری كنیم كه به همه ما مربوط است و خیرش به همهمان میرسد، بیش از هر زمان دیگری احساس میكنیم كه به یكدیگر تعلق داریم، احساس میكنیم كه دیگرانی را كه با آنها همدل و همراهیم، دوست داریم.
شاید به همین سادگی، خانهتكانی هم بتواند ما را به هم نزدیكتر كند، چیزهایی را كه در گذشته رابطههایمان را خدشهدار كرده و بین ما فاصله انداخته، محو كند، دوباره یادمان بیاورد كه همه متعلق به یك خانواده هستیم و میتوانیم به هم كمك كنیم و با هم مهربان باشیم.
ظاهرش سخت به نظر میرسد، باید اجسام سنگین را جا به جا كنیم، فرشهای بزرگ را بشوییم، دستمال به دست بگیریم و بیفتیم به جان گرد و خاكی كه روی وسایل خانه نشسته است، اما انجام همه اینها در كنار هم، با هم و برای هم میتواند ساده باشد، شیرین باشد و تبدیل به خاطرههای خوبی شود كه در آینده با حسرت از آنها یاد كنیم.
بیایید امسال بیشتر هوای مادرها را در خانهتكانی داشته باشیم، بخصوص اگر عضو جوان یا نوجوان خانواده هستیم. به مادرها در خانهتكانی كمك كنیم، نه به خاطر خودشان، به خاطر خودمان و به خاطر خانوادهای كه به آن تعلق داریم.
بخش خانواده ایرانی تبیان
منبع : جام جم