شگردهای دشمنان در مبارزه با رهبران دینی(2)
سامریهای زمان ما واژهها و مفاهیم و زینتهای فکری و فرهنگی را با تعابیر گوناگون و فریبنده خود رد برابر امت به نمایش میگذارند؛ با عناوینی همچون دموکراسی، خودمختاری لیبرالیسم، طرفداری از حق مردم سالاری منهای دین در طول تاریخ انقلاب اسلامی نیز گوسالههای فریبندهای ساختند و در مقابل نظام اسلامی و رهبری آن برای وارد کردن ضربههای سهمگین بر پیکر انقلاب اسلامی عمل کردند.
تردید در حقانیت رهبری
حربه ایجاد شک و تردید و ابهام در میان مردم نسبت به حقانیت رهبری دینی در جوامع عقب افتاده تأثیر بیشتری دارد. آنان با تکیه بر روی نقاط مبهم، به تحریک افکار و ایجاد علامتهای سۆالهای فراوان و سۆال سازی میپردازند. قرآن با پردهبردای از این حرکت مزدورانه دشمنان چنین نقشههای آنان را نقش بر آب کرده است.
«وَقَالُوا مَالِ هَذَا الرَّسُولِ یَأْكُلُ الطَّعَامَ وَیَمْشِی فِی الْأَسْوَاقِ لَوْلَا أُنزِلَ إِلَیْهِ مَلَكٌ فَیَكُونَ مَعَهُ نَذِیرًا أَوْ یُلْقَى إِلَیْهِ كَنزٌ أَوْ تَكُونُ لَهُ جَنَّةٌ یَأْكُلُ مِنْهَا وَقَالَ الظَّالِمُونَ إِن تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلًا مَّسْحُورًا»؛ «و گفتند این چه پیامبرى است كه غذا مىخورد و در بازارها راه مىرود؛ چرا فرشتهاى به سوى او نازل نشده تا همراه وى هشداردهنده باشد یا گنجى به طرف او افكنده نشده یا باغى ندارد كه از [بار و بر] آن بخورد و ستمكاران گفتند جز مردى افسونشده را دنبال نمىكنید»(1)
آنها برای ایجاد تردید در حقانیت پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) چند ایراد واهی داشتند، اما مرحله به مرحله از گفتار خود عقبنشینی میکردند.
نخست معتقد بودند که در اصل رسول باید فرشته باشد. بعد باور داشتند که اگر فرشته نیست، لااقل فرشتهای به همراه او از سوی خدا اعزام شود. اگر این هم شد، حداقل باید گنجی از اسمان به سوی او انداخته شود تا دلیل بر این باشد که او مورد توجه خداست.
در آخرین مرحله گفتند به فرض که هیچ یک از اینها را نداشته باشد، دستکم باید آدم فقیری نباشد؛ مانند یک کشاورز مرفه باغی در اختیارش باشد تا محتاج دیگران نشود.(2)
استهزای رهبری
استهزای رهبران الهی از عادت و سنت همیشگی دشمنان میباشد. آنها با عدم نتیجهگیری از شیوههای قبلی به این روش میپردازند: «وَمَا یَأْتِیهِم مِّن رَّسُولٍ إِلاَّ كَانُواْ بِهِ یَسْتَهْزِئُونَ»؛ «و هیچ پیامبرى برایشان نیامد، جز آنكه او را به مسخره مىگرفتند»(3)
روش دیگر دشمنان در تهدید رهبران الهی، تهدید به تبعید از وطن است: «وَقَالَ الَّذِینَ كَفَرُواْ لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّكُم مِّنْ أَرْضِنَآ أَوْ لَتَعُودُنَّ فِی مِلَّتِنَا فَأَوْحَى إِلَیْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِكَنَّ الظَّالِمِین»؛ «و كسانى كه كافر شدند به پیامبرانشان گفتند: شما را از سرزمین خودمان بیرون خواهیم كرد، مگر اینكه به كیش ما بازگردید؛ پس پروردگارشان به آنان وحى كرد كه حتما ستمگران را هلاك خواهیم كرد»
رهبرتراشی
دشمنان اسلام پس از شکست در بهرهگیری از حربه تهمت و افترا برای نابودی رهبر نظام اسلامی، به فکر تجزیه آن میافتند تا وحدت و انسجام جامعه را مخدوش کنند؛ زیرا تضعیف پایگاه مردمی، رهبری با ظاهری دارای حسن سابقه و شهرت در نگاه مردم، بیش از حد واقع بزرگ جلوه داده شوند تا نظرها را از رهبری واحد و شایسته منحرف نمایند.
قرآن سامری و حرکتهای تخریبی او را به عنوان یک جریان کلی در طول تاریخ گوشزد میکند: «فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلًا جَسَدًا لَهُ خُوَارٌ فَقَالُوا هَذَا إِلَهُكُمْ وَإِلَهُ مُوسَى فَنَسِیَ»؛ «پس براى آنان پیكر گوسالهاى كه صدایى داشت بیرون آورد و [او و پیروانش] گفتند: این خداى شما و خداى موسى است و [پیمان خدا را] فراموش كرد»(4) این حرکت سامری مخصوص به زمان حضرت موسی(علیه السلام) نیست؛ بلکه یک جریان همیشگی در طول تاریخ می باشد.
امام علی(علیه السلام) پس از فتح بصره در مسحد با اهالی شهر سخن میگفت. در میان جمعیت حسن بصری را در حال یادداشتبرداری از سخنان خود دید و به او فرمود: «چهکار میکنی؟» گفت: «سخنان شما را مینویسم تا بعد از دیدار شما برای مردم بازگو کنم». حضرت فرمود: «برای هر امتی سامری میباشد و او سامری این امت است»(5)
سامریهای زمان ما واژهها و مفاهیم و زینتهای فکری و فرهنگی را با تعابیر گوناگون و فریبنده خود رد برابر امت به نمایش میگذارند؛ با عناوینی همچون دموکراسی، خودمختاری لیبرالیسم، طرفداری از حق مردم سالاری منهای دین در طول تاریخ انقلاب اسلامی نیز گوسالههای فریبندهای ساختند و در مقابل نظام اسلامی و رهبری آن برای وارد کردن ضربههای سهمگین بر پیکر انقلاب اسلامی عمل کردند.
تطمیع رهبری
دشمنان اسلام به فکر تطمیع رهبری نیز میافتند. نرمشهای آنان در مقابل رهبری دینی برای خیزش به جای مناسب برای ضربه کاری زدن به رهبری است: «وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَیُدْهِنُونَ»؛ «دوست دارند كه نرمى كنى تا نرمى نمایند»(6)
تهدید رهبری
دشمن از آخرین حربه خود یعنی تهدید رهبری نیز وارد میشود. وقتی که دشمن با شیوههای تروریستی شخصیت رهبری به مقصد خویش نرسید، به ترور شخص دست میزند تا با به کارگیری این شیوه در قالبهای گوناگون بتواند چراغ فروزان رهبری جبهه حق را خاموش کند.
دشمنان اسلام به فکر تطمیع رهبری نیز میافتند. نرمشهای آنان در مقابل رهبری دینی برای خیزش به جای مناسب برای ضربه کاری زدن به رهبری است: «وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَیُدْهِنُونَ»؛ «دوست دارند كه نرمى كنى تا نرمى نمایند»
گاهی تهدید به زندان میکند: «قَالَ لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِلَهًا غَیْرِی لَأَجْعَلَنَّكَ مِنَ الْمَسْجُونِینَ»؛ « [فرعون] گفت: اگر خدایى غیر از من اختیار كنى، قطعا تو را از [جمله] زندانیان خواهم ساخت»(7) اینگونه تهدید، حربه همه زورمندان بیمنطق به هنگام شکست و ناکامی است.
روش دیگر دشمنان در تهدید رهبران الهی، تهدید به تبعید از وطن است: «وَقَالَ الَّذِینَ كَفَرُواْ لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّكُم مِّنْ أَرْضِنَآ أَوْ لَتَعُودُنَّ فِی مِلَّتِنَا فَأَوْحَى إِلَیْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِكَنَّ الظَّالِمِین»؛ «و كسانى كه كافر شدند به پیامبرانشان گفتند: شما را از سرزمین خودمان بیرون خواهیم كرد، مگر اینكه به كیش ما بازگردید؛ پس پروردگارشان به آنان وحى كرد كه حتما ستمگران را هلاك خواهیم كرد»(8)
برنامه و سرنوشت جباران همانند راهشان بیمنطق است. پس از آگاهی به ضعف و ناتوانی گفتار و عقیده خود، با رها سازی استدلال، بر زور و قدرت و قلدری تکیه می کنند. آنان گویی همه سرزمینها را از آن خود میدانستند و برای پیامبرانشان حتی به اندازه یک شهروند عادی حقی قائل نبودند، ولی خداوند با دلداری رسولان خود، به آنان چنین اطمینان خاطر میدهد: «فَأَوْحَى إِلَیْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِكَنَّ»(9)
گاهی تهدید به شکنجه را اجرا میکنند: «قَالُوا لَئِن لَّمْ تَنتَهِ یَا نُوحُ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْمَرْجُومِینَ»؛ «گفتند: اى نوح اگر دست برندارى، قطعا از [جمله] سنگسارشدگان خواهى بود»(10)
در آخرین مرحله نیز رهبران الهی را به قتل تهدید میکنند: «إِنَّ الَّذِینَ یَكْفُرُونَ بِآیَاتِ اللّهِ وَیَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ حَقٍّ وَیَقْتُلُونَ الِّذِینَ یَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِیمٍ»؛ «كسانى كه به آیات خدا كفر مىورزند و پیامبران را بناحق مىكشند و دادگستران را به قتل مىرسانند؛ آنان را از عذابى دردناك خبر ده»(11)
پینوشت ها:
1. فرقان: 7 و 8.
2. تفسیر نمونه، ج15، ص 27.
3. حجر: 11.
4. طه: 88.
5. شیخ عباس قمی، سفینةالبحار، ج1، ص 262.
6. قلم: 9.
7. شعراء: 29.
8. ابراهیم: 13.
9. تفسیر نمونه، ج 1، ص 300.
10. شعراء: 116.
11. آلعمران: 21.
زهرا رضاییان
بخش قرآن تبیان