کلمه به کلمه حرفایمان ثبت می شود!!
امام علی علیه السلام فرمود : پس بترسید از خداوندى که شما در برابر نظر او و مسخر او مى باشید و حرکت شما در دست او است. اگر پنهان کنید، مى داند و اگر آشکار نمایید، مى نویسد. نگهبانانى گرامى براى شما قرار داده است که نه حقى را از قلم مى اندازند و نه باطلى را مى نویسند.
گفتار و کردار انسان ثبت مى شود
صحبت کردن و ارتباط با دیگران یکی از بزرگترین نعمت هائیست که خداوند متعال به ما ارزانی داشته است،ما به راحتی هر آنچه را که در دل و روان خود داریم به دیگران انتقال می دهیم ،از احساسات ،عواطف و نیازهایمان می گوییم ، و گاه بیهوده و بی اساس زبان در کام چرخانده و حرف می زنیم برای وقت تلف کردن ،برای سرگرمی و ...
اما خداوند متعال مأمورانی دارد که کلمه به کلمه هر سخنی که از دهان ما خارج می شود را ثبت و ضبط می کنند تا روزی همه به ما باز گردانده شود تا دلیل و چرایی آن را پاسخگو باشیم.
در قرآن کریم و کتاب شریف نهج البلاغه اشارات صریحی به این امر شده است که تلنگری است به همه ما شاید که کمتر و گزیده تر بگوییم !
خداوند متعال در سوره «ق آیه 18» می فرماید : «انسان سخنى نمى گوید بجز آنکه مراقبى نزد وى آماده است»
قرآن مجید درباره ى روز رستاخیز و محاسبه ى اعمال مى فرماید:
کهف:49: و نامه اعمال نهاده مى شود، آنگاه گنهکاران را از مندرجات آن هراسان مى بینى و مى گویند: واى بر ما این نامه چیست که هیچ عمل کوچک یا بزرگى را فرونگذاشته مگر آنکه آن را به شمار آورده است، و هر چه کرده اند، حاضر مى یابند و پروردگارت به هیچ کس ستم نمى کند. »
امام علی علیه السلام در این زمینه در خطبه 182 فرمود:«فاتقوا الله الذى انتم بعینه و نواصیکم بیده و تقلبکم فى قبضته ان اسررتم علمه و ان اعلنتم کتبه قد و کل بکم حفظه کراما لا یسقطون حقا و لا یثبتون باطلا»
پس بترسید از خداوندى که شما در برابر نظر او و مسخر او مى باشید و حرکت شما در دست او است. اگر پنهان کنید، مى داند و اگر آشکار نمایید، مى نویسد. نگهبانانى گرامى براى شما قرار داده است که نه حقى را از قلم مى اندازند و نه باطلى را مى نویسند.
خداوند متعال مأمورانی دارد که کلمه به کلمه هر سخنی که از دهان ما خارج می شود را ثبت و ضبط می کنند تا روزی همه به ما باز گردانده شود تا دلیل و چرایی آن را پاسخگو باشیم
حکمت 335: الاقاویل محفوظه و السرائر مبلوه و کل نفس بما کسبت رهینه.
گفتارهاى انسان نگهدارى شده و رازهاى پنهانش هویدا گردیده است و هر کس در گرو کرده ى خود مى باشد.
یک داستان از عاقبت سخن نابجا
مردى براى تاءمین هزینه زندگى و عائله اش شب و روز كار زربافتى مى كرد او، پیوسته در حال كار، زبان خود را موعظه مى كرد كه : اى زبان !
مبادا مرا به كشتن دهى و آبرویم را بر باد دهى و بچه هایم را یتیم سازى !
از قضا، نیمه شبى ، كه سلطان زمان به طور ناشناس در كوچه هاى شهر گردش مى كرد تا از چگونگى وضع مردم با خبر شود به خانه مرد زرى باف رسید.
روشنایى داخل كارگاه و زمزمه مرد بافنده نظر شاه را به خود جلب كرد. از روزنه درب ، اندرون را نگریست و از سخن هاى مرد زرباف آگاه شد و به راه خود رفت .
روز بعد، مرد زرباف كار خود را به پایان رسانید. با خود اندیشید بهتر است این طاقه زربافت را به دربار سلطان ببرد و جایزه اى بگیرد. از این رو به دربار سلطان شتافت و اجازه ورود خواست و طاقه زر را ارائه داد.
سلطان كه از دیدن آن پارچه زیبا و هنرمندى آن بسیار خوشحال و شگفت زده شده بود از همه وزیران در مورد چگونگى استفاده از آن نظر خواست .
و نامه اعمال نهاده مى شود، آنگاه گنهکاران را از مندرجات آن هراسان مى بینى و مى گویند: واى بر ما این نامه چیست که هیچ عمل کوچک یا بزرگى را فرونگذاشته مگر آنکه آن را به شمار آورده است، و هر چه کرده اند، حاضر مى یابند و پروردگارت به هیچ کس ستم نمى کند
یكى از وزرا گفت : این پارچه زربافت براى انداختن روى مركب شاه مناسب است .
دیگرى گفت : براى روى تخت شاهى مناسب تر است .
سومى گفت : براى پرده درب كاخ سلطنتى بهتر است .
شاه گفت : بهتر آن است كه نظر بافنده هنرمند را نیز جویا شویم ، شاید سلیقه اش بهتر از دیگران باشد. آنگاه روى به مرد زرى باف كرد و پرسید: این پارچه زربافت براى چه مصرفى مناسب تر است ؟
بافنده بیچاره كه همواره زبان خود را از سخن نسنجیده برحذر مى داشت - گفت : قربان ! این پارچه فقط براى انداختن روى نعش پادشاه خوب است ، در موقع تشییع جنازه به كار گرفته شود.
این سخن ، ناگهان شور و نشاطى ناشى از دیدن آن پارچه را به سردى و ناراحتى تبدیل كرد.
وزیران و درباریان همه از این سخن برآشفتند و او را مورد توبیخ و تهدید قرار دادند. یكى حكم به زندان او مى كرد، دیگرى تبعید و سومى قتل او را رقم مى زد.
بافنده بیچاره نیز با رنگى پریده و بدنى لرزان ، در انتظار سرنوشت خود لحظه شمارى مى كرد.
اما سلطان كه در آن شب سخنان مرد زرباف را با زبانش شنیده بود به حلت او رحمت آورد و او را بخشید.
آرى ، مرد زرباف هنرمند كه مى توانست سود كلانى به چنگ آرد، تنها جانى به سلامت برد و بر اثر ناسنجیده سخن گفتن ، از دریافت جایزه محروم و در این میان ، محصول كارش نیز از بین رفت (نقش زبان در سرنوشت انسان ها، ص 386)
فراوری: محمدی
بخش نهج البلاغه تبیان
منابع:
کتاب عاقبت و كیفر گناهكاران سید جواد رضوى
کتاب رابطه نهج البلاغه با قرآن
سید جواد مصطفوى