تبیان، دستیار زندگی
مجموعه داستان نمی دونم کجاست شامل هفت داستان کوتاه با موضوعات اجتماعی است که جزو اولین تجربه های پویا مهدوی زاده است. این مجموعه داستان با زبانی عامیانه و روزمره روایت سر راست و صریح خود را در عبارت هایی موجز بیان می کند.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : فاطمه شفیعی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نمی دونم کجاست


مجموعه داستان نمی دونم کجاست شامل هفت داستان کوتاه با موضوعات اجتماعی است که جزو اولین تجربه های پویا مهدوی زاده است. این مجموعه داستان با زبانی عامیانه و روزمره روایت سر راست و صریح خود را در عبارت هایی موجز بیان می کند.

نمی دونم کجاست

نمی دونم کجاست. پویا مهدوی زاده.انتشارات تندیس.چاپاول. تهران1390. 1500نسخه.182صفحه.4000تومان.

«ما مسخ شدیم مسخ چیزهایی که نمی دونیم کجان! هر روز به چهره ی مردم شهر نگاه می کنیم و به این فکر می کنیم که مرد چاق رئیس بانک سر کوچه با کت و شلوار سرمه ای یا استاد ادبیاتمون با چشم های سبزش یا پیرمرد استخوانی تاابد نشسته روی نیمکت پارک و صدها و هزاران مرد و زن دیگه ای که توی روزهام از کنارشون رد می شوم چه چیز گم کرده ای دارن؟

یعنی همه ی این مردم چیزی دارن که نمی دونن کجاست؟»[1]

مجموعه داستان نمی دونم کجاست نوشته پویا مهدوی زاده مجموعه ای است پر از تصاویر ساده از زندگی اجتماعی آدم های کاملا عادی و معمولی.

چیزی که بیش از همه جلب توجه خواننده را می کند پارگراف های کوتاه این کتاب داستان است. همه داستان ها به این شیوه نوشته شده اند. گویی هر پاراگراف در واقع یک تصویر کوتاه است که با تمام شدنش تصویر قطع می شود و تصویر بعدی جای آن را می گیرد.

برخی داستان ها نه تنها مجموعه  ای از پاراگراف های کوتاه را در بر می گرید که اساسا بیش از یکی دو صفحه نیست. مثل داستان تندیس که از زبان یک تندیس ساکسفون به دست نوشته شده است. نویسنده در همه داستان ها بدون مقدمه درست از جایی آغاز می کند که خیلی وقت ها می تواند میانه و یا حتی انتهای یک روایت محسوب شود. نویسنده بی پرده و خیلی صریح به اصل موضوع پرداخته بدون حاشیه روی و سر راست قصه اش را با دادن چند توصیف و تصویر به پایان می برد.

کلمه پایان در پایان هر داستان نوشته شده است که نشانه دیگری است از صراحت نویسنده در عرضه اثرش. گویی نویسنده از چیزی باکی ندارد و فقط می نویسد تا شوکی به خواننده وارد کرده و در این شوک رهایش کند.

برای برخی از شخصیت های برخی داستان های این مجموعه نام غربی انتخاب شده تا بهتر بتوان فضای روایات و موضوع داستان را بی پرده و بی مانع بیان کرد ولی داستان هایی هم در این مجموعه گنجانده شده است که در فضایی ایرانی روایت می شود.

عجیب است که این مجموعه داستان حتی فهرست داستان هایش را در ابتدای کتاب ذکر نکرده و یک راست به سراغ داستان ها رفته است.

نویسنده در همه داستان ها بدون مقدمه درست از جایی آغاز می کند که خیلی وقت ها می تواند میانه و یا حتی انتهای یک روایت محسوب شود. نویسنده بی پرده و خیلی صریح به اصل موضوع پرداخته بدون حاشیه روی و سر راست قصه اش را با دادن چند توصیف و تصویر به پایان می برد.

مجموعه داستان نمی دونم کجاست شامل هفت داستان کوتاه است که عبارتند از: غریزه، پیرمرد، تندیس، آپارتمان، نمی دونم کجاست، بالای بلند ترین درخت گفتند و خندیدند و خب هر کی یه جوره.

بلند ترین داستان این مجموعه ، بالای بلند ترین درخت گفتند و خندیدند نام دارد و کوتاه ترین آنها داستان تندیس.

زبان داستان ها زبانی عامیانه انتخاب شده است . زبان روزمره و خودمانی مخاطب را به داستان ها نزدیک تر و صمیمانه تر می کند. مجموعه داستان نمی دونم کجاست بی هیاهو مجموعه داستان خوب و خواندنی است که ارزش وقت گذاشتن روی آن را دارد.

به نظر می رسد این اولین تجربه پویا مهدی زاده باشد و برای اولین تجربه باید گفت می داند چه عناصری می تواند یک داستان کوتاه را برای خواننده جذاب و خواندنی کند. شاید موضوع و محتوای داستان خواننده را چندان درگیر خود نکند اما در لحظاتی که با داستان مشغول است می تواند او را سرگرم کرده و به دنبال خود بکشاند.

«حالا سربازهای تلویزیون داشتن یکی یکی خونه ها رو منفجر می کردن.

-یه چای دیگه.

استکان پر شد و خالی شد و عرق سردی به جون مرد نشست.»[2]

پی نوشت:

[1]پشت جلد کتاب از داستان نمی دونم کجاست

[2]صفحه 37 کتاب از داستان آپارتمان

فاطمه شفیعی

بخش کتاب و کتابخوانی تبیان