30 سال عقیبیم
تحلیل همایون اسعدیان از وضع كنونی سینما
همایون اسعدیان کارگردان باسابقه سینمای ایران در گفت و گویی ضمن برشمردن شرایط فعلی سینمای ایران ، درباره منازعات سینمایی سال جاری سخن گفت.
حمایت های دولتی دهه 60 سینما را زنده کرد
سینمای اوایل انقلاب کاملا تعطیل شده و مرده بود. در آن سالها دو جریان علاقمند بود که سینما را دوباره راهاندازی کند، جریان اول شامل فیلمسازان جوان و یا فیلمسازانی میشد که از گذشته هنوز تمایل به کار کردن داشتند. این جریان سعی کردند با راهاندازی تعاونیهای کوچک، دور هم جمع شوند و فیلم بسازند. جریان دوم هم جریانی در درون حاکمیت بود (که در بنیاد فارابی و وزارت ارشاد متمرکز شده بود) و طوری حرکت میکرد که سینما را با تعریفی متفاوت نسبت به قبل از انقلاب و البته با حمایتهای مالی دولتی راهاندازی کند.
تهیه کننده های خصوصی امروز مدیون دولت هستند
سینمای امروز ایران کاملاً بر حمایتهای مالی دولت در دههی 60 متکی است، چرا؟ چون بسیاری از افرادی که امروز تهیهکننده هستند و اتفاقا داعیهی تهیهکنندگی بخش خصوصی را دارند، اگر فعالیتهایشان را بررسی کنید میبینید که با حمایتهای دولتی و وامهای بنیاد فارابی یا نهادهای دیگر، تهیهکننده شدند.
وام های فارابی برگردانده نشد
بسیاری از وامهایی که به دوستان تهیهکننده یا کارگردان داده میشد، اصلا برگردانده نشد و فارابی هم هیچ وقت در این زمینه سختگیری نکرد. سینمای امروز ایران چه برای اکثریت تهیهکنندگان و کارگردانان و چه برای آنهایی که امروز ادعای کار در بخش خصوصی را دارند بدون اتکا به همین حمایتهای دولتی، اصلا وجود نداشت. البته ناگفته نماند که ممکن است شما در سینمای ایران یکی دو تهیهکننده پیدا کنید که از ابتدا کاملا با بودجهی شخصیشان کار کرده باشند اما در هرصورت نمیتوان به آنها جریان بخش خصوصی اطلاق کرد.سینما به مخاطب عام نیاز ندارد.برخلاف دوستمان که در تلویزیون میگوید، اگر فیلمی مخاطب عام نداشته باشد، اصلا سینما نیست. من فکر میکنم چنین سخنی بیشتر به سفسطه شبیه است. در همهی دنیا و مشخصا در اروپا، نهادهای فرهنگی وجود دارند که کارشان تهیه و جمعآوری بودجه برای ساخت فیلم است؛ فیلمهایی که ممکن است بازده اقتصادی نداشته باشند، مهم این است که آیا حاصل، فیلم ارزشمندی میشود یا خیر؟ یا به تاریخ سینما چیزی اضافه میکند؟
دو فیلم اول اصغر فرهادی با وام های فارابی ساخته شد
اگر به فیلمهای 30 سال گذشته نگاه کنید میبینید بسیاری از فیلمهایی که اکنون سینمای ما به آنها افتخار میکند با همین بودجههای دولتی ساخته شده است. در اینجا تنها مایلم به دو فیلم اول اصغر فرهادی، «رقص در غبار» و «شهر زیبا» که کاملا با وام بنیاد فارابی ساخته شد و هیچکدام برگشت اقتصادی نداشتند اشاره کنم. نتیجه آن فیلمها، تولد یک کارگردان بود که اکنون به عنوان یکی از بزرگترین افتخارات سینمای ایران شناخته میشود و فیلمهایش گردش مالی خوبی دارند.
شما در ایران کدام مدیر را سراغ دارید که وقتی دورهاش تمام شد از او پرسیده شود که در این مدت چه کردی؟ در 30 سال گذشتهی سینمای ایران، مدیران زیادی آمدند و رفتند، کدامیک از آنها پس رفتن از مسئولیتشان مورد این پرسش قرار گرفتند که چرا بابت فلان فیلم هزینه کردید؟
امکانات نباید بین همه یکسان باشد
کسی در ایران نمیتواند ادعا کند که مثلا 220 کارگردان داریم که همهی آنها در یک سطح هستند و بعد هم نتیجه بگیرد که اگر قرار است امکاناتی داده شود باید در اختیار همه به یک شکل باشد. قطعا این سخنِ، عوامفریبانهای است که نمیتواند درست باشد ولی امروز این شعار را زیاد میشنویم. فیلمسازی که هنوز برادریاش ثابت نشده، چگونه میتواند یک پروژه چند میلیاردی را در اختیار بگیرد؟ او ابتدا باید با یک پروژهی کوچک شروع کند، خودش را نشان بدهد و سپس یک پروژه بزرگ را برای ساخت به او بدهند.
فوتبال هم مثل سینما است!
دربارهی فوتبال بدتر از اتفاقی که الان در سینما شاهدش هستیم، نمیافتد؟ هر سال بودجهی کلان دولتی وارد فوتبال میشود اما پایان سال میبینیم که در جایگاه فوتبالیمان هیچ اتفاق مثبتی نیفتاده است. این ماجرا در سینما هم وجود دارد. اکثر مراجع دولتی کشور ما، بودجه بخش فرهنگی دارند. ما باید با یک سیاستگذاری کلان و برنامهریزی درست، بودجه را صرف زیرساختها، تربیت نیروهای جدید، تجهیزات، ساخت استودیوهای جدید و... کنیم.
هیچ مدیر دولتی مورد بازخواست قرار نگرفت
شما در ایران کدام مدیر را سراغ دارید که وقتی دورهاش تمام شد از او پرسیده شود که در این مدت چه کردی؟ در 30 سال گذشتهی سینمای ایران، مدیران زیادی آمدند و رفتند، کدامیک از آنها پس رفتن از مسئولیتشان مورد این پرسش قرار گرفتند که چرا بابت فلان فیلم هزینه کردید؟ همیشه ما یک مراسم تودیع و معارفه داشتیم که از قبلی تشکر کردیم و به بعدی خوشآمد گفتیم. در حالی که ممکن است مدیریت قبلی باعث سقوط سازمانش شده باشد.
هنوز در 30 سال پیش مانده ایم
مشکل اصلی، مشکل روشنفکری ماست که به تعبیری انگار الان هم با چیزهایی که در 30 سالگی ساختیم، ذوق میکنیم و نمیتوانیم بپذیریم که جهان در حال گذر است و نسل جدید جایمان را میگیرد. به عنوان مثال برای منِ نوعی رابطهی عاشقانه در فیلمهایم، رابطهای است که در دوره جوانی خودم وجود داشته است اما آن نگاه برای جوانِ امروزی کهنه است.
بخش سینما و تلویزیون تبیان
منبع: ایسنا