تبیان، دستیار زندگی
تمام سال‌هایی که در تئاتر عرق ریخته و با نداری‌های این هنر مظلوم کنار آمده، هدفی والا داشته است. حمیدرضا آذرنگ که بازی متفاوتش در فیلم سینمایی «ملكه» (محمدعلی باشه‌آهنگر) تحسین اهالی فن را برانگیخت، امسال در مجموعه تلویزیونی«یلدا» و در نقش فتاح حضوری موفق
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

دیده شدن به هر قیمت درست نیست

گفت و گو با حمید رضا آذرنگ بازیگر نقش فتاح


تمام سال‌هایی که در تئاتر عرق ریخته و با نداری‌های این هنر مظلوم کنار آمده، هدفی والا داشته است. حمیدرضا آذرنگ که بازی متفاوتش در فیلم سینمایی «ملكه» (محمدعلی باشه‌آهنگر) تحسین اهالی فن را برانگیخت، امسال در مجموعه تلویزیونی«یلدا» و در نقش فتاح حضوری موفق را تجربه کرد. آذرنگ بی شک یکی از موفق ترین بازیگران تلویزیون در سالی که گذشت بود.

دیده شدن به هر قیمت درست نیست

شما بابت نگارش یک نمایشنامه در حد و اندازه‌های «ترن» چقدر دستمزد می‌گیرید؟

اگر تیپ یك باشد 5 میلیون و 400، یعنی تو هشت ماه وقت می‌گذاری و یك نمایشنامه می‌نویسی، اگر تیپ یك قبول كنند 5 میلیون و 400 دستمزد می‌گیری؛ وگرنه زیر این قیمت دریافت خواهی كرد. تازه این مبلغ برمی‌گردد به سال‌های پیش كه هر چه تورم رشد داشته این ثابت مانده است. اگر یك نفر سی چهل سال كار نویسندگی كند و نویسنده ویژه‌ای باشد و در این حرفه پیر شده باشد بین 7 تا 10 میلیون دستمزد می‌گیرد. شما ضرب و تقسیم و حساب و كتاب كنید ببینید سابقه 30 ساله یك نویسنده و مدتی كه روی یك كار وقت می‌گذارد با این مبلغ چه می‌شود!

 پس چه چیزی این همه سال شما را در تئاتر ماندگار کرده؟

خب این نفس تئاتر است كه انسان را عاشق می‌كند. مجبور شدم برای اینكه تن به خیلی از كارها ندهم، كارمند سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران هم باشم. 13 سال سابقه دارم و یك آب باریكه خدا را شكر از آنجا می‌رسد كه اجازه می‌دهد از حیثیت حرفه‌ای خودم دفاع كنم و برخی كارها را انجام ندهم!

 ولی خیلی از بچه‌ها تنها حرفه‌شان همین است و گرفتارند. خبر دارم که کلی هم برای  کار در تلویزیون پیشنهاد داشتی؟

بله، من سال گذشته پیشنهاد كار آقای جیرانی را داشتم كه متأسفانه مجموعه‌شان به سرانجام نرسید. كار آقای لطیفی را نتوانستم بروم، از حضور در كار آقای شهرام اسدی هم عذرخواهی کردم چون همزمان شد با مجموعه «یلدا». یكی دو تا تله‌فیلم و یكی دو فیلم سینمایی هم بود ولی باید به عنوان یك عضو كوچك خانواده تئاتر و سینما و تلویزیون كه هنوز در حال یاد گرفتن هستم، بگویم سال‌هایی كه در تئاتر هزینه كردیم تا دیده شویم به ما یاد داده، دیده شدن به هر قیمت درست نیست.

 پس «یلدا» باید ویژگی‌های منحصربه‌فردی داشته باشد که تو را با این همه وسواس درگیر کرده است؟

پشت مجموعه «یلدا» داوود میرباقری به عنوان نویسنده بود و حسن میرباقری در مقام كارگردان حضور داشت كه دوست من است و كارهای مرا دیده بود. قصه «یلدا» هم تفاوت فاحشی با بیشتر مجموعه‌‌های تلویزیونی كه از یك عشق مثلثی تشكیل می‌شوند، داشت (البته من نمی‌خواهم آن كارها را با این مجموعه قیاس كنم، منظورم تفاوت از دیدگاه خودم است). همه این عوامل و یك گروه حرفه‌ای فرصتی بود كه نباید آن را از دست می‌دادم. قصه و شخصیت آن‌قدر ناب بود كه نمی‌شد از كنار آن به‌سادگی گذشت. از سویی حضور داوود میرباقری در این پروژه با آن تجربه و كارنامه غنی‌ یك دلگرمی بود تا من با خیال راحت سه ماه و نیم در شاهرود باشم.

در فیلمنامه اولیه از ابتدا فتاح را برای من دیده بودند. آقای داوود میرباقری كه چند بار داور تئاتر بودند و كارهای مرا دیده بودند، حسن هم كه اصولاً خودش تئاتری است و آثار نمایشی را دنبال می‌كند؛ ضمن اینكه آقای داوود میرباقری هم خودشان تئاتری هستند.

 شنیده‌ام که فتاح را از ابتدا برای تو نوشته بودند؟

بله، در فیلمنامه اولیه از ابتدا فتاح را برای من دیده بودند. آقای داوود میرباقری كه چند بار داور تئاتر بودند و كارهای مرا دیده بودند، حسن هم كه اصولاً خودش تئاتری است و آثار نمایشی را دنبال می‌كند؛ ضمن اینكه آقای داوود میرباقری هم خودشان تئاتری هستند. فكر می‌كنم حسن میرباقری كه نمایش «اهل قبور» حسین كیانی را دیده بود، احساس می‌كرد این نقش به شخصیتی كه من در آن تئاتر بازی كردم، شباهت‌هایی دارد.

 تو اهل آن خطه که نیستی؟

نه...

 پیش از مجموعه «یلدا» شناختی از لهجه بسطامی داشتی؟

قبلش نه، اما من عاشق لهجه‌ها هستم! در خیلی از نمایش‌های من لهجه‌های مختلف را می‌بینید؛ چه در زمان بازی كردن و چه آثاری كه خودم كارگردانی می‌كنم.وقتی رفتیم شاهرود به دنبال فتاح گشتم. فتاح در شاهرود زندگی می‌كند. او در میدان بار كار می‌كند و محل كارش جایی است كه همه اهالی از جمله كشاورزان و اهالی بومی آن منطقه رفت و آمد دارند و در واقع آنجا می‌توان لحن‌ها و لهجه‌های مختلف را شنید. كار سختی بود اما قرار شد شخصیت‌هایی كه در شاهرود زندگی می‌كنند، یك ته‌لهجه‌ای داشته باشند چون اگر گویش كامل استفاده می‌شد برای مخاطب قابل فهم نبود. رفتم با دوستان تئاتری آن منطقه از جمله حسن سرچاهی عزیز، اكبر سلطان علی (كه نقش مالك را در این مجموعه بازی می‌كند) و دیگر اهالی شهر، بحث و گفت‌وگو کردم، كلی چرخیدم، گوش كردم، نگاه كردم تا این لحن ملكه ذهنم شود. شاید این كار، یك هشدار از سوی داوود میرباقری بود كه مراقب باشیم فرهنگ‌ها از میان نرود. مردم از لهجه‌هایشان استفاده نمی‌كنند به خاطر وحشت محكوم شدن به شهرستانی بودن كه این روزها متأسفانه شكل انگ به خودش گرفته است. من این هشدار را از سوی میرباقری بسیار مۆثر می‌دانم، مثل هنر تعزیه كه این روزها به آن كمرنگ‌تر از قبل پرداخته می‌شود.

 رابطه فتاح و عاطفه به لحاظ پاسکاری‌های بازی و حسی از نقاط عطف کار شما بود.

بله و خانم پاوه‌نژاد نیز زحمت بسیاری برای لهجه و گرفتن لحن آن خطه كشیدند. اگرچه ماجرا در مورد ایشان به‌شدت با تلطیف‌ اتفاق افتاد چون در نقش عاطفه به عنوان مادری كه دختری دانشجو دارد و بیشتر در منزل است، باید لهجه ملایم‌تری نسبت به فتاح داشت كه مدام در كوچه و بازار و به‌خصوص در خیابان است. آقای میرباقری و برادرشان درباره میزان لهجه مورد نیاز، با ما صحبت‌ کردند و ما بر اساس آن عمل كردیم.

خانم پاوه‌نژاد نیز زحمت بسیاری برای لهجه و گرفتن لحن آن خطه كشیدند. اگرچه ماجرا در مورد ایشان به‌شدت با تلطیف‌ اتفاق افتاد چون در نقش عاطفه به عنوان مادری كه دختری دانشجو دارد و بیشتر در منزل است، باید لهجه ملایم‌تری نسبت به فتاح داشت كه مدام در كوچه و بازار و به‌خصوص در خیابان است.

 فتاح از شخصیت‌های منفی معمول آثار تلویزیونی تا حدودی فاصله داشت؛ او را چقدر منفی دیدید؟

فتاح نقش منفی این مجموعه است ولی من او را منفی نمی‌بینم چون قرار است آن را بازی كنم. اگر از خودم بدم بیاید كه نمی‌توانم آن شخصیت را ارائه بدهم! بنابراین فتاح برای من بد نیست چون دوستش دارم. به نظر من فتاح برای همه كارهایی كه انجام می‌دهد توجیه دارد.من سعی كردم تمام این توجیهات را باور كنم تا خودم را دوست داشته باشم. متأسفانه در بیشتر آثار نمایشی ما آدم بد را بد می‌نویسند و بد هم اجرا می‌كنند؛ كمااینكه گاهی آدم بد قصه را احمق هم تصور می‌كنیم چون می‌خواهیم با این شیوه قهرمانمان را موفق و پخته‌تر نشان بدهیم.این بزرگ‌ترین لطمه‌ای است كه به درام می‌خورد چون شما اگر دشمنت را قدرتمند نشان بدهی، می‌توانی شخصیت مثبت قصه‌ات را قوی و قابل باور ارائه كنی!

 فتاح به‌رغم روابط سیاه و تار پدرش با مندلی، با عاطفه ازدواج می‌كند؛ اتفاقی كه قطعاً به‌منطق شخصیت و هدف او برمی‌گردد و در پرداخت به‌یقین کمک حال شما بوده است؟

به نکته خوبی اشاره کردید. این برای من بسیار مهم بود و مد نظر داشتم آن را موشكافی كنم. اتفاقاً تمام جوانب این آدم را در نظر گرفتم. مسئله‌ای كه شما به آن اشاره كردید، اتفاقی بود كه در متن خیلی به آن پرداخته نشده بود و شاید لازم هم نبود اما برای من دقت نظر روی آن اهمیت داشت. فرزند مردی که در یك دوئل عشقی 50 سال پیش شكست خورده، تلاش می‌كند تا در زندگی آتی‌اش مثل پدر شكست نخورد؛ بنابراین سعی می‌كند با دختر معین‌البكاء ازدواج کند اما من معتقدم او عاشق بوده است. در واقع فكر می‌كنم این عشق ریشه‌دار است. پدر فتاح عاشق بوده و به عشق خودش نرسیده، پس این آدم تلاش می‌كند بلایی كه سر پدرش آمده، بر سر خودش نیاید و ناكام نشود. این دلیل بر بد بودن فتاح نیست. او در دل قصه نشان می‌دهد كه خانواده‌اش را دوست دارد و عاشق آنهاست. او حتی نگران همسرش است و زمانی كه می‌بیند او در حال سوگواری برای پدرش است، تلاش می‌كند تا صورتش را نخراشد و... ما می‌بینیم فتاح دختر و پسر كوچكش را نیز دوست دارد، پس نمی‌توان او را انسانی منفی و سیاه دانست.

بخش سینما و تلویزیون تبیان


منبع: هفته نامه سروش