تبیان، دستیار زندگی
آنچه عوارض جانبی استیون سودربرگ را به همان سبك كهنه و لذت بخش سینما نزدیك تر می كند، این است كه فیلم، از همان نوع تریلری است كه آلفرد هیچكاك در صورت زنده بودن و ادامه فعالیت هنری احتمالا می ساخت. هرگز نه به دنبال زیاده روی در ارائه فرضیات است و نه با طرا
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

عواض جانبی، جدیدترین فیلم  سودربرگ


آنچه "عوارض جانبی" استیون سودربرگ را به همان سبك كهنه و لذت بخش سینما نزدیك تر می كند، این است كه فیلم، از همان نوع تریلری است كه آلفرد هیچكاك در صورت زنده بودن و ادامه فعالیت هنری احتمالا می ساخت. هرگز نه به دنبال زیاده روی در ارائه فرضیات است و نه با طراحی پیچ در پیچ و قصه گویی درهم و برهم همراه می شود. در عوض برای حفظ درگیری مخاطب با فیلم، در حین فاش شدن داستان، از طریق تغییر دادن نوع نگاه ما به وقایع و شخصیت ها، محتوا را ایجاد می كند.

عواض جانبی،  جدیدترین فیلم  سودربرگ

تا جایی، به نظر میرسد "عوارض جانبی" قرار است آزمونی برای سنجش قواعد اخلاقی مرتبط با افزایش بی رویه ی تجویز داروهای ضد افسردگی و ضد اضطراب باشد. تبلیغات اشباع كننده، افسردگی ( یك بیماری روانی مشخص) را مبدل به وضعیتی همه جا حاضر نموده است. با تمركز بر این جنبه از داستان، سودربرگ قادر به اجرای تردستی استادانه خود و هدایت تمركز مخاطب به جهتی دیگر می شود. همانگونه كه انتظار میرفت، با پیش نماشی مختصر كه فیلم را آغاز میكند، "عوارض جانبی" دنده عوض كرده و منطبق بر یكی از طرح های مورد علاقه ی هیچكاك می شود: مردی بی گناه كه به اشتباه متهم شده.

"عوارض جانبی" با معرفی "امیلی تیلور" (Rooney Mara) 28 ساله به ما آغاز می شود. همسری فداكار كه مشتاقانه در انتظار آزادی شوهرش، مارتین (Channing Tatum) از زندان است، در حالی كه او به جرم قاچاق داخلی چهار سال حبس كشیده. به هر حال بازگشت مارتین به خانه، فقط آغازی برای آزمون سخت امیلی است. امیلی به ورطه ی افسردگی می غلتد؛ او هنگام كوبیدن ماشینش به دیوار یك پاركینگ تقریبا خودش را به كشتن می دهد. همین واقعه منتج به دوره ای منظم از جلسات درمانی با دكتر "جاناتان بنكس" (Jude Law) می شود.

روانپزشكی جاه طلب كه گاهی گویا بیش از ارزیابی مناسب و مداوای بیمارانش، علاقه مند به پیگیری مطالعات دارویی برای شركت های داروسازی است. البته در مورد امیلی، او به اندازه ای اهمیت قائل می شود كه با درمانگر قبلی او، اریكا سیبرگ ( (Catherine Zeta-Jones ملاقات كند، اما نكته ی مفیدی در این ملاقات نمی یابد. نسخه ی تجویزی جاناتان برای امیلی، انگیزه های خودكشی او را مهار می كند، ولی منجر به مواردی از خواب گردی شدید می شود. زمانی كه فاجعه ای دردناك به وقوع می پیوندد، در حالی كه طوفانی رسانه ای او را احاطه می كند، جاناتان روش های خود را نیازمند به بررسی دقیق می یابد.

گرچه "عوارض جانبی" در بر دارنده ی بسیاری از قواعد یك "فیلم یخچال فریزری"(آنگونه كه هیچكاك می نامیدشان، فیلم هایی هستند كه در آغاز تصویری سرهم می كنند، اما نه لزوما پس از آن) پیچ در پیچ است، برای اجتناب از عناصر افراطی، یا بیش از حد احساسی طرح كلی، دقت كافی را دارد. روابط میان بیماران و پزشكان از اكثر قواعد دنیای عادی تبعیت می كنند. فعل و انفعالات میان اخبار بد و مفاهیم ضمنی به عنوان نقطه كلیدی داستان به خدمت گرفته شده. به طریقی، "عوارض جانبی" مرا به یاد "وحشت آغازین" ( Primal Fear) ، تریلر Richard Gere/Edward Norton انداخت، اگرچه این یكی هوشمندانه تر و گول زننده تر است.

روانپزشكی جاه طلب كه گاهی گویا بیش از ارزیابی مناسب و مداوای بیمارانش، علاقه مند به پیگیری مطالعات دارویی برای شركت های داروسازی است. البته در مورد امیلی، او به اندازه ای اهمیت قائل می شود كه با درمانگر قبلی او، اریكا سیبرگ  ملاقات كند، اما نكته ی مفیدی در این ملاقات نمی یابد.

بازی كردن در نقش امیلی به "رونی مارا" (Rooney Mara) شانس رهایی از زیر سایه ی بلند "الیزابت سالاندر" را می دهد. نقشی كه ممكن است نهایتا دهه او را تعریف و خلاصه كند، اگر دو فیلم نهایی "سه گانه هزاره " فیلم اول این سه گانه "دختری با خالكوبی اژدها است ساخته شوند. او اینجا در نقشی متفاوت بسیار خوب بازی میكند. چانینگ تاتوم كه در سه فیلم اخیر سودربرگ ظاهر شده، حضوری نیرومند و اطمینان بخش دارد. رشد او در سال های اخیر به عنوان یك بازیگر در حالی كه او هنرش را گسترش می بخشد، مداوم بوده است. جود لاو توانایی بسیاری در مدیریت ابهامات نقشش دارد، كه شامل تكبر و وسواس فكری نیز می شود. تنها بازیگری كه انتخابش احتمالا اشتباه بوده، كاترین زتا جونز است. نقش آفرینی او از همان صحنه اول حضورش، اندكی بیش از حد متظاهرانه است.

گزارش شده كه "عوارض جانبی" ممكن است آخرین اثر سینمایی سودربرگ باشد. او وامانده از نظام حاكم بر سینما، تصمیم به تمركز بر فعالیت هایش در تلویزیون و "بخش های دیگر" گرفته. ممكن است بتوان امیدوار بود كه احساس او تغییر كند، زیرا فیلمسازان بسیار محدودی همچون سودربرگ دلیر و قابل اتكا هستند. كارنامه او به صورتی لذت بخش، دقیق و ظریف است، و هنگامیكه گاه اثری نا رس تحویل می دهد، شتابش برای كار واقعی خود، به گونه ای است كه اطمینان می دهد نقص هایش ناچیزند. سودربرگ هرگز قابل پیشبینی نبوده است، كیفیتی كه با بسیاری از فیلمسازان در تعارض است.

"عوارض جانبی" تریلری استادانه است كه كیفیت آن، از فیلم هایی كه معمولا در این موقع از سال اكران می شوند بهتر است. این فیلم، البته نماینده ی سودربرگ در بهترین حالتش نیست، اما هرگز توجه من را از دست نداد. اگر این صحنه ی عظیم وداع سودربرگ است، پایانی محترمانه و آبرومند تلقی می شود. اما عده ای از میان ما كه قدر غرابت و ذوق و استعداد او را می دانند، برای امید به" این آخرین پرده نیست"، بخشوده اند.

بخش سینما و تلوزیون تبیان


منبع:نقد فارسی