تبیان، دستیار زندگی
یکی از طلاب با حالت گله‌مندی نزد آیت الله حاج آقا مجتبی(ره) آمدند و گفتند حاج آقا من از تجریش به اینجا می‌آیم و نمی‌رسم و حاج آقا نگاه معنا داری به ایشان می‌کند و می‌گوید من از مشهد ساعت 9 شب راه افتادم و پلک رو هم نگذاشتم و الان به اینجا آمدم!! طلبه دیگر
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

جدیت بزرگان در تحصیل

علما

یکی از طلاب با حالت گله‌مندی نزد آیت الله حاج آقا مجتبی(ره) آمدند و گفتند حاج آقا من از تجریش به اینجا می‌آیم و نمی‌رسم و حاج آقا نگاه معنا داری به ایشان می‌کند و می‌گوید من از مشهد ساعت 9 شب راه افتادم و پلک رو هم نگذاشتم و الان به اینجا آمدم!! طلبه دیگر چیزی نگفت!

بزرگان شیعه همواره  بر حضور در کلاس تأکید نموده و هرگز اشتغال به امور جنبی نمی‌توانست آنها را از شرکت در کلاس منصرف نماید.

شاید بتوان این جدیت در راه تحصیل را یکی از مهم‌ترین عوامل موفقیت آنها برای رسیدن به قله‌های علم و معرفت دانست، چرا که به خوبی گویای اهمیت علم و دانش در اذهان مبارکشان می‌باشد.

آخوند خراسانی(ره)

آیت‌الله بهجت می‌فرمودند:

استاد ما نقل می‌کرد که تنها یک بار در درس مرحوم آخوند خراسانی شرکت ننمودم. علت آن هم این بود که باران شدیدی آمده بود و من یقین کردم که آن مرحوم برای تدریس نمی‌آید؛ زیرا هنگام باریدن باران در جلوی خانه‌ی ایشان آب فراوان جمع می‌شد و لذا عبور و مرور از آن قطع می‌شد؛ ولی بعد معلوم شد که یکی از اهل علم پایش را بالا می‌زند و مرحوم آخوند را پشت می‌گیرد و از آب عبور می‌دهد.

با چه مشقت‌ها و سختی‌ها عمری در راه درس و تدریس و بحث گذراندند و هیچ احساس خستگی و فترت نکردند.

یک وقت مرحوم آخوند بر بالای منبر فرموده بود: این تدریس فکر چهل سال قبل است.

همچنین در زندگی ایشان آمده است که روزی تنها لباس خود را شسته بودند اما تا زمان کلاس خشک نشد، ایشان قبا را پوشیده و عبا را به دور خود پیچیده و وارد درس شیخ انصاری(ره) شدند و در گوشه‌ای نشسته و فوری بعد از کلاس خارج شدند. ساعتی گذشت که درب خانه به صدا درآمد.

درب را که باز کرد نگاهش به سیمای استاد افتاد که با لبخندی دو عدد از پیراهن‌های خویش را برای او آورده است، مرحوم آخوند(ره) اینقدر متعجب بود که ناگهان به خود آمد و دید استاد رفته است بدون اینکه او فرصت تشکر بیابد.

آیت الله حاج شیخ غلامرضا فقیه یزدی(ره)

وقتی فرزندشان که خود عالمی بود از مکه برگشت و بعد از مدتی فوت کرد ایشان نماز جماعت صبح و درس تفسیر بعد از آن را که هر روز اداره می‌نمودند تعطیل نکردند و از فردای آن روز نماز و تفسیر همچنان باقی بود.

علامه شیخ ابوالحسن شعرانی(ره)

آیت‌الله حسن‌زاده آملی می‌فرمایند: وقتی که خدمت علامه شیخ ابوالحسن شعرانی بودم سالی دو روز تعطیلی داشتیم یکی روز عاشورا و دیگر روز شهادت امام حسن مجتبی و بقیه روزها را درس می‌خواندیم.

یکی از خاطرات خوشی که از محضر شریف علامه شعرانی به یاد دارم این است که یک روز زمستانی که برف خیلی سنگین آمده بود، من از حجره مدرسه مروی بیرون آمدم و برف‌ها را نگاه می‌کردم و مردد بودم که به کلاس درس بروم یا نروم.

اگر نمی‌رفتم دلیل بر تنبلی من و عدم عشق و شوق من بود، لذا تصمیم گرفتم بروم. خانه ایشان در چهار راه سیروس بود و من تا در خانه ایشان رفتم ولی خجالت کشیدم در بزنم چون برف سنگینی آمده بود و من نمی‌خواستم در این هوای سرد مزاحمت ایجاد کرده باشم.

مدتی ایستادم که کسی بیرون بیاید اما کسی بیرون نیامد. دیدم وقت درس هم می‌گذرد. به همین خاطر در زدم و آقازاده ایشان در را باز کرد و من وارد شدم و سلام کردم و به محض نشستن عذرخواهی کردم  و گفتم:‌ آقا در این برف مزاحم شدم، می‌خواستم نیایم.

گفتند: چرا؟ گفتم: در این برف نمی‌خواستم مزاحم شوم.

مرحوم علامه شعرانی فرمودند: مگر شما که از مدرسه مروی تا اینجا می‌آمدید، گداها در سر راه‌ها ننشسته بودند و گدایی می‌کردند؟

گفتم: چرا گفتند: امروز آن‌ها بودند یا نبودند؟

گفتم: چرا بودند. امروز روز کسب و کار آن‌هاست.

گفتند: خوب آن‌ها که تعطیل نکردند ما چرا تعطیل کنیم؟ (رسانیوز و آداب الطلاب اگر آدرس رو نوشتم)

آیت‌الله خویی(ره)

آیت‌الله محمد هادی معرفت(ره) می‌فرمودند:

آیت‌الله خویی(ره) که به آن مقام رسید. ایشان یک مدرس موفقی در نجف بود و وضع مالی او هم خوب نبود. ایشان در یک سفر که به ایران آمده بود پس از زیارت در مشهد مقدس به تهران آمده و بلیط تهیه کرده بود که به نجف برود. بعضی از آقایان می‌خواستند از نظر مالی به ایشان کمک کنند البته این مسأله در قدیم رسم بود وقتی که طلاب به ایران می‌آمدند به آن‌ها کمک‌های مالی می‌شد و سپس به نجف برمی‌گشتند.

به ایشان گفته شد که این مساعدت مالی روز شنبه آماده است و شما باید این دو روز را صبر کنید تا این مبلغ را دریافت کنید و این کمک معتنابهی هم بود.

 ایشان فرمودند: من باید شنبه در نجف باشم و تدریس را شروع کنم، لذا ایشان صبر نکرد و همان پنجشنبه به سوی نجف حرکت کرد و از این پول صرف نظر کرد. این علما این گونه توانستند در تحصیل موفق شوند یعنی انسان باید همه چیز را فدای درس خود بکند، نه این‌که درس را به زمانی موکول کند که کاری ندارد.

آیت الله بهاء الدینی(ره)

اشان می‌فرمودند: ایامی که به منزل می‌رفتیم، (دوباره) اذان صبح در مدرسه فیضیه بودم، اگر برف و باران و گل و شل هم بود اول اذان در فیضیه بودم و تدریس را شروع می‌کردم. جوری بود که از خیابان‌ها نمی‌آمدم همیشه از بیراهه می‌رفتم تا بتوانم مطالعه کنم و کسی مزاحم مطالعاتم نباشد البته گاهی با ما سلام و علیک می‌کردن و بعد می‌گفتند:سلام و علیک کردیم و هیچ اعتنایی نکردی در صورتی که این‌جوری نبودف حواس من به فکر و مطالعات بود.

آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی(ره)

فرزند حاج آقا مجتبی می‌گوید: پدرم در در زمستانی عازم مشهد می‌شوند و بلیط برگشت‌شان شب شنبه‌ای بوده است که فردایش ساعت 6:30 باید برای درس فقه و اصول در مدرسه حاضر می‌شدند.

زمانی که به فرودگاه آمده بودند به دلیل برف پرواز کنسل می‌شود و آقای ایروانی پیگیری می‌کنند و ماشینی در اختیار ایشان قرار می‌گیرد که به تهران بیایند و ساعت 6 صبح به تهران می‌رسند و بعد از نماز و مطالعه از منزل خارج شدند و به مدرسه مروی رفتند.

درس اولشان خارج اصول بوده است و وقتی تمام شد و بین دو درس در اتاق مدیریت مطالعه می‌کردند تا درس فقه را تدریس کنند، یکی از طلاب با حالت گله‌مندی نزد ایشان آمدند و گفتند حاج آقا من از تجریش به اینجا می‌آیم و نمی‌رسم و حاج آقا نگاه معنا داری به ایشان می‌کند و می‌گوید من از مشهد ساعت 9 شب راه افتادم و پلک رو هم نگذاشتم و الان به اینجا آمدم و طلبه دیگر چیزی نگفت! ایشان روی درس خیلی اهمیت داشتند و مایل هم نبودند درس به هیچ وجه تعطیل شود.


منابع:

آداب الطلاب، شاکر برخوردار فرید.

داستان‌هایی از فقرایی که عالم شدند، علی میرخلف زاده.

رسانیوز

خبر آنلاین

تهیه و فرآوری: مسلم زمانیان، گروه حوزه علمیه تبیان