تبیان، دستیار زندگی
درباره «قاعده تصادف» ساخته بهنام بهزادی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

رفتن یا نرفتن مساله این نیست!


درباره «قاعده تصادف» ساخته بهنام بهزادی


رفتن یا نرفتن مساله این نیست!

1) نام بهنام بهزادی نخستین بار سال 86 با فیلم «تنها دو بار زندگی می کنیم» مطرح شد. این فیلم در بخش خارج از مسابقه به نمایش درآمد اما در آرای نهایی منتقدان به عنوان اثر برگزیده معرفی شد. بهزادی پس از آن چند فیلم تلویزیونی ساخت اما نشانی از فیلم اول کارگردان نداشتند. او در جشنواره امسال با دومین فیلمش یعنی «قاعده تصادف» حضور دارد. این فیلم درباره عده ای جوان است که برای اجرای یک نمایش قصد عزیمت به خارج از کشور دارند. مخالفت پدر بازیگر نقش اصلی نمایش (ندا جبرائیلی در نقش شهرزاد) آن هم یک روز قبل از سفر،گروه را دچار مشکل می کند.

2)آن چه در نگاه نخست «قاعده تصادف»را مهم جلوه می دهد،ساختار آن است. بهزادی در این فیلم دست به تجربه ای تازه زده و فیلمش را به صورت سکانس _ ‌پلان ساخته. این فرم روایی در سینمای ایران را پیش تر احمد رضا درویش در فیلم «سرزمین خورشید» تجربه کرده بود. منتهی صحنه آغازین آن فیلم، سکانس _ ‌پلانی 10 دقیقه ای بود، در حالی که بهزادی در این فیلم، از سکانس _ ‌پلان های متعدد که بلندترین آن  27 دقیقه است استفاده کرده.

این تمهید مرتبط با سوژه فیلم هم هست. فیلم با تمرین گروه تئاتر آغاز می شود. گروه جوانی که تمام هم و غم شان را در تئاتر جست و جو می کنند. بهزادی از طریق سکانس _ ‌پلان های طولانی، زندگی واقعی این گروه را روایت می کند.گویی مخاطب پرده های زندگی این گروه را در صحنه تئاتر می بیند. بهزادی برای رسیدن به این فرم با ذهنی مهندسی شده سر صحنه رفته و دو ماه تمرین مداوم داشته است.

فارغ از این که این شیوه روایی را بپسندیم یا نه، تبحر و تسلط فیلمساز را نمی توان نادیده گرفت. در سکانس _ ‌پلان های طولانی ، نورپردازی، صدا برداری، تصویر برداری و  تداوم حس ، چیرگی و تسلط بر اجزای صحنه را می طلبد که بهزادی به خوبی از پس آن بر آمده.

3) «قاعده تصادف» درباره چند جوان نسل امروز است. ( این جوان ها هرگز نمایندگان نسل جدید نیستند کما این که کارگردان هم اعلام کرده هرگز چنین قصدی نداشته) هر کدام از این جوانک ها به دلیلی آمال خود را در هنر تئاتر می بینند و در آستانه سفر برای اجرای خارج از کشور هستند.

در این میان تنها خانواده یک نفر است که با طیب خاطر اجازه سفر به فرزندش را داده و مابقی بدون اجازه و با کلک قصد مسافرت دارند. گیر دختر نقش اصلی نمایش (شهرازد با بازی ندا جبرائیلی)  هم این است که به پدر( امیر جعفری) راست گفته. پدر که بعد از خودکشی نافرجام دخترش (‌به خاطر شکست عشقی) بیش از پیش نگران اوست ، راضی به این سفر نیست. دختر فرار می کند. پدر از دوستان دخترش می خواهد او را پیدا کنند وگرنه همه شان را ممنوع الخروج می کند. رفتن یا نرفتن مساله گروه می شود و رابطه آن ها را دچار چالش می کند.

بهزادی در فیلم دو مساله را به موازات جلو می برد. یکی رابطه نسل جدید با خانواده است و دیگری کنکاش این نسل با خود و همنسالان . او تئاتر را به عنوان هنری مدرن سوژه فیلم قرار می دهد. هنری که برای نسل پیشین چیز نکوهیده ای است که «نه نان دارد و نه آب» .جدال این دو نسل درباره صحنه تئاتر ( زندگی) و قرائت شان از آن مفهوم اصلی فیلم است.

در سینمای ایران فیلم های زیادی درباره دغدغه و مسائل جوانان ساخته شده. بسیاری از آن ها تنها یک مشت شعار اند.تعداد معدودی هم که توانسته اند از لبه تیغ گذر کنند، به آثاری مهم در تاریخ سینما بدل شده اند. مثل سه گانه رسول صدر عاملی ، روبان قرمز حاتمی کیا، نفس عمیق پرویز شهبازی و ....

«قاعده تصادف» هم آسیب رفتاری و فکری میان دو نسل را مطرح می کند و قضاوت را بر عهده مخاطب می گذارد. خوبی فیلم این است که حکم صادر نمی کند و حق را به دیگری نمی دهد. در پایان هم دست بیننده را باز می گذارد تا خود قضاوت کند که آیا این جوان ها به واقع از سفر منصرف شده یا با شهرزاد قصه ، هماهنگ شده اند تا با دور زدن پدر او، راه خود را بروند.

در سینمای ایران فیلم های زیادی درباره دغدغه و مسائل جوانان ساخته شده. بسیاری از آن ها تنها یک مشت شعار اند.تعداد معدودی هم که توانسته اند از لبه تیغ گذر کنند، به آثاری مهم در تاریخ سینما بدل شده اند. مثل سه گانه رسول صدر عاملی ، روبان قرمز حاتمی کیا، نفس عمیق پرویز شهبازی و ....

کارگردان این پرسش را مطرح می کند که شما به عنوان بزرگ خانواده دوست دارید چه برخوردی با شما شود؟ با فرزندتان دوست باشید و راستش را بشنوید یا زورگو و غیر منطقی باشید تا دورتان بزنند.

دومین مساله ای که کارگردان آن را پررنگ جلوه می دهد کنکاش این گروه (نسل جدید) با خود است. رابطه این گروه همدل پس از غیبت دختر، بر سر رفتن یا نرفتن دچار کنکاش می شود.

قصه در نهایت به گونه ای پیش می رود که رفتن یا نرفتن مساله نیست بلکه همدلی و همراهی و تصمیم جمعی است که ارزش می یابد. ( مفهوم مهمی که در جامعه به شدت رنگ باخته.)

4 ) شهرزادِ «قاعده تصادف» از فیلم قبلی کارگردان ( تنها دو باز زندگی می کنیم) می آید. شهرزاد آن جا ، مرد از دنیا بریده را به زندگی بازگرداند ولی این جا نقش دختری را بازی می کند که از دنیا بریده.

آیا شهرزاد این جا فقط نقش بازی می کند یا در دنیای واقعی از دنیا بریده؟

روستای لیو ( روستای فیلم قبلی که نماد زندگی بود ) این جا هم نماد زندگی است یا فقط یک اسم در نمایش است؟ یک ناکجا آباد است یا واقعا وجود دارد؟

شهرزاد در پایان فیلم می گوید لیو فقط یک اسم است اما لحن صدایش حکایت از امید و و زندگی دارد. یعنی با همه سختی ها زندگی در جریان است و باید زندگی کرد همین جا نه در ناکجا آباد.

کارگردان، قهرمانان فیلمش را در بن بست قرار می دهد اما به خوبی فضا را به گونه ای طراحی می کند که نشانی از تلخی و یاس ( در اوج استیصال) بر مخاطب غلبه نکند.

اگر سدی هم هست، پشت شوخ و شنگی نسل جدید گم می شود. نسلی که راه سعادتش را جور دیگری پی می گیرد اما ریشه هایش را فراموش نمی کند. او در اوج فشار و نگرانی ها ، رو به قبله می ایستد و توکلش بر اوست.

 بخش سینما و تلویزیون تبیان


منبع: رضا خسروی/ سایت سینما انقلاب