تبیان، دستیار زندگی
در مورد جشنواره ی سی و یکم تحلیل های متفاوتی وجود دارد . برخی کیفیت فیلم ها را نا امید کننده می دانند و برخی افق روشنی برای سینما متصورند . اما در مورد چند فیلم اولی ، تقریبا اکثر اظهار نظر ها نشانه ی ظهور کارگردانانی است ، که شاید در سال های بعد چهره ها
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : مجتبی شاعری
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

جشنواره ی فیلم اولی ها


در مورد جشنواره ی سی و یکم تحلیل های متفاوتی وجود دارد . برخی  کیفیت فیلم ها را نا امید کننده می دانند و برخی افق روشنی برای سینما متصورند . اما در مورد چند فیلم اولی ، تقریبا اکثر اظهار نظر ها نشانه ی ظهور کارگردانانی است ، که شاید در سال های بعد چهره های سرشناس سینمای ایران باشند . تنهای تنهای تنها ، دهلیز ، سر به مهر ،  خسته نباشید و روز روشن از جمله ی همین فیلم اولی هاست.

جشنواره ی فیلم اولی ها

در مورد شروع کار یک کارگردان نظریه های متفاوتی وجود دارد . برخی بر این عقیده اند ، که نباید بر اساس یک فیلم در مورد یک نفر اظهار نظر کرد . نه می توان فیلم خوبی که اولین ساخته ی کارگردانش است را نشانه ی آینده ای درخشان دانست و نه می شود ، به صرف ایرادات فیلم اول کسی ، ابراز ناامیدی کرد . با این وجود ، یعنی تلفیق این دو نظریه ، به ادبیاتی از نقد خواهیم رسید ، که نوعی  داوری دست به عصا است . رفتار نقادانه خواهد بود ، اما همراه با محافظه کاری .

می شود نمونه هایی از کارگردان ها را نام برد ، که استعداد و خلاقیتشان را از همان کار اول نشان داده اند و این مسیر را هم با کمتر نوسانی پی گرفته اند . به نمونه هایی هم بر می خوریم که کار اولشان ، باعث شگفتی و ستایش همگان شده است ، اما در کارهای بعد سیر نزولی طی کرده اند . و البته دست سومی هم وجود دارند ، که در فیلم های ابتدایی موفق نبوده اند ، اما در مسیر تجربه ، به سینمای استانداردی رسیده اند .

مجید مجیدی از همان اولین فیلمش –بدوک- نشانه های یک کارگردان موفق را نشان داد . و این مسیر را با نوسان کمی ادامه داد. این نکته برای رضا میرکریمی و بهرام بیضایی هم وضعیت مشابهی دارد . کودک و سرباز میر کریمی در جلوه و سر و صدای دیگر فیلم های میرکریمی مغفول مانده است ، اما کودک و سرباز فیلم استانداردی است که اتفاقا به زبان امروز میرکریمی هم نزدیک است .

در مورد بیضایی شرایط کمی متفاوت است ، از همان کار اول با یک کارگردان ویژه سر و کار داریم . رگبار سینمای خود بیضایی است . سینمایی که از هنر متعالی  تئاتر  می آید و به متن نمایشی وفادار است . رگبار برای بیضایی نمونه ی ترسیم مسیری خودساخته است . مسیری که تکیل پازلش ربطی به جوانی میانسالی ندارد .

حکایت مهرجویی و کیمیایی کمی فرق دارد . در اولین ساخته ی هر دونفر با فیلم های متوسطی مواجهیم . حتی در مورد مهرجویی با دیدن اولین فیلمش (الماس33) نمی شود ، در مورد ذائقه ی فیلم سازی مهرجویی قضاوت درستی کرد. شاید برای طرفداران مهرجویی گاو اولین فیلم محسوب شود .

پنج فیلم تنهای تنهای تنها (احسان عبدی پور ) ، خسته نباشید (محسن قرایی) ، روز روشن (حسین شهابی) ، دهلیز (بهروز شعیبی) و سر به مهر (هادی مقدم دوست ) ، فیلم اولی هایی بودند ، که در بسیاری موارد از فیلم کارگردان های با سابقه موفق تر عمل کرده اند ویژگی که در هر پنج فیلم می توان ذکر کرد ، شیوه ی روایت قصه است .

بیگانه بیا ی کیمیایی هم هر چند که در همان زبان و دغدغه های کیمیایی روایت و تصویر می شود ، اما نمی تواند ، نشانه ی تولید قیصر باشد .

وقتی واروژ کریم مسیحی پرده ی آخر را ساخت ، او هم مشمول پیش بینی های یک کارگردان صاحب سبک در سینمای ایران شد. سینمایی که به سینمای بیضایی شباهت داشت و با وجود اولین ساخته ی کارگردانش ، با تجربه و دقت ساخته شده بود . اما کریم مسیحی دیگر فیلم نساخت تا این که تردید را ساخت . هر چند که تلاش شده بود ، که به جهان تئاتری مورد پسند وارژ نزدیک و وفادار باشد ، اما آن چیزی نشد که تماشاچی انتظار داشت .

از بابت حفظ کردن روند فیلم سازی شاید بتوان کیانوش عیاری را با مجید مجیدی مقایسه کرد .  عیاری در تنوره ی دیو و بلافاصله بعد از آن در شبح کژدم بهترین آثارش را ساخته است . هر چند که تمایز این دو فیلم از آبادانی ها ، آن سوی آتش و خانه ی پدری کار سختی است .

به هر روی نمی توان با دیدن اولین کار یک کارگردان در مورد آینده ی فیلم سازی اش اظهار نظر کرد . اما می توان مایه هایی از دانش و ذوق را در همان اولین فیلم یافت که در صورت ویرایش درست ، به روند مثبت فیلم سازی کمک کند .

پنج فیلم تنهای تنهای تنها (احسان عبدی پور ) ، خسته نباشید (محسن قرایی) ، روز روشن (حسین شهابی) ، دهلیز (بهروز شعیبی) و سر به مهر (هادی مقدم دوست ) ، فیلم اولی هایی بودند ، که در بسیاری موارد از فیلم کارگردان های با سابقه موفق تر عمل کرده اند ویژگی که در هر پنج فیلم می توان ذکر کرد ، شیوه ی روایت قصه است .

قطعا این پنج فیلم به  یک گونه ی سینمایی و یک سبک فیلم سازی تعلق ندارند . اما از تبعیت نسل های جوان این چند سال اخیر از نوعی روایت ضد قصه یا تصویر های ضد سینمایی مبرا هستند .

معلوم نیست که این پنج نفر در سال های بعد ، چه فیلم هایی بسازند و چقدر موفق باشند . اما پایبندیشان به سینمای قصه گو و از آن مهم تر به ریتم پر کشش سینمایی قابل توجه است . فارغ از موضوعاتی که این پنج فیلم دارد ، خلاقیت های کارگردانانش در خدمت دانش تکنیکی سینما است . تنهای تنهای تنها اگر فیلم خوبی محسوب می شود ، به جهت مضمون آن نیست . کارگردان به دنبال یک سینما ی استاندارد است . عبدی پور این وفاداری به سینمای روایت را در تله فیلم هایی که پیش از این هم ساخته بود ، نشان داده است .

شاید جشنواره ی سی و یکم تمام و کمال به فیلم اولی ها تعلق نداشته باشد ، شاید این پنج فیلم را نتوان در جدول شاهکارهای سینمای ایران قرار داد ، اما رویکرد سینمایی به سینماست .

سینمایی که به ورطه ی حرف های شبه روشنفکری و بحث های فلسفی نمی افتد . به بهانه ی آوانگارد بودن ، ضد سینما و ضد قصه نمی شود .

موفقیت این پنج فیلم در گیشه می تواند ، ترسیم مسیری جدید  برای سینمای ایران باشد . سینمایی که جوان ترها راحت تر و با اعتماد به نفس بیشتری در آن حضور داشته باشند .

مجتبی شاعری

بخش سینما و تلویزیون تبیان