تبیان، دستیار زندگی
نگاهی به فیلم «خسته نباشید!»
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : احمد رنجبر
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

خیلی دور خیلی نزدیک


نگاهی به فیلم «خسته نباشید!»

 فیلم «خسته نباشید!»

1) «خسته نباشید!» نخستین فیلم بلند سینمایی محسن قرایی است که پیش از آن تجربه دستیاری کارگردان های چون بهرام بیضایی،مجید مجیدی و رضا میرکریمی را در کارنامه داشته . او در فیلم «یه حبه قند» دستیار سید رضا میرکریمی بود. میرکریمی سال ها پیش چند طرح سینمایی داشت که قرار بود با مشارکت سیما فیلم تولید شود. این طرح ها مسکوت ماند تا این که سال جاری حوزه هنری سرمایه گذاری دو فیلم را پذیرفت. یکی «تاج محل» و دیگری «خسته نباشید». این فیلم به تهیه کنندگی میرکریمی و کارگردانی مشترک قرائی و افشین هاشمی کلید خورد اما در میانه راه به دلیل این که هاشمی نمونه فیلمی از قبل نداشت تا به وزارت ارشاد ارائه کند نامش از این اثر حذف شد.

2 ) «خسته نباشید!» درباره یه زوج جهانگرد است که برای دیدن کشورمان از کانادا به ایران آمده اند. مرد عاشق کویر است و زن مشتاق دیدن باغ دوران کودکی . باغی که از پنج سالگی دیگر نه آن را دیده و نه همبازی دوران کودکی اش را. دیدن دوباره این باغ  بهانه اصلی سفر بوده ولی مرد کویر را ترجیح می دهد و همین اختلافات گذشته این زوج را زنده می کند.

3) «خسته نباشید!» در ادامه دغدغه های میرکریمی است. این بار البته یک جوان پشت دوربین قرار گرفته و از زاویه دید یک نسل عقب تر، جهان بینی میرکریمی روایت می شود. دوربین میرکریمی غالبا خارج از تهران است. این بار داستان در کویر کرمان می گذرد.فضا به شدت یادآور فیلم تحسین شده «خیلی دور خیلی نزدیک» است. هم از نظر تماتیک هم از نظر کارگردانی. کارگردان البته از این اتفاق ابایی ندارد و بویژه در نماهای لانگ شات به گونه ای به فیلمساز محبوبش ادای دین می کند. از منظر تماتیک خط اصلی داستان آن فیلم رابطه پدر و پسری بود که به لحاظ عاطفی از هم دور افتاده بودند. در این فیلم همان گره داستانی میان یک زن و مرد میانسال مطرح می شود. زن و مردی که پس از مرگ فرزندشان دچار دگرگونی عاطفی در رابطه شان شده اند.در این سفر باز هم کویر و آدم های صاف و صادقش هستند که به بحران عاطفی دو انسان پایان می دهند.

4 ) «خسته نباشید!» فیلم جذابی است. ستاره ندارد اما مخاطب عام و خاص را با خود همراه می کند. فیلمی است که ابتدا، میانه و پایان دارد. بر خلاف بیشتر تولیدات اخیر سینمای ایران که فاقد طراوت و کشش هستند این فیلم هم از طراوت سرشار است هم با ریتم کلاسیک ( با پایبندی به قاعده فیلمنامه نویسی سید فیلد) پیش می رود.

فیلم چند شخصیت جذاب طراحی کرده . مرد مسافر( با بازی  جلالی فاطمی کارگردان «نخودی» و « بچگی ات را فراموش نکن») جوانک مترجم ، برادرش و پیرمرد مسول قنات ( یدالله شادمانی) کاراکترهای جذاب فیلم هستند که خیلی زود ایجاد سمپات می کنند. موقعیتی که این شخصیت ها درآن قرار می گیرند و دیالوگ هایی که بر زبان می آورند ضمن گرفتن خنده بدون تکلف معانی فیلم را منتقل می کند. زیباترین فصل فیلم در قنات رخ می دهد. جایی که مسافر به زبان انگلیسی درباره قنات ، زندگی و پسرش حرف می زند و پیرمرد درباره زندگی اطراف خود. حرف هم را نمی فهمند اما مفهوم هر دو یکی است. دیالوگ طلایی را هم پیرمرد با این مضمون می گوید:«این زیر خطری آدم را تهدید نمی کنه اون بالا بین آدماس که خطر وجود داره.»

دوربین میرکریمی غالبا خارج از تهران است. این بار داستان در کویر کرمان می گذرد.فضا به شدت یادآور فیلم تحسین شده «خیلی دور خیلی نزدیک» است. هم از نظر تماتیک هم از نظر کارگردانی. کارگردان البته از این اتفاق ابایی ندارد و بویژه در نماهای لانگ شات به گونه ای به فیلمساز محبوبش ادای دین می کند.

در کنارشخصیت پردازی، موسیقی و نورپردازی هم برگ برنده فیلم است. موسیقی متناسب با موقعیت و شخصیت ها انتخاب شده. حجم موسیقی به قاعده است و بی دلیل مورد استفاده قرار نمی گیرد. نورپردازی هم در سکانس قنات و شب کویر تصاویر را رئال کرده.

5 )  «خسته نباشید!» بهانه اصلی اش زن و مرد مسافر است. در ادامه اما جهان درونی آدم های دیگر هم به چالش کشیده می شود. وجه مشترک آدم های کویر صداقت و صافی شان است و همین نگاه زن مسافر ( غوغا بیات) را به زندگی تغییر می دهد. زنی که در طول فیلم چهره ای عبوس و شکی دائمی داشت به آدم ها و زندگی لبخند می زند. از نگاه او کویر ابتدا فقط مشتی خاک بود . خاکی که خود را متعلق به آن نمی دانست چون معتقد بود از بچگی آن را ترک کرده و دیگر عرقی ندارد. اما در پایان صفای آدم های کویر ، نگرشش را متحول می کند . او خودش پشت فرمان ماشینی می نشیند که ابتدای فیلم از نظرش وسیله ای قراضه و ناامن بود. به جای رانندگی در جاده هموار به دل کویر می زند . گویی خودش را در آغوش مام وطن می اندازد. در این صحنه پایانی خیلی از دیالوگ های ساده فیلم معنی می شود: مادری که این زن سال هاست دلتنگش بوده، درختی که در دل کویر زیباتر از جنگل های کانادا به چشم می آید چون ریشه دارد و مانع فرسایش خاک می شود. قناتی که فقط یک اثر باستانی نیست بلکه مایه حیات است و...

6 ) انتخاب عنوان خیلی دور خیلی نزدیک برای این نوشتار یک دلیل عمده دیگر هم دارد. در بالا به برخی وجوه مشترک دوفیلم اشاره شد منتهی در «خسته نباشید» یک نکته پررنگ تر است و آن این که ما قدر داشته هامان را نمی دانیم. داشته هایی که بیخ گوشمان است اما به آن ها توجه نداریم و آمال مان را جایی دیگر جست و جو می کنیم. توریستی از آن طرف دنیا آمده و با لذت و شگفتی بدون هراس از گرما و خطرات کویر به دنبال کلوت های کرمان است اما خیلی از بومی ها، از جمله دو جوان اصلی فیلم، حتی یک بار هم آن را ندیده اند. شاید بهتر بود تیتر می زدیم خیلی نزدیک خیلی دور! این معنی قابل تعمیم است.

احمد‌‌ رنجبر

بخش سینما و تلویزیون تبیان