تبیان، دستیار زندگی
تخم مرغ دزدی که شتردزد می شود و با برداشتن یک سی دی از فروشگاه تا ته خط می رود. پسر جوانی که از کودکی چیزی جز دزدی و جیب بری یاد نگرفته است. عاقبت دختری که زمانی جیب بر بوده و حالا روسپی شده و در کنار اینها فقر و عدم حمایت های خانوادگی، همگی دست به دست هم
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

سرانجام تخم مرغ دزدی


تخم مرغ دزدی که شتردزد می شود و با برداشتن یک سی دی از فروشگاه تا ته خط می رود. پسر جوانی که از کودکی چیزی جز دزدی و جیب بری یاد نگرفته است. عاقبت دختری که زمانی جیب بر بوده و حالا روسپی شده و در کنار اینها فقر و عدم حمایت های خانوادگی، همگی دست به دست هم می دهد تا «کاوه» حتی پس از گذراندن دوره محکومیتش در زندان، وقتی آزاد می شود باز هم دنبال خلاف و دزدی باشد و از طرفی «رعنا» هم به سادگی در آستانه تبدیل به یک دزد شدن باشد.

سرانجام تخم مرغ دزدی

«جیب بر خیابان جنوبی» از آن فیلم هایی است که محتوایش را می توان از نامش حدس زد. روایت آزاد شدن یک جیب بر حرفه ای از زندان(مصطفی زمانی) و آشنایی او با دختری(نورا هاشمی) فقیر است که طی همراهی این دو، به عنوان یک تیم سرقت، عشقی میان آنها شکل می گیرد و در کشاکش قصه دچار اتفاقات و حوادثی می شوند که در نهایت هر دو پایانی تراژیک را تجربه می کنند.

مجموعه ای از آسیب های اجتماعی را در فیلم می بینیم که چگونه به دنبال هم می آیند. تخم مرغ دزدی که شتردزد می شود و با برداشتن یک سی دی از فروشگاه تا ته خط می رود. پسر جوانی که از کودکی چیزی جز دزدی و جیب بری یاد نگرفته است. عاقبت دختری که زمانی جیب بر بوده و حالا روسپی شده و در کنار اینها فقر و عدم حمایت های خانوادگی، همگی دست به دست هم می دهد تا «کاوه» حتی پس از گذراندن دوره محکومیتش در زندان، وقتی آزاد می شود باز هم دنبال خلاف و دزدی باشد و از طرفی «رعنا» هم به سادگی در آستانه تبدیل به یک دزد شدن باشد.

فیلم تلخ و سیاه است؛ چراکه اساساً جنس آسیب های اجتماعی این گونه است. گرچه ضعف شخصیت پردازی در فیلمنامه به خوبی به چشم می خورد. ما از پیشینه «کاوه»، شخصیت اصلی داستان، هیچ نمی دانیم مگر صحنه های کلی و کوتاه از دوران کودکیش که همراه با دختر جوانی در خیابان دزدی می کرده است. نه از خانواده اش خبری است و نه از پیشینه اش قبل از اینکه به زندان بیفتد. اما وضعیت «رعنا» بهتر است؛ می دانیم خانواده ای دارد که پدرش فوت کرده و خواهرش طلاق گرفته و وضعیت مالی نامناسبی دارند. هنوز برای محله زندگی و خانواده سنتی اش آنقدر ارزش قائل است که سر خیابان محل زندگی اش، چادر به سر می کند و این نشان می دهد که نمی خواهد تعلق پایگاه اجتماعی اش را از دست بدهد. و همچنین در فروشگاهی کار می کند که بدو آشنایی با کاوه از آنجا اخراج می شود.

سکانس ابتدایی فیلم با آزادی کاوه از زندان آغاز می شود و پایان آن با جدا شدن راه کاوه و رعنا. عشقی ناپخته که میان آن دو شکل می گیرد و تنهایی و فقر هم به آن دامن می زند تا رعنا تبدیل به یک سارق حرفه ای شود که نمی شود، اما دست به یک قتل غیرعمد می زند، و کاوه هم همچون یک مرد کاملاً سنتی و حامی، برایش نقش عاشقان دهه 40 و 50 را بازی کند و در آخر هم ترجیح دهد از زندگی اش خارج شود تا تتمه زندگی پاک و ساده رعنا از بین نرود.

از طرف دیگر، سبک زندگی رعنا که از حمایت های مالی و عاطفی خانواده محروم است و شغل و درآمد مناسبی هم ندارد، او را به راحتی دلبسته جوانی جیب بر می کند که از قضا ظاهر خوبی هم دارد و حرف های قشنگی می زند. همه اینها در کنار هم عوامل وسوسه کننده او برای شروع به سرقت می شود، در حالیکه خودش هم زمینه آن را داشته است. در این راه خلاقیت هایی هم برای جیب بری به خرج می دهد و در جایی از فیلم با آرایش کردن، می خواهد حواس مردانی را که طعمه کاوه هستند، پرت کند؛ که اشاره مستقیم آن به داستان کلیشه ای انفعال مردان در مواجهه با زنان آرایش کرده و زیباست.

تخم مرغ دزدی که شتردزد می شود و با برداشتن یک سی دی از فروشگاه تا ته خط می رود. پسر جوانی که از کودکی چیزی جز دزدی و جیب بری یاد نگرفته است.

همچنین «جیب بر خیابان جنوبی» به خوبی تأثیر عدم حمایت های خانوادگی و در اصل نداشتن خانواده را در شکل گیری شخصیت یک مجرم نشان می دهد. نقطه ای از فیلم که کاوه به رعنا می می گوید: «نگران من نشو، عادت ندارم کسی نگرانم باشه...» تنهایی وی در طول زندگی اش و فقدان حمایت های عاطفی از او به خوبی مشخص می شود. شاید به همین دلیل است که تنها خاطره کودکی اش، همان دختری است که جیب بری را به او یاد داده و اتفاقاً او را خواهر خویش می خواند؛ و حالا هم از وقتی از زندان آزاد شده، به دنبالش می گردد. انتهای فیلم نیز نقطه عطف داستان برای کاوه جایی شکل می گیرد که بالاخره رعنا خواهرش را، به عنوان یک روسپی پیدا می کند و می فهمد چرا او نمی خواسته برادرش را ببیند.

زندگی خواهر کاوه نیز راوی عاقبت زنان مجرم است. واقعیتی که وجود دارد، آسیب هایی که گریبان زنان مجرم(سارق یا معتاد) را می گیرد، تنها به خاطر جنسیتشان بسی گسترده تر از مردان است. آنها در این راه، به سرعت مورد سواستفاده مردان همکارشان قرار می گیرند و بیش از زنان دیگر، در معرض آزارهای جنسی و تجاوز هستند. در نهایت نیز، بالاجبار یا به انتخاب خودشان، رو به سوی آسیب اجتماعی بزرگتری که همان روسپیگری است، می آوردند.

سرانجام تخم مرغ دزدی

فیلم همچنان اشاره ای به ناکارآمدی سیستم مجازات مجرم و زندان دارد. در واقع، مجرمی که دوره مجازاتش تمام شده است، پس از آزادی در جامعه رها می شود و هیچ حمایت یا نظارت خاصی برایش وجود ندارد که همین موضوع می تواند دور باطلی از انجام جرم، مجازات، آزادی و دوباره انجام جرم را برای آنها رقم بزند. در حالیکه اگر سیستم های حمایتی پس از آزادی، به مجرم خدمات مختلفی همچون داشتن شغلی مناسب ارائه دهند، شاید بتوان این چرخه معیوب را تا حد زیادی اصلاح کرد.

«جیب بر خیابان جنوبی» نقطه پایان نسبتاً خوبی دارد. به هم ریختن کاوه از دیدن رعنا و ناتوانی اش برای تغییر شرایط از سویی و از سوی دیگر، نیامدن رعنا سر قرارش با کاوه که ناشی از پشیمانی بابت همکاری با وی است و عذاب وجدان قتل شبه عمد، که در نهایت باعث می شود به رابطه اش با کاوه نیز پایان ببخشد. گرچه عاقبت قتل شبه عمد وی مشخص نمی شود و سرانجام کاوه و خواهرش نیز به تصویر کشیده نشده، اما این پایان به اصطلاح باز فیلم، آنچنان برای مخاطب سۆال برانگیز نمی شود؛ چراکه عاقبت افتادن در مسیرهایی همچون سرقت و دزدی آنقدر بر همگان واضح و مبرهن است و در طی فیلم نیز بارها به آن اشاره می شود که نیازی به دیکته کردن مجدد آن نیست. از طرف دیگر، کارگردان آنچنان حس همدلی با قهرمانانِ، اگرچه مجرمِ، فیلم را در مخاطب برمی انگیزد که در پایان، وی احساس نمی کند فیلم دچار ناتمامی شده و اتفاقات آن به نتیجه نرسیده است.

این فیلم در کل روایت توصیفی زندگی چند مجرم است که مسیر شروع و چگونگی مجرم شدن آنها و همچنین پایانش را به خوبی به تصویر می کشد، اما به این دلیل که مضمون آن تقریباً تکراری و دست چندم است، نمی تواند یک فیلم خیلی خوب قلمداد شود.

بخش سینما و تلویزیون تبیان


منبع:پایگاه تحلیلی خانواده