انگشت شستم با بی خیالی
از لای جوراب خندید: “دالی”
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : سه شنبه 1391/12/01
جوراب سوراخ

انگشت شستم با بی خیالی
از لای جوراب خندید: “دالی”
جوراب سوراخ، انگشت خندان
رفتیم با هم پهلوی مامان
” مامان نگا کن پای مرا آخ
بیچاره جوراب زشت است و سوراخ”
خندید مامان:”یک موش خوش خواب
بیدار شد دید تنگ است جوراب
شد ناخن تو، دندان موشی
خود را رها کرد با تیز هوشی
زندان تنگش حالا گشاد است
موش موشک تو، خندان و شاد است”
بخش کودک و نوجوان تبیان
منبع: کانون پرورش فکری
مطالب مرتبط:
