تبیان، دستیار زندگی
امروزه در هنر و ادبیات با شرایطی مواجهیم که برای بسیاری هم گیج کننده است و هم آزار دهنده ؛شرایطی که نام پسامدرن را بر آن گذارده اند.اما هنگامی که اثری هنری را پسامدرنیستی می نامیم،مقصود چیست؟پسامدرن در عکاسی چه نقشی دارد؟اگر به دنبال درک ماهیت عکاسی امروز
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

هنر پسامدرن و عکاسی(1)


امروزه در هنر و ادبیات با شرایطی مواجهیم که برای بسیاری هم گیج کننده است و هم آزار دهنده ؛شرایطی که نام پسامدرن را بر آن گذارده اند.اما هنگامی که اثری هنری را پسامدرنیستی می نامیم،مقصود چیست؟پسامدرن در عکاسی چه نقشی دارد؟اگر به دنبال درک ماهیت عکاسی امروز و ارتباط آن با جهان هنر هستیم ،باید برای این پرسش ها پاسخی بیابیم .

هنر پسامدرن و عکاسی(1)

پسامدرن چیست؟آیا روشی همچون بکار بردن تصاویر از پیش موجود ؟آیا نوعی نگرش طنز مانند است؟آیا نوعی ایدئولوژی مانند مارکسیسم است؟یا توطئه ای که توسط دارو دسته ای از هنرمندان،دلالان و منتقدان نیویورکی طراحی شده تا بنیان جهان را زیر و رو کند و پول وشهرت برای دست اندر کاران به ارمغان بیاورد؟همگی این ها تعاریفی هستند که پیشنهاد شده اند و ممکن است مانند توصیف نابینایان از فیل بخش کوچکی از حقیقت باشد.به طور خلاصه، پسامدرن،چه در هنر و چه در نظریه ،بازتابی از شرایط دوران ماست.مشکل رسیدن به تعریفی جامع از پسامدرن، معانی متفاوتی است که که در رسانه های مختلف هنری به آن داده اند.

این اصطلاح برای نخستین بار در زمینه معماری کاربردی گسترده یافت و شیوه ای بود که برای توصیف تغییر گرایش از ساختمان های شیشه ای نفوذ ناپذیر و مخازن بتونی محصور شده معماری مدرن به کار رفت.

برای نزدیک شدن به وضعیت پسامدرن در عکاسی ،باید آن را در جهان هنر امروز ، یعنی در چارچوب سنت و روش های نقاشی و پیکره تراشی ، بررسی کرد.برای مدتی در دهه 1970 می شد پسامدرن را معادل "پلورالیسم" دانست، شعاری که خود در جهان هنر معادل عبارت" تام ولف" یعنی دهه من بود. طبق نظر پلورالیست ها سنت مدرنیسم از سزان تا کنت نولند ،کاملا فرسوده شده بود، چراکه بواسطه فرضیاتش ، خود را از رمق انداخته بود. نقاشی به پایان رسیده بود  و تنها راه باقی مانده یا مینیمالیسم بود که دیگر کسی چندان تمایلی به نگریستن در آن نداشت یا مفهوم گرایی که کسی نمیتوانست در آن بنگرد ، و هدف آن نیز خودداری از تولید هر گونه شئ هنری دیگر بود. تزئین و بازنمایی از مد افتاده بود، به جاذبه بصری با بدگمانی نگریسته میشد و جاذبه عاطفی اگر خام به نظر نمی رسید ، دست کم سر هم بندی شده بود.

نقاشان دهه 1970 در مواجه چنین فرسایشی ، یکباره به صد ها جهت روانه شدند. برخی به نقاشیهای منقوش تزئینی روی آوردند ، بعضی از زمین یا ساختمان های متروک در مجسمه سازی استفاده کردند، برخی دیگر با بکار بردن عکس و ویدئو ، رسانه ها را در هم آمیختند.

بر پایه عقاید انتقادی "داگلاس کریمپ" ، پسامدرن در جهان هنر ، فراتر از آن چیزی است که صرفا پس از مدرنیسم می آید.در نظر آن ها ، پسامدرنیسم به معنای حمله به مدرنیسم و تضعیف فرضیات بنیادین آن ، در مورد نقش هنر در فرهنگ و نقش هنرمند در ارتباط با هنر خویش است. این کارکرد تضعیف کننده به "شالوده شکنی "معروف شده ، اصطلاحی که ژاک دریدا ، فیلسوف فرانسوی ، بانی آن است. و در پس آن نظریه ای درباره شناخت روش جهان قرار دارد که هم در "ساختار گرایی" ریشه دارد ، و هم خود واکنشی است به آن.

ساختار گرایی ، نظریه ای در باب زبان و شناخت است و تا حد زیادب بر اساس کتاب" دوره زبان شناسی عمومی" نوشته فردینان دوسوسور زبان شناس سوئیسی شکل گرفته است.این نظریه با نظریه" نشانه شناسی" که تقریبا در همان زمان توسط چارلز پیرس ، فیلسوف آمریکایی مطرح شد، وابسته و جدایی ناپذیر است.

بر پایه عقاید انتقادی "داگلاس کریمپ" ، پسامدرن در جهان هنر ، فراتر از آن چیزی است که صرفا پس از مدرنیسم می آید.در نظر آن ها ، پسامدرنیسم به معنای حمله به مدرنیسم و تضعیف فرضیات بنیادین آن ، در مورد نقش هنر در فرهنگ و نقش هنرمند در ارتباط با هنر خویش است. این کارکرد تضعیف کننده به "شالوده شکنی "معروف شده ، اصطلاحی که ژاک دریدا ، فیلسوف فرانسوی ، بانی آن است. و در پس آن نظریه ای درباره شناخت روش جهان قرار دارد که هم در "ساختار گرایی" ریشه دارد ، و هم خود واکنشی است به آن.

آنچه نظریه زبانی ساختار گرایی و نظریه نشانه شناسی را پیوند می دهد ،این عقیده است که اشیای موجود در جهان – متن های ادبی، تصویر ها و هر آنچه دارید- معانی خود را به آسانی نمایان نمی کنند .برای درک معانی ، باید آنها را بازخوانی و رمز گشایی کرد؛ به عبارت دیگر ، اشیا "ساختاری عمیق تر" از آنچه برای عقل سلیم قابل درک است دارند و ساختار گرایی معتقد است که روشی را برای نفوذ در این ساختار عمیق تر به ما ارائه می کند. پسا ساختار گرایی  با دریدا ،پا را یک گام جلوتر گذاشت . بر پایه نظر پسا ساختار گرایان ، مشاهدات ما فقط به ما می کویند که مشاهدات ما چیستند و چیزی درباره شرایط واقعی جهان نمی گویند.

این ضعف در داشتن" معنا یا تجربه بکر و ناب" ، دقیقا مقدمه هنری است که ما آن را هنر پسا مدرنیستی ، می نامیم و این ضعف همان مضمونی است که به طور صریح یا ضمنی ، بیشتر عکاسی معاصر را توصیف می کند.در واقع این بحرانی است که عکاسی و تمامی دیگر شکل های هنری ، در انتهای قرن بیستم با آن روبرویند.

یکی از مفاهیم سبک پسامدرن این است که باید ترکیبی از رسانه ها را در برگیرد تا بواسطه آن تمرکز وسواس گونه مدرنیسم بر رسانه به مثابه پیام – نقاشی درباره نقاشی ، عکاسی درباره عکاسی و غیره – را از میان ببرد.به عنوان مثال ، می توان نقاشی های تئاتری یا عکس های فیلمی خلق کرد یا تصاویر را با کلام مکتوب ترکیب کرد.

نتیجه طبیعی این است که کاربرد رسانه های به اصطلاح جایگزین – فرضا هر چیزی غیر از نقاشی رنگ روغن بر بوم یا پیکره تراشی با فلز – مشخصه سبک پسامدرن به شمار می رود. این دیدگاهی است که عملا عکاسی را از جایگاه درجه 2 سنتی خود فراتر می برد و آن را به عنوان رسانه ای امروزی مطرح می کند.به گفته رزالیند کراوس، عکاسی از ابتدای دهه 1970 جایگاه مهمی در حوزه هنر پسامدرنی کسب کرده است.

 ادامه دارد...

بخش هنری تبیان


منبع: اندی گراند برگ ، بحران واقعیت ، ترجمه مسعود ابراهیمی مقدم و مریم لدنی