تبیان، دستیار زندگی
در ایران، در كنار تنوع مراسم ازدواج، مجموعه‌ای از اعتقادات و رفتارهای خرافی دیده می‌شود كه البته این روزها خیلی از آنها از بین رفته اند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

خرافه‌های عجیب درباره ازدواج


در ایران، در كنار تنوع مراسم ازدواج، مجموعه‌ای از اعتقادات و رفتارهای خرافی دیده می‌شود كه البته این روزها خیلی از آنها از بین رفته اند. مثلا در تهران قدیم دختران با ردشدن از كمان پنبه‌زنی، تكاندن سفره عقد بر سر خود، برداشتن از حنای سر عروس، سبزه گره‌زدن، خوردن نقل عروسی و... سعی در بازكردن بخت خود برای ازدواج داشته‌اند. همچنین برداشتن یك وسیله از منزل داماد در شب عروسی كه به منزله مسلط شدن عروس بر داماد است، از جمله این اعمال خرافی است.

خرافه‌های عجیب درباره ازدواج

گردو شكستن

یكی از رسم‌هایی كه در گذشته در یزد مرسوم بوده و امروزه هم تا حدودی مرسوم است رسم گردو شكستن است كه در ظهر جمعه هر هفته انجام می‌شود به این شكل كه دختران دم‌بخت یك كیسه گردو یا بادام و یك عدد قفل را كه بسته‌اند همراه پیرزن یا زنی كه نزدش قرآن می‌خواندند برمی‌داشتند و به طرف مسجد جامع راه می‌افتادند.

وقتی به نزدیكی مسجد می‌رسیدند، مقداری قند، نبات یا شیرینی را به عنوان هدیه و كام شیرینی به خادم مسجد می‌دادند و خادم در ورودی مسجد را برای آنها باز می‌كرد تا بتوانند مراسم گردو شكستن را انجام دهند.

اصل این رسم این‌گونه است كه دختران با بالارفتن از مناره مسجد در هر پله‌ای كه بالا می‌رفتند، یك عدد گردو یا بادام زیر پا می‌گذاشتند و می‌شكستند تا به بالای مناره می‌رسیدند و اگر گردو یا بادام زیاد می‌آمد، آن را به فال نیك می‌گرفتند. این رسم هنوز هم وجود دارد و در پله‌های مسجد جامع یزد، پوسته‌های گردو و بادام دیده می‌شود.

بیرون كردن دختران

یكی از مراسم ازدواج در استان گیلان «نارنج‌زنی» است. به این صورت كه هنگام ازدواج، داماد نقل و سكه بر سر عروس می‌پاشد، بعد نارنج یا پرتقالی به طرف او می‌اندازد. آنگاه عروس و داماد دور چاه می‌گردند. عروس سكه‌ای به نشانه خوشبختی در چاه می‌اندازد و پس از آن درخت توتی در خانه می‌نشانند. همچنین در گیلان دختران دم‌بخت را غروب چهارشنبه‌سوری با جارو می‌زنند و از خانه بیرون می‌اندازند به این امید كه تا سال بعد ازدواج كنند. البته این در استان‌های دیگر نظیر مازندران هم وجود دارد.

سبزه گره زدن

سبزه گره زدن همچنان امروزه در سراسر كشور انجام می‌شود. گره‌زدن سبزه در روز سیزدهم فروردین از جمله رسومی است كه اغلب دختران دم‌بخت به آن پایبندند. قاعده آن به این شكل است كه دختران در این روز دو ساقه سبز را به شكل هفت به هم گره می‌زنند و نیت می‌كنند. می‌گویند در هنگام گره‌زدن اگر گره باز یا پاره شود حاجت‌شان روا نمی‌شود.

آش ابودردا

در قدیم برخی از شیرازی‌ها شب چهارشنبه سوری به سعدیه رفته و د‌ر آب حوض ماهی آب‌تنی می‌كردند و با جام دعا و چهل كلید آب به سر می‌ریختند. این كار هم به خاطر سلامتی و هم به خاطر مهدگرمی انجام می‌شد. همچنین رسم است كه دختران دم‌بخت در این شب برای بخت‌گشایی به زیارت حضرت احمد بن‌موسی شاهچراغ(ع) می‌روند. فالگوش ایستادن در چهارشنبه سوری نیز نزد زنان شیرازی مرسوم است و زنی كه بخواهد فالگوش بایستد چادر سر كرده، نیت می‌كند و در گوشه‌ای در كوچه می‌ایستد و بر اساس گفته عابران تفأل می‌زند. اگر گفته را مطابق میلش دید، خود را به مراد رسیده می‌داند.

قبل از بیرون بردن عروس از خانه پدری باید هدیه‌ای به دایی داده شود تا اجازه خروج دهند. آنگاه عروس را بر اسب سوار می‌كنند. در جلوی عروس، پسر بچه‌ای بر اسب سوار می‌شود

رسم است بعضی از زنان برای برآورده‌شدن حاجت در زیر منبر مسجد جامع شیراز حلوا درست می‌كنند. از جمله مراسم دیگری كه شیرازی‌ها دارند پخت آشی است به نام «آش ابودردا»؛ بعضی معتقدند وسایل اولیه این آش باید حتما از راه گدایی تأمین شود. این آش را هم به خاطر درمان بیماری و هم به خاطر بخت‌گشایی می‌پزند.

در شب چهارشنبه‌سوری در شیراز رسم است دختران دم‌بخت ابریشم هفت رنگ به كمر بسته و صبح روز چهارشنبه كودك نابالغی را وامی‌دارند كه ابریشم را باز كند به این نیت كه گره از بختشان باز شود.

باز رسم است در شیراز دخترهای بخت بسته به محل معروفی به نام «خانه سید ابوتراب» - كه در داخل شهر در كوچه «شیشه‌گرها» واقع شده است - می‌روند و زیر درخت كهنسالی كه در آن خانه وجود دارد حلوا می‌پزند و بین فقرا تقسیم می‌كنند و از صاحب آن خانه یعنی سید ابوتراب كه گویا سید بزرگواری بوده و 600 سال قبل از این می‌زیسته و صاحب كرامت بوده حاجت می‌خواهند.

عبور از كمان پنبه‌زن

یكی از اعتقادات تهرانی‌ها قدیم در بخت‌گشایی دختر، این بود كه وقتی پنبه‌زنی را به خانه می‌آوردند و مشغول كار می‌شد، پس از مدتی كه كار می‌كرد، با تمهیدی از او می‌خواستند كه دست از كار بكشد و برای صرف چای به داخل خانه آید، در این زمان به سرعت دختر دم‌بخت را می‌آوردند و به طوری كه پنبه زن نبیند، دختر را از میان كمان پنبه‌زنی عبورش می‌دادند و اعتقاد داشتند كه به زودی زه كمان هنگام كار پنبه‌زن پاره می‌شود و به این ترتیب بخت دخترشان هم بازمی‌گردد.‌

پلوی عروسی

دخترها، قیمه پلویی می‌پختند و ته مانده پلوی عروسی را با آن قاطی می‌كردند و به فقرا می‌دادند كه بختشان باز شود. همچنین از حنای سر عروس به اندازه یك فندق برمی‌داشتند و با رنگ و حنا قاطی می‌كردند و سر دختر خانه مانده می‌بستند. مادران از حنای سر عروس در مراسم حنابندان، به اندازه‌ای كوچك برمی‌داشتند و با نیت آن‌كه دخترانشان عروس شوند بر سر آنها می‌مالیدند.

از دیگر رسم‌هایی كه در تهران قدیم باب بود این‌كه دختر یا پیرزنی از خویشان قفلی را می‌بستند و سه، چهارراه دورتر از خانه پیرزن از مردی كه اسمش محمد یا علی بود، می‌خواست با كلید قفل را باز كند. با بازشدن قفل در حاجت دختر مورد نظر برای ازدواج برآورده می‌شد.

عروسی

نون و پنیر آوردیم...

یك رسم معمولا در میان تمام مناطق كشور هست که هنگام بردن عروس از خانه پدری رایج است یاران داماد شیئی را از خانه عروس برمی‌دارند كه ممكن است ظرف، تابلو، گلدان یا هر چیز دیگر باشد. در میان كردهای خراسان شمالی رسم است كه قبل از بردن عروس معمولا پدر یا برادر دستمالی را كه در درون آن نان و پنیر نهاده شده است بر كمر عروس می‌بندد، می‌گویند این كار (نان و پنیر به كمر عروس بستن) وظیفه پدرعروس است ولی اغلب این كار را به پسر بچه‌ای محول می‌كنند... برای بستن نان و پنیر به كمر عروس چیزهایی از قبیل بردن خیر و بركت به خانه داماد ذكر کرده‌اند.‌

چون عروس تازه از راه رسیده و از سوراخ سمبه‌های خانه خبری ندارد پس بهتر است اولین غذای داماد را از خانه خود همراه داشته باشد تا در ضمن تشكری هم از داماد به عمل آمده باشد.

علاوه بر موارد فوق، در مورد فلسفه نان و پنیر به كمربستن می‌توان به این دو مورد اشاره كرد. نخست این كه خانواده عروس از سر نداری و فقر دخترشان را شوهر نداده‌اند و دوم این كه بیانگر این مفهوم باشد عروس از خانه پدری با یك لقمه نان ساده و پنیر راهی خانه داماد شده است و غرور و تكبر و زیاده‌خواهی را از خود دور كند و زندگی را در كام خود و داماد تلخ نكند.

قبل از بیرون بردن عروس از خانه پدری باید هدیه‌ای به دایی داده شود تا اجازه خروج دهند. آنگاه عروس را بر اسب سوار می‌كنند. در جلوی عروس، پسر بچه‌ای بر اسب سوار می‌شود. آنان معتقدند با این كار نخستین فرزند عروس و داماد، پسر می‌شود سپس داماد با اسب به پیشواز عروس می‌رود.

مردم دست‌زنان و شادی‌كنان، همراه با آوای سرنا، دهل و كف‌های ممتد به طرف خانه داماد حركت می‌كنند. حالا عروس و داماد سوار بر دو اسب هستند. بالا بلندتر از همه پیش می‌روند و مردم بر گردشان حلقه زده‌اند. معمولا قبل از رسیدن به خانه داماد در محلی وسیع و هموار عروس سوار بر اسب می‌ماند.

داماد از اسب به زیر می‌آید و سیب، انار و قندهایی كه در یك سینی چیده شده است در دست می‌گیرد. داماد انار یا سیب اول را برمی‌دارد و در جیبش می‌گذارد تا به عروس تقدیم كند. همه مردم آن سوتر از عروس منتظر گرفتن سیب و انار و قندهای عروسی‌اند. شوق جوانان برای گرفتن سیب و انارهای عروسی تماشایی است. چون جوانان بر این باورند؛ آنان كه انار را بگیرند زودتر داماد می‌شوند.

بخش کلوب ازدواج تبیان


برگرفته از: جام جم

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.