از خازندی تا دس كله رفتن عروس!
كیجا اش
بعد از چند روز رافع دوباره به خانه عروس می رفت. اگر خانوده دختر مخالفت می كردند مادر دختر می گفت: «این آب از این جوی نمی رود.» یا «این حرف را همین جا بگذارید زیر فرش.» یعنی جواب ما منفی است و به شما دختر نمی دهیم. اگر هم جواب مثبت بود که همه چیز به خوبی و خوشی ختم به خواستگاری و عقد کنان می شد.
خازندی یا خواستگاری
بعد از انجام كارهای اولیه و موافقت خانواده دختر، خانواده پسر شبی را برای خازندی تعیین می کردند. در شب خواستگاری پدر پسر چند نفر ار بزرگان فامیل و یا ریش سفیدان محل را دعوت می کرد. معمولا شام را دز خانه پسر می خوردند و بعد از شام به اتفاق هم به منزل دختر می رفتند. پدر دختر هم به همین نسبت از بزرگان فامیل دعوت به عمل می کرد و در خانه منتظر مهمانان بود.
اره سری یا قند شكنی
یكی دو شب بعد از خواستگاری مراسم اره سری برگزار می شد كه در نقاط مختلف مازندران متفاوت بود. در بعضی نقاط اگر داماد سید بود شال سبزی از طرف خانواده ی داماد پهن می شد و یك انگشتری نقره هم روی آن قرار می دادند. اگر داماد سید نبود باز هم یك قواره پارچه از جنس شال غیر سبز رنگ پهن می کردند. در نقاطی هم یك قواره پارچه به عنوان نشانه در مجمه ای قرار می دادند و به خانه عروس می بردند.
بعد كله قند که پای تقریبا ثابت همه اره سری ها بوده است به میان می آید. در شب اره سری از طرف خانواده داماد یك نفر شیخ یا پا منبری خوان برای جاری كردن صیغه ی محرمیت دعوت می شد و پس از خواندن دعای مخصوص با چكش كله قند را می شكست. مادر عروس در سینی ای كه معمولا با یك بقچه زیبا تزیین شده بود یك قواره پارچه پیراهنی و یا دستمال و جوراب مردانه می گذاشت و به مجلس می برد كه این هدیه سهم كسی بود كه كله قند را شكست. تكه های كله قند را به مادر عروس می دادند تا عروس خانم آن را با خود به خانه بخت ببرد. در مراسم "اره سری" معمولا مهریه و شیربها و مدت نامزدی و چند و چون مراسم شربت خوری و یا عقد كنان مطرح می شد.
مادر عروس به همراه عروس یك ظرف مسی بزرگ برنج می فرستاد كه عروس خانم باید هنگام ورود به خانه داماد لگدی به آن بزند و آن را داخل خانه بریزد. یك نفر برنج
را جمع كرده، به عنوان صدقه به نیازمندی می دهند. معتقدند كه این كار بركت خانه
را زیاد می كند
نامزدی
اگر در دوران نامزدی اعیاد و یا روزهای خاصی وجود داشت خانواده ی داماد وظایفی داشتند كه باید به فراخور وضع مالب خود به آن عمل می كردند. مثلا قبل از عید نوروز شیر و بره و نان خانگی و حلوا و یك قواره پارچه برای عروس خانم می فرستادند. شیر و بره شامل سه من (9 كیلو) شیر و یك بره بود كه بره را خانوادة عروس شب عید می كشتند و ته چین درست می كردند.
مادر عروس هم یك سبد تخم مرغ رنگ شده برای خانواده داماد می فرستاد. قبل از عید قربان هم گوسفندی برای قربانی به خانه عروس فرستاده می شد. برای شب تیر ماه سیزه تمام سور و سات این شب شامل پیسه گنده و پشت زیك و میوه و نان خانگی و حلوا و دختر دونه به منزل عروس فرستاده می شد. در روز عید بیست شش مادر داماد به خار خون بازار می رفت و هدایایی برای عروس خود می خرید و به منزل آنها می برد.
خمیر او دینگوئن
در بعضی از نقاط مازندران رسم بر این بود كه چند روز قبل از عروسی مادر عروس روزی را به خمیر درست كردن و نان پختن برای عروس اختصاص می داد. همسایه ها و اقوام به آن جا رفته پولی به عنوان هدیه به عروس می دادند.
مجمه وری
در بسیاری از نقاط مازندران به خصوص در روستاها مراسم مجمه وری مرسوم است. یك روز قبل از عروسی ،اقوام دور و نزدیك و همسایه های داماد طبق قرار قبلی و ساعتی معین سینی بزرگی كه محتویات آن به قرار زیر است را بر سر می گذارند و پشت سر هم از هر كوچه و برزنی به طرف خانه دامادبه راه می افتند و چشم اندازی زیبا به وجود می آورند. محتویات مجمعه عبارت است از كله قند، یك بسته چای، یك جعبه شیرینی 3 تا 4 كیلو میوه، یك جعبه دستمال كاغذی و یك پاكت كه داخل آن امروزه حدود پنج هزار تومان پول به عنوان هدیه می گذارند. كسانی كه مجمعه آوردند بعد از صرف چای و شیرینی و حلوا به خانه خود باز می گردند. این مراسم در روستا هایی كه از قدیم مرسوم بوده امروزه پر رونق تر از پیش برگزار می شود.
چتر سری
زمانی بود كه آرایشگر در منزل عروس حضو پیدا می كرد، اولین كاری كه می كرد این بود كه در جمع فامیل های نزدیك ،موهای جلوی یر عروس را با قیچی كوتاه می كرد. حاضرین پولی داخل پیش بند عروس می گذاشتند كه به آن چتر سری می گفتند. چتر سری به عروس و یا آرایشگر می رسید بعضی مواقع هم بین آن دو تقسیم می شد.درزی ولاج
ولاج(ویلاج) به معنای عروسی است.در خانه ی داماد سه تا هفت روز عروسی بوده و در تمام این مدت بساط خیاط پهن بود. در این مدت علاوه بر دوختن لباس عروس و داماد ،لباس های بقیه اقوام هم دوخته می شد. موقع برش كردن لباس عروس و داماد، خیاط خطاب به اطرافیان می گفت كه: قیچی نمی برد، و این جمله به معنای درخواست پول به عنوان هدیه بود كه به آن مقراض تكی می گفتند. خیاط در آخرین روز عروسی چرخش را جمع می كرد.
حنابندان
حنابندان هم در مازندران سابقه ی دیرینی دارد و همانند امروزه در شب عروسی برگزار می شد، اما به شكلی ساده. عروس در جمع دوستان جوان خود و داماد هم در منزل خود و در بین جوانان محل جشن حنا بندان را بر پا می كرد. در این مراسم بر كف دست داماد حنا می گذاشتند و پسران دم بخت با انگشت از كف دست او حنا بر می داشتند و معتقد بودند كه با این كار بخت شان زودتر باز می شود. همین مراسم در خانه ی عروس هم اجرا می شد و تا پاسی از شب گذشته به جشن و پایكوبی می پرداختند.
عروس حمام و داماد حمام
در صبح روز عروسی داماد و دوستانش با جشن و پایكوبی از خانه داماد به طرف حمام به راه می افتادند. یكی دو نفر از دوستان نزدیك داماد همراه وی وارد گرمابه می شدند و بقیه جلوی حمام به جشن و شادی و رقص و آواز ادامه می دادند. بعد از استحمام داماد برایش گلپر دود می كردند و بر سرش نقل و پول خرد می ریختند و او را به خانه بر می گرداندند. همین كار برای عروس هم اجرا می شد. زنان و دختران همراه عروس به حمام می رفتند و در آن جا آن قدر پایكوبی می كردند تا عروس از حمام خارج شود سپس او را با سلام و صلوات به منزل می آوردند.
بركت بنی
مادر عروس به همراه عروس یك ظرف مسی بزرگ برنج می فرستاد كه عروس خانم باید هنگام ورود به خانه داماد لگدی به آن بزند و آن را داخل خانه بریزد. یك نفر برنج را جمع كرده، به عنوان صدقه به نیازمندی می دهند. معتقدند كه این كار بركت خانه را زیاد می كند.
بعد از ازدواج عروس خانم باید تدارك شام مفصلی را ببیند و از نزدیكان خود و داماد پذیرائی بعمل آورد در واقع باید هنر آشپزی خود را به نمایش بگذارد. اگر آشپزی او خوب بود مادرش راضی و خوشحال می شود وگرنه موجب سرشكستگی و شرمندگی اش می شود
دس كله رفتن عروس
بعد از ازدواج عروس خانم باید تدارك شام مفصلی را ببیند و از نزدیكان خود و داماد پذیرائی بعمل آورد در واقع باید هنر آشپزی خود را به نمایش بگذارد. اگر آشپزی او خوب بود مادرش راضی و خوشحال می شود وگرنه موجب سرشكستگی و شرمندگی اش می شود.
غافلگیر کردن عروس در شب دس كله
قدیم ها سند رسمی ازدواج مدتی بعد از ازدواج در دفاتر ثبتی نوشته می شد و داماد از فرصت استفاده می كرد و برای كم كردن مهریه از عروس امتیاز می گرفت. زمانی كه برنج بر روی آتش در حال جوشیدن بود داماد كفگیر را از دست همسرش می گرفت و می گفت اگر فلان قدر مهریه ات را كم نكنی نمی گزارم برنج را آبكش كنی. آن وقت پلو شل می شود و آبرویت جلوی مهمان ها می رود! آن وقت عروس یا مجبور به قبول كردن می شد و یا قبول نمی كرد و با وساطت دیگران به نفع عروس قضیه خاتمه پیدا می كرد!
فرآوری: فاطمه ایمانی
بخش کلوب ازدواج تبیان
برگرفته از: سایت گروه آموزشی علوم اجتماعی شهرستان بهشهر