آیامیدانید کاشف قاره آمریکا کیست؟
حتماً تا ازتون می پرسن كاشف قاره آمریكا كیه فوری جواب می دید: «كریستف كلمب». ولی مگه كشفی كه آدم خودش ندونه كه چی كشف كرده می شه كشف. هر چه كه هست فعلاً سند شش دانگ كشف قاره آمریكا به نام «كریستف كلمب» زده شده است و هیچ جور هم تغییرپذیر نیست. اما داستان این كشف از این قرار است:
كریستف در سپتامبر سال 1451 میلادی در شهر بندری «جنوا» در ایتالیا متولد شد.پدرش تاجر پشم بود و مادرش «سوزانا» دختر یك بازرگان.
كریستف برای نخستین بار در سال 1476 میلادی با یك گروه بازرگانی به اقیانوس اطلس سفر كرد ولی در این سفر بدشانسی آورد. دزدان دریایی به كشتی آنان حمله كردند و كشتی را آتش زدندوكل كشتی از بین رفت وكریستف كلمب هم كه می خواست هر جور شده تا آخر عمرش كاری انجام دهد كه اسمش در تاریخ ثبت شود، با زحمت زیاد شش مایل در دریا شنا كرد و توانست جان سالم به در ببرد و خودش را به ساحل برساند. ولی با این شكست، كریستف از سفر به اقیانوس و دریانوردی ناامید نشد و دلش می خواست هر طور شده به هند برود.
در آن زمان، اروپایی ها برای سفر به هند فقط یك راه داشتند آن هم حركت به سمت جنوب و دور زدن قاره آفریقا از كنار دماغه «امید نیك» و رفتن به شرق در طول اقیانوس هند بود.
كلمب در سال 1485 میلادی طرح خودش را به دربار پرتغال داد و پیشنهاد كرد كه به پشتوانه كمك این كشور در جزایر هند، اكتشاف كند اما كارشناسان پادشاه بعد از بررسی به این نتیجه رسیدند كه این خط سفر، خیلی طولانی تر از آن چیزی است كه كلمب ادعا می كند و این جور بود كه درخواستش را قبول نكردند.
كلمب از پرتغالی ها ناامید شده بود اما آنقدر زبل بود كه به اسپانیا، رقیب سیاسی آن زمان پرتغال، پناه برد تا از حاكمان آن كشور كمك بگیرد، اما هفت سال طول كشید تا كلمب بتواند نقشه خودش را به متخصصان دربار اسپانیا بقبولاند. در نهایت قرار براین شد كه نیمی از بودجه سفر را سرمایه داران ایتالیایی و بقیه هزینه را دولت اسپانیا به كلمب بدهد.سرانجام در غروب روز سوم اوت سال 1492 میلادی، كریستف كلمب به همراه سه كشتی و 90 نفر خدمه برای حركت به هند راه افتاد.
17درصد جمعیت 4 میلیون نفری آمریكا را تشكیل می دادند. اما در بین سفید پوستان در بوستون، ده درصد از ثروتمندترین مردم به تنهایی 62% كل ثروت این ناحیه را در اختیار داشتند. جمعیت این ناحیه اغلب كارگران و ملوانان فقیری بودند كه با بیچارگی روزگار میگذراندند
آنان بعد از یك توقف كوتاه در جزایر قناری (آفریقا) رهسپار اقیانوس شدند. مسافرت آنان پنج هفته طول كشید و بالاخره در11اكتبر دیده بانان وجود یك خشكی را اعلام كردند. فردای آن روز یعنی 12 اكتبر 1492 میلادی كلمب و یارانش به خشكی رسیدند.آنان فكر كردند به هند رسیده اند. كلمب بیستم مه سال 1506 در سن 57 سالگی در اسپانیا درگذشت ولی تا آخر عمرش نفهمید كه جایی را كه كشف كرده، آمریكاست. هیچ وقت هم نفهمید كه در تاریخ از او به عنوان كاشف آمریكا نام خواهند برد.
نژادپرستی افراطی
با نگاهی به چگونگی پیدایش ایالات متحده درمی یابیم كه در این كشور قبل از اعلام استقلال، خصوصیت نژادی مربوط به «نژاد برتر»(مستعمره نشینان) به دلیل مستعمره بودن آن، كاملاً رعایت شده است. بدون در نظر گرفتن این مطلب نمی توان به تناقضات ریشه ای نظام آمریكا در مورد ارجحیت «نژاد سفید» و فرو دست بودن «بومیان و سیاهان» پی برد. بدین ترتیب از همان ابتدای ایجاد «رقابت» درآمریكا، شاهد نابرابری نژادی هستیم.
طبق آمارهای سال 1790 برده های سیاهپوست كه از كلیه ی حقوق مدنی محروم بودند،17درصد جمعیت 4 میلیون نفری آمریكا را تشكیل می دادند. اما در بین سفید پوستان در بوستون، ده درصد از ثروتمندترین مردم به تنهایی 62% كل ثروت این ناحیه را در اختیار داشتند. جمعیت این ناحیه اغلب كارگران و ملوانان فقیری بودند كه با بیچارگی روزگار میگذراندند.
مسافرت آنان پنج هفته طول كشید و بالاخره در11اكتبر دیده بانان وجود یك خشكی را اعلام كردند. فردای آن روز یعنی 12 اكتبر 1492 میلادی كلمب و یارانش به خشكی رسیدند.آنان فكر كردند به هند رسیده اند. كلمب بیستم مه سال 1506 در سن 57 سالگی در اسپانیا درگذشت ولی تا آخر عمرش نفهمید كه جایی را كه كشف كرده، آمریكاست
در توجیه برده داری نیز دلایل متعددی ارائه می شد كه مهمترین آن ها دلایل مذهبی بودند. از نظر تازه واردها كه مأمور اجرای یك طرح الهی برای بازسای «قلمرو الهی» در «سرزمین جدید» بودند، بومیان كه مسیحی نبودند عمال شیطان به شمار می آمدند و می بایست نابود می شدند. (درست مانند كاری كه شعیب با آمالیست ها كرد.)
به این توجیه مذهبی یك دلیل دیگر هم اضافه شد كه بر یك برداشت ساده لوحانه و یك طرفه استوار بود. بر اساس این برداشت بومیان آمریكا مانند «حیوانات وحشی» از راه شكار امرار معاش می كردند، ولی انسان ها از طریق كشاورزی زندگی می كردند.به این ترتیب دلیل نژادی «وحشی بودن» سرخپوستان به «شیطانی بودن» آن ها اضافه شد و این به معنای نابودی كامل آن ها بود.
فرانكلین، رئیس جمهورآمریكا، پیشنهاد كرد سرخپوستان را به سوی مصرف مشروبات الكی سوق دهند تا به روند نابودی آن ها سرعت بیشتری بخشیده و زمین هایشان را تصاحب كنند.
آمریكا تحت لوای این اسطوره های مذهبی و نژادی، با «تعقیب و اخراج سرخپوستان» كه مقاومت نظامی آن ها در سال 1890 و با قتل عام سیون ها در وانددنی بكلی در هم شكست، به بزرگترین «تصفیه نژادی» تاریخ دست زد.
پس از آن، شیوه های استعمارگرانه و نژادپرستانه با توسعه ی سریع «تجارت برده ها» بر روی سیاه پوستان آغاز شد.
نكته ی جالب توجه، تناقض آشكاری است میان اعلامیه استقلال ـ كه خواهان برابری حقوق تمام انسان ها» است ـ و یك قرن برده داری وجود دارد. اكنون نیز دو قرن پس از تصویب این اعلامیه، آمریكایی ها به نام «دفاع از حقوق بشر» به قتل عام كودكان و غیرنظامیان از طریق بمبارانهای هوایی، ایجاد قحطی یا نابودی زیربنای اقتصادی كشورهای دیگر می پردازند.
سیاه پوستان كه از سوی قانون اساسی و «نهاد ویژه» آن از مشاركت در امور اجتماعی محروم شده بودند، به قول ارسطو چیزی نبودند جز «ابزارهای ناطق»؛ چرا كه «حقوق بشر»در آمریكا یعنی حقوق پروتستان های آنگلوساكسون سفید پوست»
هیچكدام از قوانین مربوط به برده داری، درایالتهای مختلف آمریكا كه به برده ها حق رأی، مالكیت و حمل سلاح نمی داد نیز توسط قانون اساسی این كشور رد نشد.
سرخپوستان هم به همان دلایل نژاد پرستانه، به طور رسمی از جامعه ی شهروندان آمریكا ترد شدند. علاوه بر این، قانونی كه در سال 1792 به تصویب رسید مهاجرت «نژادهای شرقی» به آمریكا را به طور رسمی محدود می كرد.
از قرن نوزدهم به این طرف، تأثیر «داروینیسم اجتماعی» (یعنی حذف ضعیف ها به وسیله ی قوی ترها) باعث شد این تبعیضات كه براساس معیارهای اقتصادی و اجتماعی بنا نهاده شده بودند، توسعه ی قابل ملاحظه ای پیدا كنند.
فراوری : طاهره رشیدی بخش تاریخ ایران و جهان تبیان
منابع : 1- روزنامه ایران / 2- پرسمان سیاسی