فضیلت نماز اول وقت
امام رضا(ع) فرمود: خداوند ترا بیامرزد. نماز را بی جهت از اول وقت به تاخیر مینداز و بر تو باد همیشه به اول وقت. پس من اذان گفتم و با آن حضرت در اول وقت نماز خواندیم.
قال الامام علی بن موسی الرضا (ع): ان لکل صلوه ثلاثه اوقات اول و اوسط و آخر، فاول الوقت رضوان الله و اوسطه عفو الله و آخره غفران الله و اول الوقت افضله و لیس لاحد ان یتخذ آخر الوقت وقتا و انما جعل آخر الوقت للمریض و للمعتل و للمسافر.(1)
امام رضا (ع) فرمود: برای نماز سه وقت است: اول و وسط و آخر. خواندن نماز در اول وقت خشنودی خدا و در وسط آن عفو پروردگار و در آخر وقت غفران و آمرزش الهی است و بهترین اوقات اول وقت است و کسی حق ندارد آخر وقت را برای نماز انتخاب کند. آخر وقت برای مریض، رنجور و مسافر قرار داده شده است.
ابراهیم ابریشم فروش می گوید: در خدمت حضرت رضا(ع) برای استقبال بعضی از آل ابوطالب بیرون شدیم، قدری که رفتیم وقت نماز شد. حضرت از مرکب پیاده شدند و نزدیک عمارتی آماده ی نماز شدند و به من فرمودند: اذان بگو! عرض کردم: قدری صبر کنید تا اصحاب برسند.
فقال(ع): غفرالله لک، لا توخرن صلوه عن اول وقتها الی آخر وقتها من غیر عله علیک ابدا باول الوقت فاذنت وصلینا
علامه ی مجلسی (ره) :می فرماید: این حدیث دلالت دارد بر این که سزاوار نیست برای شرکت دیگران در نماز جماعت، نماز را از اول وقت به تاخیر انداخت.(2)
آری! نماز جماعت با آن همه فضیلتی که دارد، هر چه جمعیت آن بیشتر باشد ثوابش بیشتر است. باز حضرت رضا(ع) اول وقت را ترجیح دادند و سفارش و تاکید کردند که همیشه نماز را اول وقت بجا آور و بی جهت آن را به تاخیر مینداز.
حسن بن محمد نوفلی می گوید(3): هنگامی که امام(ع) به بلاد مامون رسید، مامون به وزیرش فضل بن سهل دستور داد تا مجلسی تشکیل دهد که در آن دانشمندان و بزرگان ادیان مانند: جاثلیق رییس نصارا، راس الجالوت بزرگ یهود، هربز اکبر سرکرده ی آتش پرستان و بزرگان زرتشت، نسطاس رومی و دیگر متکلمین جمع شوند تا با حضرت رضا(ع) مناظره و گفت و گو کنند.
وزیر طبق دستور خلیفه از آن ها دعوت کرد، هنگامی که آن ها حاظر شدند، حضرت رضا(ع) نیز دعوت مامون را پذیزفت... امام با یکایک آن ها وارد بحث گردید و اهل انجیل را با انجیل خودشان، اهل تورات را با تورات خودشان مغلوب و مجاب فرمود تا این که یکی پس از دیگری در برابر حضرت تسلیم شدند، آن گاه حضرت رضا(ع) فرمود:
ای مردم! اگر کسی در میان شما مخالف اسلام است سوال کند و بدون شرم و خجالت بپرسد.
عمران صابی که یکی از متکلمین زبردست بود از جا بلند شد و عرض کرد: ای عالم بزرگوار! اگر پیشنهاد سوال نمیکردی چیزی نمیگفتم؛ اما من کوفه و بصره و شام و جزیره را زیر پا گذاشته ام و با دانشمندان و عقیده شناسان زیادی بحث کرده ام، کسی را ندیده ام که وحدانیت و یکتایی را ثابت کند، اکنون اجازه می فرمایی از شما سوال کنم؟
حضرت رضا (ع) فرمود: اگر در میان این جمع عمران صابی وجود داشته باشد تو همانی.
عرض کرد: آری! عمران منم!
فرمود سوال کن! عمران شروع کرد به سوال و امام نیز پاسخ می فرمودند.
این مناظره دامه داشت تا وقت نماز رسید.
ثم التفت الی المامون: فقال الصلوه قد حضرت، پس حضرت رضا (ع) رو کردند به ماموران و فرمودند: وقت نماز است. فقال عمران: یا سیدی، لا تقطع علی مسئلتی فقد رق قلبی. عمران عرض کرد: ای مولای من! بحث و سخن مرا قطع مفرمایید،قلبم رقیق شده. قال الرضا (ع) نصلی و نعود، فنهض و نهض المامون.
امام رضا (ع) فرمودند: نماز می خوانیم و بر می گردیم. آن گاه امام برخواستند و ماموران نیز برخواست. پس از ادای فریضه و خواندن نماز عمران را طلبید و فرمود:
بپرس! دوباره بحث و گفت و گو شروع شد تا آن که فرمود:
افهمت یا عمران؟ قال: نعم، یا سیدی. قد فهمت و اشهد ان الله تعالی علی ما و صفته و وحدته و اشهد ان محمدا عبده المبعوث بالهدی و دین الحق ثم خر ساجدا نحو القبله و اسلم.
ای عمران! آیا فهمیدی؟ عرض کرد: آری ای مولای من! فهمیدم... آن گاه شهادتین را به زبان جاری کرد و رو به قبله به سجده افتاد و اسلام آورد.
منابع:
1- بحارالانوار 82/350
2- بحارالانوار 83/21 ، عیون 1/247
3- عیون 1/98
بخش حریم رضوی