تبیان، دستیار زندگی
گریه اش گرفت و گفت : دیگر توان ایستادن ندارم . چندین سال است شما در خدمت حضرت معصومه علیها السلام در کفشداری خدمت می کنید . از حضرت بخواهید که درد پایم را شفا دهد .
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

بر سر خوانِ بانوی کرامت

حضرت معصومه

فاطمه معصومه علیها السلام بانوی کرامت است زیرا دارای مقام و منقبتی بس عظیم است. و چون در پیشگاه الهی آبروی بسیار دارد و از بندگان خاص خداست؛ خداوند نیز به ایشان عنایت ویژه نموده است که می تواند در رفع حوائج دیگر بندگان تأثیرگذار باشد. از طرفی همین کرامات صادر شده از سوی حضرت، علاوه بر برآورده شدن حاجت شخصی کرامت شدگان، اثبات کننده مقام والای ایشان یرای کسانی است که در عظمت حضرت معصومه علیها السلام شک و تردید دارند. با وجود کرامات بسیاری که در کتب مختلف نوشته شده در ذیل تنها به چند نمونه از این کرامات اشاره می شود.

عنایت حضرت به زوّ ار مرقدش

آقای شیخ عبدالله موسیانی نقل كردند از حضرت آیة الله مرعشی نجفی  كه شب زمستانی بود كه من دچار بی خوابی شدم؛ خواستم حرم بروم ، دیدم بی موقع است ، آمدم خوابیدم و دست خود را زیر سرم گذاشتم كه اگر خوابم برد خواب نمانم ، در عالم خواب دیدم خانمی وارد اطاق شد كه قیافه او را به خوبی دیدم ولی آن را توصیف نمی كنم . به من فرمود: سیّد شهاب! بلند شو و به حرم برو ؛‌ عدّه ای از زوّ ار من پشت در حرم از سرما هلاك می شوند ، آنها را نجات بده.

ایشان می فرمایند : من به طرف حرم راه افتادم ، دیدم پشت در شمالی حرم (طرف میدان آستانه) عدّه ای زوّار اهل پاكستان یا هندوستان ( با آن لباسهای مخصوص خودشان ) در اثر سردی هوا پشت در حرم دارند به خود می لرزند ، در را زدم ، حاج آقا حبیب(كه جزء خدّام حضرت بود) با اصرار من در را باز كرد ، من از مقابل و آنها هم پشت سر من وارد حرم شدند و در كنار ضریح آن حضرت به زیارت و عرض ادب پرداختند؛ من هم آب خواستم و برای نماز شب و تهجّد وضو ساختم.[1]

برآورده شدن حوائج قلبی

حاج آقای سبزواری فرمودند : روزی در مشهد مقدّس خدمت مرحوم آیت الله مجتهدی بودم و سید بزرگواری هم حضور داشت ، به مناسبتی از مقامات بی بی حضرت معصومه _ سلام الله علیها _ صحبت شد ، ایشان فرمودند : از ویژگیهای حرم حضرت معصومه علیها السلام این است که حوائج قلبی را بی بی روا می کند و نیازی به ذکر آن نیست . ایشان روی این مطلب تاکید می کردند .

گریه اش گرفت و گفت : دیگر توان ایستادن ندارم . چندین سال است شما در خدمت حضرت معصومه علیها السلام در کفشداری خدمت می کنید . از حضرت بخواهید که درد پایم را شفا دهد

نگارنده نیز این مطلب را بارها از ایشان شنیده بود .

ایشان فرمودند : من از سفر مشهد به قم بازگشتم ، دَینی به گردن داشتم که فکرم را مشغول کرده بود . به حرم مطهر مشرّف شدم ، با یکی از خدّام به نام آقای کوه خضری که از دوستان بود، مصادف شدم، این مطلب را با ایشان بازگو کردم ، گفت: حقیقت است.

گفتم : من الآن حاجتی دارم ، گفت: بی بی آن را روا می کند ، گفتم : از کجا می دانی ؟ گفت: بر گردن من. گفتم : تعهّد می کنی ؟ گفت : آری.

توی صحن کوچک رفتم ، مقابل ایوان طلا از دلم گذشت که بی بی یکی از خدّام شما کاری را به عهده گرفته است. این را در دل حدیث نفس کردم و رفتم.

یکی دوساعت نگذشته بود که یکی از رفقا را دیدم ، گفت: کجا بودی که الآن یک ساعت است دنبال تو می گردم . فلانجا رفتم به دنبال تو ، فلانجا رفتم ، پس کجا هستی ؟

به همان مقدار دَینی که بر گردنم بود به من داد و این ویژگی حرم بی بی نیز ثابت شد[2] .

عنایت به آیة الله العظمی اراكی رحمه الله

دستم باد می كرد و قاش می شد. و لذا همیشه باید خاك تیمم همراهم باشد و تیمم كنم، چون وضو نمی توانستم بگیرم و معالجات هم تأثیر نمی كرد. تا اینكه به حضرت معصومه علیها السلام متوسل شدم، و ملهم شدم كه دستكش دستم كنم و چنین كردم، خوب شد. [3]

از خودم خجالت کشیدم . به حرم رفتم . در کفشداری که بودم ، چند دقیقه با خود خلوت کردم . در آن حال گریه ام گرفت با زبان عامیانه گفتم : اگر همسرم را شفا ندهی ، دیگر به اینجا نمی آیم چون مجبورم در خانه بمانم و از همسرم پرستاری کنم

شفا یافتن پای همسر خادم

آقای شریفی مسئول دفتر کفشداری حرم حضرت معصومه علیها السلام می گوید : یکی از کفشداران افتخاری و عزیز ما می گفتند : ماهها بود که همسرم به درد پای عجیبی دچار شده بود هر چه برای معالجه به پزشک مراجعه کردیم ، نتیجه نگرفتیم . اکثر دکترها راجع به علت درد پای ایشان ، اظهار بی اطلاعی می کردند . یکی از روزها که همه درها را به روی خود بسته دیدم ، سراغ روپوش خود رفتم تا برای آمدن به حرم آماده شوم . دیدم روپوشم کثیف است. به همسرم گفتم : چرا رو پو ش مرا نشسته ای ؟ گریه اش گرفت و گفت: دیگر توان ایستادن ندارم . چندین سال است شما در خدمت حضرت معصومه علیها السلام در کفشداری خدمت می کنید. از حضرت بخواهید که درد پایم را شفا دهد.

حرف همسرم ، انقلابی در من به وجود آورد . از خودم سۆال کردم که چرا از اول سراغ حضرت نیامدم ؟ در این حال از خودم خجالت کشیدم . به حرم رفتم . در کفشداری که بودم ، چند دقیقه با خود خلوت کردم. در آن حال گریه ام گرفت با زبان عامیانه گفتم : اگر همسرم را شفا ندهی ، دیگر به اینجا نمی آیم چون مجبورم در خانه بمانم و از همسرم پرستاری کنم .

بعد از چهار ساعت که در کفشداری مشغول بودم ، به منزل بازگشتم . ناگهان همسرم گریه کنان به استقبالم آمد . خیلی تعجب کردم . مدتها بود حتی نمی توانست قدمی بردارد . تعجبم وقتی بیشتر شد که دیدم تمام منزل را تمیز و مرتب کرده است . پرسیدم : چه اتفاقی افتاده ؟ گفت : بعد از اینکه شمارفتید،ساعتی خوابیدم . در عالم خواب ، خانم بزرگواری را دیدم که نزد من آمدند و دستی به پاهایم کشیدند و فرمودند : فلانی کفشدار ما دارد می آید . او شفای شما را از ما گرفت . بلند شو و خانه را مرتب کن و لباس هایش را بشوی و به او بگو که ما از احوالات شما لحظه ای غافل نمی شویم[4] .

پی نوشت:

1. الیاس محمدبیگی، فروغی از کوثر، انتشلرات زائر- قم، سال چاپ 1374

2. علی اکبر مهدی پور، کرامات معصومیه، کرامت چهارم، نشر حاذق، سال چاپ 1379

3. محمد محمدی اشتهاردی، حضرت معصومه فاطمه دوم، ناشر: اخلاق، سال چاپ 1380

4. محمد علی زینی وند،عنایات معصومیه از زبان خادمین آستانه مقدسه حضرت معصومه، انتشارات زائر، سال 1379

سید روح الله علوی             

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.