تبیین پستمدرنیسم
چرا باید پستمدرنیسم را از دریچهی مدرنیسم خواند؟
تبیین پستمدرنیسم/ استیون آر. سی. هیکس/ مترجم: حسن پورسفیر/ انتشارات ققنوس/ 280 صفحه / 11000 تومان
پستمدرن چیست؟ پستمدرنیسم به چه جنبشی اطلاق میشود؟ یکی از کلیدیترین پرسشها در عصر ما همین سوال است. خوانندهی فارسی زبان به فراخور ترجمهها و تالیفهای دههی هفتاد درگیر پدیدهای به نام پست مدرن شد و این پدیده ذهن بسیاری از مخاطبان فارسی زبان را به خود معطوف کرده بود. شاید بیش از هر چیز بتوان گفت برآمدن پستمدرنیسم و مطرح شدن و طرفدار پیدا کردن آن در فقدان ترجمههای آثار اصلی این جریان به زبان فارسی چیزی جز یک جوگیری کودکانه و میل به تجربه کردن کالای شیک و لوکس پاریسی نبوده باشد و برای ما هنوز این واژه و دلالتهای آن ابهامهای بنیادینی دارد. برای همین هنوز نیاز به ترجمه و تالیفهایی دست اول در این حوزه هست تا در درجهی اول معنای پدیدهای به نام پستمدرن برای ما روشن شود و در درجهی دوم ربط و وثاقت تاریخی این اندیشه و این جریان به اینجا و اکنون ما مشخص شود.
یکی از معضلات بنیادین در حوزهی علوم انسانی غربی برای مخاطبان فارسی زبان همواره این است که غالبا ایدههایی در فضای فکری فارسی زبان مطرح میشوند که ربطشان به وضعیت سیاسی و اجتماعی و بیش از همه فکری ما چندان مشخص و واضح نیست. از پست مدرنیسم تا چپ نو دچار این مشکل جدی هستند و غالبا معرفی کنندگان آنها که عمدتا طرفداران پرشور این جریانهای فلسفی هستند چندان به این موضوع نپرداختهاند که این اندیشهها چه ربط بنیادین و مبناییای (ورای جذابیتهای ظاهری و ورای شباهتهای صوری) به ما دارند. شاید حداقل غور کردن در مفاهیمی که در فضای فکری ما مطرح شدهاند و تلاش برای فهم آنها بتواند به ما این امکان را بدهد که این ایدهها را بهتر بفهمیم و وضع فکری خودمان را با آنها بیشتر بسنجیم.
اکثر کسانی که در ایران با پست مدرنیسم آشنا شدهاند و در بسیاری از موارد سنگ آنها را به سینه میزنند، ضعف بنیادینی در شناخت مبنای فکری ایدههای موسوم به پست مدرن دارند. غالب این افراد شناختی کج و معوج از فلسفهی مدرن دارند. اگر کاری به ریشههای یونانی پست مدرن نداشته باشیم غالب این افراد حتی تبار مدرن این اندیشهها را هم چندان نمیشناسند و همین مساله به شکلگیری مشکلات بعدی و انبوهی از ترجمهها و مقالات مغشوش منجر شد. از این منظر و با توجه به این مقدمه که بیان کردم میتوان مدعی شد که خواندن کتاب تبیین پست مدرنیسم میتواند بسیار مفید باشد. استیون هیکس در این کتاب (که خوشبختانه چون اصل انگلیسی آن در سال 2004 نوشته شده است لذا کتاب جدید و معاصری هم هست) تلاش میکند تا مبنای اندیشههای پست مدرن را در دل فیلسوفان مدرنی چون کانت، فیشته، هایدگر و ماکیاولی بجوید و بتواند پاسخ به این پرسش را که پست مدرنیسم چیست از خلال بررسی متون اندیشمندان مدرن بدهد. به همین جهت خواندن این کتاب برای کسانی که میخواهند تصویری درست از ایدههای پست مدرن داشته باشند ضروری است.
نویسنده بر این باور است که کانت نقش بنیادین و مبناییای در پست مدرنیسم داشته است. غالبا به نقش هایدگر و نیچه به عنوان قهرمانهای فکری جنبش پست مدرن اشاره شده است و نویسندهی کتاب نیز به خوبی به نقش این دو در فصلی مجزا میپردازد ولی نقطهی مهم برای فهم پستمدرنیسم را میتوان اندیشهی کانت در نظر گرفت. با کانت بود که روند ابژکتیویته دچار اضمحلال شد و سوژه به عنوان نقطهی ارشمیدسی جهان کشف شد. کانت با برساختن سوژهی استعلایی در مقام تنظیمکنندهی حکم توانست که فرد را محور جهان کند. از این منظر فهم کانت میتواند دریچهی خوبی باشد برای فهم نسبیانگاری جهان پست مدرن. هر چند خود کانت ابدا نسبی انگار نبود ولی دریچهای را گشود که با نفی وجود نومن به بسط و سیطرهی ایدههای پست مدرن منجر شد.
یکی دیگر از نقاط جذاب کتاب را میتوان اشاره به اهمیت فلسفهی تحلیلی در شکل گرفتن پستمدرنیسم دانست. فلسفهی تحلیلی و مشخصا اندیشههای پوزیتیویستی و ویتگنشتاین دور دوم تاثیر بنیادین معرفت شناسانهای در جنبش پست مدرن داشتهاند و اهمیت تلاش این متفکران (که البته نباید کوهن را هم از یاد برد) در شکل گیری بنیان معرفتی مستحکمی برای ایدههای پست مدرن را نباید از یاد برد و نویسندهی کتاب در بخشهای تلاش میکند تا سهم این اندیشمندان را در پروژهی پست مدرنیسم شناسایی و تبیین کند و این را هم میتوان از نقاط قوت کتاب دانست.
در مجموع شاید نکتهی بنیادینتر در این جهت، تامل در رهیافت ایرانی ما از پست مدرنیسم و در معنایی دقیقتر ربط این اندیشهها و ایدهها با ما بتواند بسیار حایز اهمیت باشد. این پرسش، به رغم سادگی غیرقابل اجتنابش، هنوز گویا پاسخی در خور را نگرفته است: پستمدرنیسم با ما چه ارتباط تاریخی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و فکریای پیدا میکند؟
بخش کتاب و کتابخوانی تبیان
منبع: شهر کتاب/ محمدامین منصوری