تبیان، دستیار زندگی
هنر عکاسی از جذاب ترین هنرهای دنیای معاصر است. این مقاله به سیر تاریخ عکاسی و امکانات بالقوه آن که سبب بروز دیدگاه های نو در هنر شد می پردازد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

عکاسی و توان های بصری آن


هنر عکاسی از جذاب ترین هنرهای دنیای معاصر است. این مقاله به سیر تاریخ عکاسی و امکانات بالقوه آن که سبب بروز دیدگاه های نو در هنر شد می پردازد.

عکاسی و توان های بصری آن

در سال 1826 نخستین تصویری که صرفا حاصل فرایندی فیزیکی و شیمیایی بود توسط ژوزف نیپس ثبت شد و از آن زمان تاکنون عکاسی به عنوان واسطه ای ضروری برای ارتباط و بیان جایگاه ویژه ای به خود اختصاص داده است.

عکاسی پدیده ای هنری و در عین حال علمی است که این دو جنبه در طول پیشرفت حیرت انگیز آن ، از صناعت و مهارت فردی تا شکل گیری به عنوان یک رسانه وهنری مستقل ، همواره به هم پیوسته و جدایی ناپذیر بوده اند. هرگاه اکتشافی تازه یا ابداع و اختراعی جدید در تکنیک ثبت تصویر صورت گرفته ، عکاسی میدان نفوذ خود را در زندگی وسعت بیشتری بخشیده است.

پدیده عکاسی در زمانه ای پا به عرصه گذاشت که شناخت – عینی و ذهنی –در خصوص" واقعیت" مسئله غامضی برای اندیشمندان ، فلاسفه و هنرمندان وضع کرده بود.با توجه به دست آورد های علم شیمی و فیزیک ( در باب قواعد نور و عدسی ) عکاسی می بایست در قرن 16 اختراع می شد.در قرن 19 ، به دلیل ذوق و اشتیاق جهت ثبت زمان فرا و دوام بخشیدن به خاطرات روحی (تالمات ، شوریدگی ها و هیجانات ) لزوم شناخت از واقعیت جنبه مضاعفی پیدا می کند.

اندیشه انتقادی درباره عکاسی در قرن 20 ، مباحثی را پیرامون پذیرش عکاسی به مثابه یک شکل هنری ، آثاری درباره تاثیر و نفوذ عکاسی در رسانه های قدیم تر هنری،تحول تاریخ این رسانه و آثار اخیر نویسندگان و هنرمندانی که درصدد ساخت و پرداخت نظریه ای درباره این رسانه هستند ، دربر میگیرد. بسیاری از آثار تازه در زمینه عکاسی ، جریانات گوناگونی از اندیشه پسامدرن را توصیف می کنند که در تلاش اند مدرنیسم در هنر را شالوده شکنی کنند و "گفتمان دیگران" را جایگزین روایت های اصلی صورت گرایی افراطی بکنند و به شناخت ابزه هنری ( تصویر ) به مثابه موجودیتی مشروط منتهی شوند . در نظر این نویسندگان و هنرمندان ، پسامدرن را میتوان به مثابه بحرانب در فرایند بازنمایی در غرب تعریف کرد که در آن عکاسی نقش مهمی ایفا کرده است.

تاثیر نظریه انتقادی بر آثار این نویسندگان و هنرمندان برای فهم طرح ها و برنامه هایشان بسیار مهم است و بسیاری از نظریه پردازان مطرح به دلیل سرشت میان رشته ای عکاسی به آن می پردازند . انعطاف پذیری این رسانه شاید ویژگی مسلط آن باشد. این موضوع با توجه به کاربرد های گوناگون عکاسی در فرهنگ ، که کاربرد هنری تنها بخش کوچکی از آن است آشکار می شود.پایه و اساس بسیاری از پرسش هایی که در زمینه هنر شاخص دهه 80 مطرح میشود ریشه در منابع فلسفی و میان – رشته ای ، همچون پدیدار شناسی (یعنی: ) نقد ادبی، نشانه شناسی ، مارکسیسم ، فمینیسم و روانکاوی دارد.

عکاسی پدیده ای هنری و در عین حال علمی است که این دو جنبه در طول پیشرفت حیرت انگیز آن ، از صناعت و مهارت فردی تا شکل گیری به عنوان یک رسانه وهنری مستقل ، همواره به هم پیوسته و جدایی ناپذیر بوده اند. هرگاه اکتشافی تازه یا ابداع و اختراعی جدید در تکنیک ثبت تصویر صورت گرفته ، عکاسی میدان نفوذ خود را در زندگی وسعت بیشتری بخشیده است.

تاثیر این نظریه ها بر دنیای هنر به معنای از بین رفتن و محو شدم مرز ها میان رشته های هنری و میان نظریه و عمل را آشکار می کند.

سوزان سونتاگ در کتابش ، درباره عکاسی ، موقعیت این رسانه را به مثابه یک پدیده گسترده فرهنگی مشخص می کند که در دیدن و در شناخت ، پیامد های گسترده ای دارد.جریان های نو دنیای هنر در اواخر دهه 70 ، عکاسی را در کانون نقدشان از بازنمایی قرار دادند.اندی گراند برگ در مقالاتش پیرامون کنش متقابل هنر و عکاسی ، خاستگاه حضور فزاینده عکس در جریان اصلی دنیای هنر را هنر مفهومی، که در آن مفهوم اهمیت اصلی را در اثر هنری داراست ، دانست. این رویکرد هنرهای مفهومی به عکاسی در اواخر دهه 60 و 70 ، از جوهر هنر مدرنیستی ناشی شده بود که می خواست هنری خلق کند که برداشت های سنتی از هنر را واژگون سازد. این چیستان  بصری جدید یا کار هنرمندان مفهومی که در جهت مادیت زدایی هنر و واژگون کردن مصرف آن بود و تکثیر پذیری عکس و استفاده از این خصیصه نیز با این هدف هماهنگی داشت ، جریان های نوعی پدید آوردند که موجب شد تا عکاسی به عنوان شکلی از هنر مدرنیستی پذیرفته شود.

از سوی دیگر این جریان های نو در کاربرد عکاسی ، تغییری بنیادین در هویت این رسانه را آشکار ساختند.یعنی خلوص و استقلال عکاسی به مثابه یک رسانه دیگر از جمله مسائل مطرح در جهان هنر بود.متعاقب این تاثیر گذاری و تاثیر پذیری های عکس و عکاسی بود که در دهه 80 دنیای هنر به طور فزاینده ای به عکاسی به عنوان وسیله ای برای دستیابی دوباره به امر اجتماعی و در نتیجه ، به عنوان وسیله ای برای دمیدن جان تازه ای به کالبد هنر ،روی آورد. و سر انجام چرخش این رسانه به سوی فن آوری های رایانه ای قدرت تاثیر گذاری و فراگیری حیرت انگیز آن را فزونی بخشید تا جایی که می توان گفت امروزه کمتر کسی را می توان یافت که از حوزه نفوذ این رسانه به دور و یا در امان باشد. علاوه بر کوشش های جذاب عملی در زمینه عکاسی ، تمامی مباحث نظری درباره این هنر فرزند راستین تاثیر شگرف عکس بر سواد بصری انسان و همه اندیشمندان صاحب نظر بوده و هست. سیستم پیچیده و دور از فهم این سواد بصری خود موضوعی است که می تواند انگیزه کنکاشی مو شکافانه قرار گیرد.

بخش هنری تبیان


منبع: آناهیتا غضنفری ،بررسی عکاسی و نقاشی ، فصلنامه هنر شماره 69